برادرم نماد شجاعت و پایمردی در دوران جنگ تحمیلی بود
به گزارش نوید شاهد اصفهان، از بزرگترین افتخارات ماست که بتوانیم روایت شجاعت و پایمردی یکی از واقعیترین قهرمانان خود را برای شما تعریف کنیم. شهید حسین نقیه، نامی است که تمامیت و عزم ایثارگرانهاش را نشان میدهد. تجربه و تجلیل از زندگی وی در دوران جنگ تحمیلی، نمادی است از تلاش و فداکاری برای دفاع از آب و خاکهای مهربان وطن در برابر ستم.
در این مصاحبه، کنار خواهر گرامی شهید حسین نقیه، به بیان دستاوردها، ایدهها، عملها و خاطراتی از زندگی این شهید خواهیم پرداخت. امیدواریم که این مصاحبه به شما بینایی و تقدیر از قدرت انسانی و ایثار عالی شهید را ببخشد و به میانجی برای فکر کردن درباره مسائل مهمی همچون فداکاری قهرمانان ایرانی بدل شود.
نوید شاهد اصفهان: سلام، اولین سوالی که دارم این است که کمی درباره زندگی برادرتان شهید حسین نقیه، قبل از شروع جنگ تحمیلی بگویید؟
خواهر شهید: سلام، برادرم حسین سال ۱۳۴۲ در اصفهان به دنیا آمد. از سن سه سالگی، برادرم در کنار پدرم به نماز خواندن میپرداخت و همراه پدر برای برگزاری ادعیه در مساجد شرکت میکرد. قبل از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حسین ۱۶ سال داشت و مشغول تحصیل بود.
نوید شاهد اصفهان: علاقه وی به حضور در جبهه و دوران بسیج را توضیح بدهید؟
خواهر شهید: حسین از آن زمان علاقه فراوانی به حضور در جبهه پیدا کرد. او درحین فراگیری و آموزش فنون رزم در مسجد علاقه زیادی به جبهه پیدا کرد. بعد از اذان صبح و نماز قبل از رفتن به مدرسه، وی به یک مغازه نانوایی کنار منزلمان میرفت و ساعتها با شور و شوق در پشت جبهههای جنگ نبرد حق علیه باطل کمک میکرد.
نوید شاهد اصفهان: آیا میتوانید توضیح دهید که چطور شهید حسین برای مردم و سربازان رزمنده نان خبازی میکرد؟
خواهر شهید: بله، حسین به یک مغازه نانوایی میرفت و مشغول پخت نان برای برادران رزمنده میشد. او همیشه با شور و شوق بیش از حد در پشت جبههها کمک میکرد و همین نشاط و انگیزهاش باعث شد که در سال ۱۳۶۰ به پادگان غدیر برود و دورهی آموزشی را به اتمام برساند، هر چند پدر و مادرم به علت سن کم او به این امر مخالفت میکردند ولی برادرم میگفت الان اسلام نیاز به حضور ما در جبهه ها برای دفاع از آب وخاک ودین وناموس دارد.
نوید شاهد اصفهان: آیا بعد از پایان دورهی آموزشی، حسین به جبهه اعزام شد؟
خواهر شهید: بله، بعد از تکمیل دورهی آموزشی در پادگان غدیر، حسین به جبهه اعزام شد. در سال ۱۳۶۱ برادرم برای اولین بار به جبهه اعزام شد و یک ماه و نیم هیچ خبری از وی نداشتیم.
نوید شاهد اصفهان: درباره زخمیشدن حسین در جبهه بگویید؟
خواهر شهید: حسین در عملیات آزادسازی خرمشهر مجروح شد و به بیمارستان نمازی در شیراز منتقل شد. پدر پس از مطلع شدن از مجروح شدن حسین به همراه شوهر خواهرم و برادرم به بیمارستان نمازی شیراز رفتند و متوجه شدند که حسین از سر و صورت مجروح شده است. او بعد از یک هفته به خواسته خودش از بیمارستان مرخص شد و با وجود بخیه در صورت و دست به خانه آمد، صورتش قابل شناسایی نبود و تغییر زیادی کرده بود و بعد از کمی بهبودی مجدد به جنگ حق علیه باطل شتافت.
نوید شاهد اصفهان: آیا میتوانید دربارهی حمایت و همراهی مادرتان و خانواده در موقعیت سخت خبر شهادت بیشتر توضیح دهید؟
خواهر شهید: خبر شهادت حسین خیلی زود به همسایهها و افراد خانوادهمان رسید اما به ما خبری داده نمیشد. دلشوره عجیبی مادرم را فرا گرفته بود، همسایگان و افرادی از خانواده یکی یکی میآمدند و سر به منزلمان میزدند اما به ما خبری از برادرم نمیدادند. پس از گذشت زمانی، دایی به منزلمان آمد و به پدر و مادرم گفت که حسین به شهادت رسیده است. این خبر که شهید شده است، برای ما بسیار سخت بود.
نوید شاهد اصفهان: چه خاطرات دیگری از شهید دارید؟
خواهر شهید: بعد از عملیات محرم، خبری از برادرم نبود. مادرم در یک شب خواب دید که برادرم کنار جوبی نشسته است و ریشهی درختی را که در دستش بود از دستش رها میشود و آب ریشه را میبرد. بعدها متوجه شدیم این خواب مادرم نشاندهندهی این بود که برادرم به شهادت رسیده است.
نوید شاهد اصفهان: سخن آخر را بفرمایید.
خواهر شهید: با افتخار این مصاحبه را انجام دادم و امیدوارم با به اشتراک گذاری زندگی برادرم، او را به همه معرفی کنید. حسین برای دفاع از آب و خاک، دین و ناموس و مردم این مرزها يازدهم آبان 1361، در عین خوش دهلران به شهادت رسید.
انتهای پیام/