مادر شهید «حسین بابایی» نقل می‌کند: «از آخرین دیدارمان سه ماه و نیم می‌گذشت. توی سپاه که نگذاشتند؛ مشمع کشیده بودند رویشان. موقع دفن آقای موسوی واسطه شد. برای چند لحظه اجازه دادند که ببینمش. دیدنی بود. آخرین سهم من از امانت الهی، کفنی خونین بود و تبسمی زیبا که بر لبانش نقش بسته بود.»

آخرین سهم من از امانت الهی، کفنی خونین بود و تبسمی زیبا

به گزارش نوید شاهد سمنان، فرزند قربانعلی اسمش را با خودش آورد. دوم دی ماه ۱۳۴۲ آن سال مصادف بود با هفتم محرم. او را حسین نامیدند. شهید حسین بابایی قبل از سن مدرسه در گرمسار، چند سال به مکتب‌خانه رفت. بعد هم رفت مدرسه. تا سوم راهنمایی درس خواند. جوشکاری در و پنجره‌سازی می‌کرد که انقلاب پیروز شد.

آخرین سهم من از امانت الهی، کفنی خونین بود و تبسمی زیبا

در فعالیت‌ها و راهپیمایی‌ها شرکت فعال داشت. با شروع جنگ در هفده سالگی عازم جبهه شد. در سال ۱۳۶۲ به عضویت سپاه درآمد. از چهار سال و نیم حضور مستمر در جبهه از طریق بسیج و سپاه، در بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳ جزیره مجنون شاهد عروجش بود. مادر حسین نقل می‌کند: «هرچه می‌گفتند، گوشم بدهکار نبود. با اینکه می‌دانستم بدنش بدجوری زخم و جراحت برداشته، دلم طاقت نداد نبینمش. از آخرین دیدارمان سه ماه و نیم می‌گذشت. توی سپاه که نگذاشتند؛ مشمع کشیده بودند رویشان. موقع دفن آقای موسوی واسطه شد. برای چند لحظه اجازه دادند که ببینمش. دیدنی بود. آخرین سهم من از امانت الهی، کفنی خونین بود و تبسمی زیبا که بر لبانش نقش بسته بود.» پیکرش را در گلزار شهدای گرمسار دفن کردند.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده