حاج حسن بهمنی پدر شهید گرانقدر محمد حسین بهمنی به فرزند شهیدش پیوست
بسمه تعالی
حاج حسن بهمنی پدر شهید گرانقدر محمد حسین بهمنی به فرزند شهیدش پیوست
قسمتی از زندگی نامه شهید محمدحسین بهمنی
دانشجوی شهید محمد حسین بهمنی فرزند حاج حسن در تاریخ 09/اردیبهشت/1346 در شهرستان شهرضا میان خانوادهای متدین و زحمتکش و معتقد به مکتب اسلام و ولایت دیده به جهان گشود. او از هوش و استعداد عجیبی برخوردار بود و سالهای تحصیلی را با موفقیت به پایان رسانید. جو مذهبی حاکم بر خانه باعث شد که او از همان ابتدا با مسائل مذهبی و شعائر اسلامی آشنا شود. در سن 6 سالگی تحصیل را شروع کرد و ابتدایی را با موفقیت کامل به پایان رسانید. دوران راهنمائی تحصیل وی با انقلاب شکوهمند ایران همزمان شد و او نیز مانند دیگر محصلین و دانش آموزان دیگر در تظاهرات شرکت میکرد و مانند دیگر اعضای خانواده گوش به فرمان امام بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوران راهنمائی او به اتمام رسید و به دبیرستان راه یافت، در دبیرستان فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و عضو انجمن اسلامی دبیرستان بود. شهید محمد حسین بهمنی که دوستانش او را عماد صدا می زدند، سال دوم دبیرستان را میگذراند که برای اولین بار از طرف بسیج شهرضا به جبهه اعزام شد و پس از گذراندن ماموریت خویش از جبهه بازگشت و به تحصیل علم و دانش مشغول شد شاید بتواند در آینده به مناطق محروم برای خدمت به مردم قدمی بردارد. ولی بعد از اتمام امتحانات سال دوم دبیرستان برای بار دوم به جبهه اعزام شد و این بار تا پایان عملیات والفجر 4 در جبهه ماند و با دشمن جنگید، سپس دوباره به شهرضا برگشت و در سال سوم دبیرستان ثبت نام کرد و به تحصیل علم پرداخت و در بهمن همان سال برای عملیات خیبر به جبهه رفت و تا فروردین سال بعد در جبهه ماند و دوباره به شهرضا برگشت و با جدیت به تحصیل مشغول شد و امتحانات سال سوم را با موفقیت تمام کرد و به سال چهارم دبیرستان رفت.
در کنکور شرکت کرد و دوباره عازم جبهه شد و اینبار به جبهه مجنون رفت و در یک پاتک دشمن دستش آسیب دید و به پشت جبهه منتقل شد ودر همین زمان بود که اسم او را به عنوان قبول شدگان کنکور 65 اعلام نمودند و در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی او دیگر نمیتوانست از رزمندگان جدا شود و در جواب دوستان که به او گفتند چرا برای ثبت نام نمیروی گفت: مدتی صبر کنید من در دانشگاه اصلی پذیرفته خواهم شد. پس از تشکیل کلاسها هم حاضر نشد بازگردد و در عملیات کربلای 4 شرکت نمود و شجاعانه جنگید و سرانجام در تاریخ 20/دی/1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به شهادت رسید و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد. روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
وصیت نامه شهید محمدحسین بهمنی
اَلذینَ آمنوا وَ هاجَروا وَ جاهَدوا فی سَبیل الله ِ بِاموالهِم وَ اَنفُسهم اعظمُ دَرجةً عِند اللهِ وَ اولائکَ همُ الفائزونَ .سوره توبه آیه 20
به نام خدا و به یاد خدا وصیت نامه خویش را آغاز میکنم ، در ابتدا کلاً از اینکه خود را در مقابل امتی سلحشور و شهید پرور که درس آموخته مکتب اباعبدالله الحسین (ع) بوده و با ایثارگری های خود جای سخنی را برای حقیر نگذاشتهاند شرمسارم . اما من به عنوان فرزندی پرورش یافته در مکتب اسلام و فردی ناقابل چند جملهای دارم که بیان میکنم.
اولین توصیه وسفارش خویش را در دعا به امام عزیزمان که زبان از وصف او قاصر است میکنم و از امت شهید پرور عاجزانه تقاضا میکنم که دعا بر امام؛ این سفارش شده هزاران شهید را فراموش نکنند و همیشه و همه جا یار و یاور و پیرو او باشند و با پیروی از دستورات او و اطااعت از امید امت و امام فقیه عالیقدر، همگام با رزمندگان در پشت جبهه توطئه منافقان و مغرضان و جاهلان را خنثی نمایند.
چند کلمه هم سخن با دوستان و آشنایان و برادرانی که از طرفی با آنها در ارتباط و رفت و آمد بودهام دارم: اولاً خواهشمندم در صورتی که خطائی از حقیر دیدهاند ببخشید و همه آنها مرا حلال نمایند و طلب دعای خیر از ایشان مینمایم، از دوستان و همرزمانم در سنگرهای کلاس تقاضامند هستم همگام با سلحشوران در جبهه به تزکیه و خود سازی مشغول باشند و با اطاعت از خط ولایت، خاری همچون گذشته در چشم منافقان و دشمنان و مغرضان داخلی بوده باشند، همراه با درس تزکیه نفس آگاهی از اوضاع و احوال سیاسی را با خود همراه داشته باشند، چرا که سازنده ترین اقشار جامعه و مبارزترین و آگاه ترین افراد جامعه دانشجویان عزیزند و باز خواهشمندم که کما فی السابق لبیک گوی امام عزیز در تمامی امور به خصوص جبههها باشند و با هوشیاری و آگاهی، پاسداری و حراست از انقلاب در سنگرهای درس بکنید چرا که شما مسئولید و در روز قیامت جوابگوی خون به زمین ریخته دوستانتان هستید، با هوشیاری و بیداری در مقابل خطوط انحرافی و مغزضانه بایستید و هیچ ترسی نداشته باشید که خدا یار شماست و شما پیروزید.
در پایان سخنی چند با پدر عزیز و مادر مهربانم دارم . از اینکه همواره در امر پرورش و آموزش از کودکی تا به حال از هیچ زحمتی دریغ نفرمودید خیلی ممنون هستم و از اینکه همیشه آرامش را از خود سلب نمودید تا من را بدینجا رساندید خیلی سپاسگزارم و پاداش زحمات شما را از خداوند متعال خواهانم. از اینکه این امانت را به بهترین وجه پرورش دادید و به صاحب اصلی آن برگرداندید نگران نباشید که شکرگزار خداوند باشید و همه جا صبور باشید که خداوند با صابران است .
والسلام 16/شهریور/1365