3 خاطره خواندنی درباره سردار شهید محمدباقر قادری
نوید شاهد اصفهان منتشر میکند
چند خاطره در مورد
سردار رشید اسلام
شهید والامقام
محمدباقر قادری
عنوان خاطره: بهترین بهانه
میخواست بدون اینکه کسی متوجه شود، روزه بگیرد. شب را بیدار میماند و بدون خوردن سحری روزه میگرفت. صبح برای اینکه با اصرار دیگران برای خوردن صبحانه مواجه نشود، میخوابید. بهانهاش هم این بود که شب را نخوابیده است. از نوجوانی دوشنبهها و پنجشنبههای او به بدین منوال سپری میشد.
راوی : خواهر شهید
عنوان خاطره: سفر به عالمی دیگر
در حال گوش دادن به سخنرانی علامه محمدتقی جعفری بودیم که محمدباقر گفت: «شبها برخیز و نماز شب بخوان. باور کن وقتی به آیۀ «ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسیدی، آن وقت از این دنیا به عالمی دیگر میروی.» درک او از معنویات،بیاندازه بود. آن موقع متوجه عمق صحبتهایش نشدم. اما چون آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند، تا همیشه درذهنم قاب شد.
راوی : خواهر شهید
عنوان خاطره : با دست پر
عملیات رمضان به اوج رسیده بود. نیروهای خودی در حال عقبنشینی بودند. یکی از بچههای مخلص به اسم علی قلی به محض اینکه متوجه خاموش شدن تانک همرزمش شد، به او گفت که سوار تانک من شو و فرار کن. او هم بیمعطلی این کار را کرد. هنوز پانصد متر با نیروهای خودی فاصله داشت که این تانک هم خاموش شد و راننده، باعجله پیاده شد و به سختی خود را به نیروها رساند. محمدباقر به محض دیدن تانک جویای آن شد تا بداند مسئولیت تانک با چه کسی بوده است. سپس رو به علی قلی گفت: «این تانک اینچا چه میکند!» او هم ماجرا را برای فرمانده تعریف کرد. محمدباقر بدون پروا رفت سراغ تانک. آن را راه انداخت و زیر آماج باران گلوله، دست پُر برگشت .
راوی : همرزم شهید
منبع: بنیاد شهید شهرستان نجف آباد