گذری بر زندگینامه شهدای دانشجوی اصفهان
به گزارش نوید شاهد اصفهان، بدون شک مرکز ثقل پیکره شهدای جمهوری اسلامی ایران شهدای دانش آموز و دانشجو هستند. قشری که بیشترین عِدّه و عُدّه را سهم داشتند. به مناسبت فرارسیدن 16 آذر، روز دانشجو در این نوشتار برای پاسداشت شهدا به خصوص دانشجویان شهید هشت سال دفاع مقدس نگاهی به زندگینامه و سبک زندگی این قشر از شهدای عزیز از اصفهان داریم. که هر کدام از آنها زندگی نامه خواندنی دارند که در ادامه نظرتان را به آن ها جلب میکنیم.
دانشجوی شهید «غلامرضا برجوئیان»
سال 1335 در اصفهان متولد شد. گرچه خانوادهاش از لحاظ مالي غني نبودند، اما ايمان به خداوند متعال زندگي را بر آنان سهل و آسان نمود. غلامرضا که تشنه آموختن بود، در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و بعد از اخذ مدرک ديپلم به دانشگاه راه يافت و ضمن تحصيل از کارکردن و کسب درآمد نيز غافل نشد.
در دانشگاه با تشکيل انجمن اسلامي، نشر و پخش کتب مذهبي و اعلاميه، حضور در تظاهرات 16 آذر به دفاع از انقلاب برخاست و به مدت 4 الي 5 ماه به زندان افتاد. بعد از اخذ مدرک کارشناسي در دانشگاه اصفهان، با رتبه اول جهت تحصيل در دوره کارشناسي ارشد در دانشگاه شيراز پذيرفته شد. اما به علت علاقه به مبارزات سياسي و اجراي احکام اسلام با برپائی نماز جماعت در خوابگاه دانشگاه دانشجويان را نسبت به مسائل دينی آگاه نمود.
بعد از پيروزی انقلاب در کلاسهای آموزش اسلحه در دانشگاه شرکت کرد و آموختههای خود را به دوستانش آموزش داد. غلامرضا با دريافت مدرک کارشناسی ارشد به خدمت نظام وظيفه اعزام شد و مدت 4 ماه در تهران ماند. آنگاه به شهرهای شيراز، دزفول، کرخه رود اعزام گرديد. سرانجام اين دلاور 24 ساله ايران اسلامی در روز دوازدهم دی ماه سال 1359 به علت اصابت ترکش خمپاره با زبان روزه به شهادت رسيد.
دانشجوی شهید «اصغر یاوری»
در اسفند ماه سال 1330 پا به عرصه گیتی گذاشت. دوران تحصیل را تا دبیرستان ادامه داد و در سال 1351 دیپلم ریاضی گرفت. پس از خدمت سربازی در دانشسرا پذیرفته شد، تحصیلات وی در این دوره تا سال 1357 که مقارت با پیروزی انقلاب بود به طول انجامید.
شهید یاوری در دوران دانشجویی خود در دانشسرا دارای فعالیت هایی بود که از جمله می توان به برپایی نمایشگاه های کتاب و پوستر و تکثیر و توزیع اعلامیه های حضرت امام(ره) و شرکت در راهپیمایی ها نام برد. همچنین باید از اقدام وی در ساخت دستگاه فتوکپی دستی یاد کرد که برای تکثیر اعلامیه های حضرت امام(ره) ساخته بود. پس از آن در یکی از روستاهای شهرضا به عنوان دبیر راهنمایی مشغول به کار شد که در این زمان فعالیت هایش بر علیه رژیم طاغوت بیشتر شد.
بعد از پیروزی انقلاب در سال 1358 فعالیت های زیادی از جمله ایجاد تعاونی های اسلامی در سطح شهرضا و روستاهای اطراف مخصوصا منطقه دردشت و سمیرم داشت. در منطقه خند سمیرم به یاری اهالی و تعدادی از دوستانش اقدام به لوله کشی و تلاش برای ایجاد پل و جاده برای اهالی نمود و خدمات بسیاری برای این منطقه انجام داد.
وی در رشته علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. اما برای خدمت به انقلاب نو پای اسلامی جهاد سازندگی را برگزید و برای بررسی مسائل رفاهی، سیاسی و عمرانی استان محروم سیستان و بلوچستان به چابهار رفت. در درگیری های خرمشهر و مسائل خوزستان و سازمان سیاسی خلق عرب به مدت یک ماه در خرمشهر بود و در همین سال به عنوان مسئول تعاونی و عمرانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرضا مشغول به کار شد و در رابطه با پیگیری طرح آب رسانی شهرضا فعالیت زیادی نموده و در تمام این مدت به عنوان معلمی پرتلاش در مدارس شهرضا نیز خدمت می نمود و از شهریور ماه سال 1359 به عنوان فرماندار فریدون شهر معرفی گردید.
شهید یاوری با شروع جنگ تحمیلی جهت رسانیدن کمک های امت حزب ا... به خطوط مقدم جبهه در ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی اصفهان واقع در شوشتر مشغول فعالیت شد و سپس در تدارکات منطقه 8 در اهواز از سوی سپاه شروع به کار نمود. او در حمله های طریق القدس و آزادسازی بستان و هم چنین در درگیری های تنگه چزابه شرکت داشته و سرانجام در مرحله دوم عملیات فتح المبین در چهارم فروردین سال 60 در دشت عباس به آرزوی خود یعنی شهادت در راه خدا رسید.
دانشجوی شهید «محمد نوروزی»
یکم آبان سال 1343 در خانواده ای مستضعف و کشاورز در شهر ورزنه اصفهان پا به عرصه وجود نهاد. خانواده او مجبور بودند برای تامین معیشت زندگی خود در یک قلعه چند خانوار نشین با تحمل مشکلات فراوان و دوری از هر گونه امکانات اولیه رفاهی زندگی کنند.
وی چند سال اول تحصیلات ابتدایی را در ورزنه گذراند و چند سالی نیز به دلایلی در شهر مقدس قم ادامه تحصیل داد. پس از بازگشت از شهر قم به ورزنه، کلاس دوم و سوم راهنمایی را به اتمام رساند و چون در ورزنه امکان ادامه تحصیل در رشته مورد نظرش نبود در دبیرستان شهرهرند ثبت نام نمود و پس از دو سال تحصیل در شهرهرند به شهر نایین عزیمت نمود.
با وجود شرایط سخت زندگی و انبوه مشکلات و دوری از خانواده، خللی درادامه تحصیلش ایجاد نشد. پس از گرفتن مدرک دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرد و در دانشگاه تربیت معلم رشته آموزش ابتدایی قبول شد. سال تحصیلی 1363-1364 وارد مرکز تربیت معلم شهید باهنر اصفهان شد.
شهید علاقه خاصی به تحصیل و کسب علم داشت. علم و دانش را در دانشگاه کسب می کرد و علم عشق و عرفان و وصال به حق را در دانشگاه جبهه. در طی دو سالی که در دانشگاه بود به خاطر حس وظیفه ای که در خود میدید چهار بار به جبهه رفت.
محمد در عملیات های مختلف در مسئولیت های متعددی انجام وظیفه کرد و سرانجام در دوم اسفند 1364 در جبهه های حق علیه باطل در عملیات فاو توسط دشمن بعثی بااصابت ترکش به سینه به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای زادگاهش شهر ورزنه در کنار دیگر همرزمانش خاکسپاری شد.
دانشجوی شهید «علی سنجر آرانی»
سال 1343، در خانواده ای زحمتكش و كشاورز متولد شد. او آخرين فرزند خانواده بود، پس از دوران ابتدايی وارد مدرسه راهنمايی شهيد خدمتی شد. در دوره راهنمايی از هوش و ذكاوت خوبی برخوردار بود كه زبانزده همه شده بود.
پس از دوران راهنمايی همزمان با اولين سال ورودش به دبيرستان شهيدان عبدالهی، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمينی شروع شد، در اين ايام بود كه علی در فعاليت برای پيشبرد اهداف انقلاب از پا ننشست و در پخش اعلاميه های حضرت امام (ره) و شعارنويسی كوشا بود و در كار كشاورزی به محرومين اين شهرستان و ديگر شهرهای مجاور كوتاهی نمی كرد.
دوره دبيرستان را در سال 61 به پايان رسانيد. در خردادماه همان سال براي گذراندن آموزش نظامي و امدادگری به پادگان غدير اصفهان رفت و پس از آموزش در كنكور دانشسرا شركت و رتبه های اول را احراز كرد و چون علاقه زيادی به حضور در جبهه های جنگ داشت، خود را برای اولين اعزام به جبهه آماده كرد و در عمليات محرم شركت نمود و به عنوان نيروی هلی بُرد توانست در اين عمليات شجاعانه فعاليت داشته باشد. وی برای خدمت به مردم مناطق محروم كشورمان به خطه سيستان و بلوچستان اعزام شد و در تبليغات سپاه راسك و پيشين به خدمت پرداخت كه در آنجا هم از خود لياقت و شايستگي نشان مي داد.
پس از اينكه از بلوچستان به ديار خود آمد، برای مرحله دوم در كنكور سراسری شركت كرد در رشته رياضيات كاربردی دانشگاه شيراز پذيرفته شد. علی قبل از شروع درسهايش در دانشگاه شيراز، در ارتباط با جمع آوری آثار شهداء از قبيل زندگينامه و وصيت نامه فعاليت داشت و در مساجد و حسينيه ها به بچه های محله قرآن تدريس می كرد.
در سال 1362 وارد دانشگاه شيراز شد، ولی چون رزمندگان در جبهه های جنگ حماسه هايی می آفريدند،دل علی طاقت نیورد و در تيرماه 63 مجدداً به جبهه ها شتافت و به عنوان بی سيم چي گروهان در گردان امام باقر (ع) لشگر 14 امام حسين (ع) در پاسگاه زيد مشغول خدمت شد. در عين حال كه بی سيم چی بود ذوق و علاقه ای در كارهای تبليغی هم داشت و در انتخاب شعارهايی كه براي ديوارنويسی می خواستند صاحب نظر بود.
وی خيلی شوخ طبع بود و با آن حالت شوخ طبعی به ديگر بچه ها در حين عمليات روحيه می داد و خستگي را از تن آنها بيرون می كرد. با توجه به اينكه گردان امام محمد باقر (ع) از لشگر امام حسين (ع) موفق نشده بود در عمليات بدر در سال 63 و در عمليات هزار قله شركت كند، ناراحت بود تا اينكه عمليات والفجر 8 شروع شد و گردان مذكور در عمليات فاو شركت كرد و علی هم همانند ديگر همرزمانش در اين عمليات شركت كرد و در يكي از مراحل عمليات مجروح می شود تا صبح آن روز با حالت جراحت حاضر به ترک منطقه نمی شود ولی بر اثر خونريزی شديد او را به عقب منتقل می كنند.
پس از كمی بهبودی مجدداً به جبهه ها اعزام و جهت محور درياچه نمک شهر فاو عراق، مأمور می شود. مدتی بعد در مردادماه سال 65 برای گذراندن آموزش غواصی با ديگر برادران به اصفهان اعزام می شود و پس از آموزش در عمليات كربلای 3 شركت می كند و به علت مجروحيت از ناحيه گوش در بيمارستان شهيد صدوقی اصفهان تحت عمل جراحی قرار می گيرد.
بعد از ترخیص از بیمارستان باز هم دباز هم به جبهه میرود و در خط پدافندی فاو وام القصر شركت می كند. سرانجام در نيمه شب سوم دی ماه 1365 با شركت در عمليات كربلاي 4 با ديگر ياران عزيزش سوار بر قايقها شده بر صف دشمن زبون حمله ور مي شوند و در حاليكه آوای دلنشين «اِنی لَا اَرَی المَوتِ الَا السَعادَه وَالحَيوهُ مَعَ الظَالمينَ اِلا بَرَمَا» را در تاريكی شب طنين انداز می كند، شربت شهادت را مینوشد و به سوی معبود پر می كشد.
انتهای پیام/