دانلود کتاب صوتی «من زنده ام»؛ خاطرات دوران اسارت
هدف معصومه آباد از نگارش این کتاب روایت وضعیت زنان در دوران اسارت و همچنین حفظ عفت و حیای آنها در طول جنگ و هشت سال دفاع مقدس است. نویسنده در خصوص عنوان کتاب نیز اینگونه اظهار داشته است که روزی که او را به اسارت بردند برای اینکه خانوادهاش را از وضعیت خود آگاه سازد، نوشته بود: من زندهام، معصومه آباد. عنوان کتاب نیز از این ماجرا نشأت گرفته است.
از فصل های این کتاب میتوان به، کودکی (همان طور که از عنوان فصل مشخص است به شرح ماجراهای کودکی معصومه
آباد پرداخته شده است)، نوجوانی (در این فصل نیز به روایت خاطرات دوران
نوجوانی معصومه آباد پرداخته شده است)، انقلاب (در این فصل نویسنده به
روایت وضعیت زندگی مردم در آن زمان و همچنین به شرح اتفاقاتی که بر روی
نویسنده تأثیر گذاشته، پرداخته است)، جنگ و اسارت (در فصل چهارم، نویسنده
به شرح جنگ و تغییر و تحولاتی که در ادامه آن رخ داد، پرداخته است)، زندان
الرشید بغداد (در این فصل نیز نویسنده به شرح وضعیت زنان اسیر در زندانهای
بعثی پرداخته، اما متذکر شده که از آوردن تمام کلمات بیشرمانه آنها
معذور بوده است)، انتظار (فصل هفتم کتاب به بیان حالات و احساسات اعضای
خانواده در طول 4 سال دوری از دخترشان اختصاص داده شده است)، اردوگاه موصل و
عنبر (از جمله موضوعاتی که در این فصل به آنها تاکید شده میتوان به
فعالیتهای معصومه آباد و دیگر زنان زندانی در اردوگاه موصل و عنبر و
همچنین همکاری مردان ایرانی اشاره نمود)، عکس و اسناد( همان طور که از
عنوان فصل مشخص است، فصل هشتم به عکسها و اسنادی مرتبط اختصاص داده شده
است) اشاره کرد.
خلاصهای از کتاب صوتی من زندهام:
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد کتاب صوتی من زندهام این است که مخاطب با حجم زیادی از وقایع و خاطرات مربوط به دوران جنگ روبروست، وقایعی که نویسنده بسته به حال و هوای خود آنها را نقل کرده است و از روی لحن نویسنده میتوان به احوال او در برهههای زمانی مختلف دست یافت. همچنین نویسنده اظهار نموده است که وقایع و حوادث اتفاق افتاده را به دور از هر گونه اغراق و بزرگنمایی نقل کرده است، به عنوان مثال هر جا گریه کرده، گریه و اندوه خود را به تصویر کشیده و یا اگر جایی ترسیده به خوبی توانسته ترس و اضطراب خود را به مخاطب انتقال دهد، به طوریکه مخاطان بدون اینکه این وقایع را از نزدیک تجربه کنند گویی در فضای آن حضور داشتهاند.
قسمتی از کتاب من زندهام:
نمیخواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرئت بیشتری میداد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود میترسیدم. نمیتوانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضهی امام حسین میخواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضهی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب... وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز میکنید و روی دست و پای هم نشستهاید؟ و با اسلحههایشان برادرها را از هم دور میکردند. نگاههای چندشآور و کشدارشان از روی ما برداشته نمیشد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیلهای پرپشت و با لهجهی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقیها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن! و به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من میگن اسمال یخی، بچهی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم میخوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم میخوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زنها رو به اسارت میگیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...
بیانیه آیتالله خامنهای در خصوص کتاب صوتی من زندهام:
بسمالله الرحمن الرحیم
کتاب را با احساس دوگانهی اندوه و افتخار و گاه از پشت پردهی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیباییها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینهی یادها و خاطرههای مجاهدان و آزادگان، ذخیرهی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنیها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظهها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن. این نیز از نوشتههایی است که ترجمهاش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بهویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.
برای دانلود فایل صوتی کتاب بر روی نام آن در زیر کلیک کنید:
انتهای پیام/