مادر سرداران شهید علی اکبر و احمد (عبداله)صالحی آرانی به دو فرزند شهیدش پوست
سردار شهید علی اکبر صالحی آرانی
زندگی نامه سردار شهید علی اکبر صالحی آرانی
درسال 1338 در خانوادهای مذهبی و زحمتکش متولد شد. خانوادهای که فقط درآمدش از دسترنج قالبیافی بدست میآمد. علی در سن 6 سالگی وارد مدرسه شد. او از هوش خوبی برخوردار بود. هنگامی که از درس فارغ میشد درکارهای خانه به والدینش کمک میکرد. جور و ستم ستمکاران برای او سئوال ایجاد میکرد که چرا باید عدهای مورد ستم عدهای دیگر قرار گیرند و این سئوال بعنوان دو جریان مخالف هم در فکرش شکل گرفت و برای روشن شدن بیشتر آن به مجالس مذهبی و مساجد میرفت تا برایش بیشتر مبرهن شود. پایان تحصیل او در دبیرستان با انقلاب اسلامی به رهبری امام امت مواجه شد و در این زمان بود که با دوستانش اعلامیه های امام را پخش میکرد او در اوج راهپیماییها تظاهرات، همدوش دیگر مردم حضور پیدا میکرد و پشتیبانی خویش را از رهبری اعلام میداشت.
او علاقه خاصی به روحانیت مبارز در خط امام داشت و در این راه گروهها و دستجاتی که با عناوین مختلف در صدد تضعیف این روحانیت بود، مبارزه میکرد. شهید پس از اخذ دیپلم از دبیرستان امام خمینی (ره) کاشان، در دانشگاه شیراز پذیرفته و در رشته رواشناسی مشغول تحصیل شد. او در دانشگاه هم فعالیت سیاسی را رها نکرد و با گروههای منافق در دانشگاه در ستیز بود تا اینکه به علت انقلاب فرهنگی دانشگاهها تعطیل شد و با تعطیل شدن دانشگاهها علی به عضویت سپاه در آمد و پس از مدتی خدمت در سپاه کاشان، بعنوان مسئول پرسنلی بسیج سپاه آران و بیدگل معرفی شد. علی در دی ماه سال 59 ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که تصمیم اعزام به جبهه گرفت و به جبهه آبادان ماهشهر اعزام شد و پس از دو ماه به شهر بازگشت. او پس از مدتی در امتحان تربیت معلم شرکت کرده و قبول شد، ولی روح سرشار از عشق به اسلام باعث شد تا او سر از پا نشناسد و مجدداً به جبهه های گیلان غرب اعزام شود و برای مرتبه سوم هم به منطقه شوش اعزام و در اولین مرحله علمیات فتح المبین شرکت و مجروح شده و در بیمارستان مشهد بستری گردید. پس از بهبودی بعنوان محافظ امام جمعه کاشان انتخاب شد و پس از مدتی به علت علاقه به جنگ و جهاد، وارد جبهه خرمشهر شد تا معشوق خویش را بیابد. سرانجام علی در سحرگاه 61/4/23، مصادف با بیست و دوم رمضان، در جبهه شلمچه در عملیات رمضان بوسیله رگبار مسلسل دشمن بعثی از ناحیه شکم و قلب مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به ندای حق لبیک و به سوی معشوق خویش شتافت.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش مستدام باد.
وصیت نامه سردار شهید علی اکبرصالحی آرانی
بسم ربّ الشهداء والصدیقین
« و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و
النساء و الولدان و الّذین یقولون ربّنا اخرجنا من هذا القریه الظالم اهلها »
قرآن کریم
چه شده است شما را که در راه خدا و مستضعفین از مردان و زنان و کودکان ، مبارزه نمی کنید ، در راه آنان که می گویند : « خدایا ما را از این قریه که اهلش ظالم هستند بیرون ببر و نجات بده » .
- با سلام به مهدی موعود ولی عصر (عج) و نائب بر حقّش امام خمینی امید مستضعفان جهان که با فریاد خداییش جهان ظلم و جهالت را به نور و ایمان تبدیل نمود و با رهبری پیامبرگونه اش پیام اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود و سلام بر امّت همیشه در صحنه انقلاب که تن به سازش ندادند و مرگ سرخ را انتخاب نمودند تا شعار " نه شرقی ، نه غربی " حکومت اسلامی را تحقّق بخشند و سلام بر حماسه آفرینان 15 خرداد ، میدان 17 شهریور ، 22 بهمن و فاتحان جبهه های خوزستان ، از آبادان تا بُستان و از بُستان تا فتح المبین و بیت المقدّس و شهدای فتح خونین شهر و بصره که با نثار خون خویش مکتب زنده اسلام را زنده تر کردند و برای اسلام و مسلمین عزّت و عظمت بخشیدند . من قابلیت آن را ندارم که وصیّت نامه بنویسم یا پیامی بدهم ولیکن وظیفه شرعی خود می دانم که چند کلامی با امّت حزب الله و برادران و دوستانم سخن بگویم :
- برادران عزیز ! اینک مکتب انسان ساز اسلام به پایمردی امّت و امام و خون مقدّس شهیدان در جهان به عنوان قدرت متّکی به خدا شناخته شده و کاخ های ظلم و جور را بلرزه درآورده است . استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ امریکا و طفل نامشروع خویش یعنی اسرائیل غاصب با قدرت اسلام مستقیماً وارد جنگ شده است و این جنایتکاران مدعی حقوق بشر روزی نیست که ملل مستضعف جهان بالخصوص فلسطین عزیز و شیعیان جنوب لبنان را به خاک و خون نکشند . اینک یزیدیان در صف حزب الشیطان و حسینیان در گروه حزب الله تشکیل یافته اند .
- ای برادر ! تو خود انتخابگر هستی و باید یکی از این دو راه و هدف را انتخاب نمایی . شهیدان انقلاب راه حسین (ع) را انتخاب نمودند و با خون سرخ خویش انقلاب سرخ کربلا را ادامه دادند و اگر تو پیام بر خون شهیدان هستی باید راه و هدف آن ها را انتخاب نمایی .
- ای ملّت شهیدپرور ! هیچ گاه از جنگ خسته نشوید . هر زمان آماده باشید و برای دفاع از اسلام عزیز خود را به سلاح نظامی و سلاح مکتبی مهیّا نمایید که این انقلاب تا قیام مهدی (عج) ادامه دارد إن شاء الله که این جنگ با پیروزی قوای اسلام بر کفر خاتمه یابد و راه کربلا و قدس عزیز بازگردد .
- همسرم ! بدان که من عاشقانه و داوطلبانه به جبهه رفتم تا وظیفه خود را انجام بدهم . تو هم چون زینب (س) باش که یکّه و تنها رسالت خون حسین (ع) را بر دوش می گیرد و تمام مشقّات را با عشق به خدا عمل می نماید . تو باید رفتار و کردار او را نمونه قرار بدهی و از او درس بگیری و یا هم چون فاطمه (ع) باش که به خاطر دفاع از حقّ شوهرش به شهادت می رسد . هم چون کوه باش و از کوه محکم تر . مبادا مشکلات و مصائب زندگی تو را از پای درآورد که خداوند با صابرین است . بعد از شهادتم تو خود تصمیم بگیر خواه در خانه خودت و خواه در خانه مادرت اگر خداوند فرزندی به تو عنایت فرمود نامش را نیکو بگذار و در تربیت او کوشا باش . اگر در دوران کوتاه زندگیمان خطایی از من سرزده مرا به بزرگی خود ببخش و مرا حلال کن . قرض های مرا بپرداز و کسانی که از من طلبکارند به آن ها بازگردان .
- ای پدر و مادرم ! که در تربیت من رنج کشیدید و برای عشق به اسلام اجازه رفتن به جبهه به من دادید بدانید که اجر شما در نزد خداوند زیاد است و شما باید بیش از این به خود افتخار کنید شکر نمایید و دعا کنید که خداوند این قربانی ناقابل را از شما بپذیرد و اگر خطایی از من سرزده مرا حلال کنید .
- ای دوستان عزیزم ! شما باید ادامه دهندگان راه شهیدان ، پیروان ولایت و روحانیّت عزیز باشید و فریب منحرفین را نخورید و در آغوش اسلام زندگی نمایید .
- برادرم احمد ! بعد از پایان خدمت اسلام اگر خواست راه مرا در سپاه ادامه دهد .
در آخر چندین دعا می نمایم :
- خدایا ! اگر دشمنان اسلام و مزدوران صدام به جرم دفاع از اسلام جنازه ام را بسوزانند یا پیکرم را قطعه قطعه کنند و یا این که به دست این جنایتکاران اسیر بشوم تن به سازش نخواهم داد .
- خدایا ! تو خود شاهدی که " شهادت " برای من از عسل شیرین تر است پس این شربت گوارا را نصیبم بگردان .
- خدایا ! مرگم را " شهادت " و شهادتم را وسیله رسیدن به بارگاهت قرار ده .
- خدایا ! امام را تا انقلاب جهانی مهدی (عج) حفظ نما .
- بارالها ! این جنگ تحمیلی را به نفع اسلام خاتمه ده .
- در ضمن جنازه مرا در جوار تربت پاک برادر شهید نجات اله افروز دفن نمایید .
والسّلام
علی صالحی
امضا : 1361/03/25
زندگی نامه سردار شهید احمد ( عبداله ) صالحی آرانی
عبدالله در سال 1340 در خانوادهای مذهبی و مستضعف در آران متولد شد. او دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت گذراند و موفق به اخذ دیپلم اقتصاد اجتماعی شد. دوران دبیرستان او مصادف با شروع انقلاب اسلامی بود. او و برادر شهیدش علی به فعالیتهای انقلابی میپرداختند، تا انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) به پیروزی رسید. عبدالله پس از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و پس از گذراندن آموزش در لشگرک تهران، تمام مدت خدمت را در جبهه های نبرد حق علیه باطل سپری کرد و فعالیت او در زمان سربازی در واحد توپخانه بود و رشادتهایی را از خود نشان داد، به همین علت چند مرتبه مورد تشویق قرار گرفته بود. پس از خدمت سربازی در کنکور سراسری شرکت و در تربیت معلم پذیرفته شد، ولی به علت احتیاج در جبهه ها، جنگ را بر درس ترجیح داد. لازم به ذکر است که در سال 1361 به عنوان حسابدار در شهرداری آران و بیدگل استخدام گردید، ولی دل او آرام و قرار نداشت، شهرداری را رها کرد و با توجه به وصیت برادر شهیدش، علی، به جبهه ها شتافت تا اسلحه به زمین افتاده برادرش را به دوش گیرد و در همان سال 1361 بود که به عضویت سپاه کاشان درآمد. مدتی در حفاظت مشغول خدمت بود و سپس به جبهه های نبرد اعزام شد. عبدالله مدت 14 ماه در جبهه ها حضور داشت و در گردان امام محمد باقر (ع) در لشگر امام حسین (ع)، بعنوان فرمانده گروهان خدمت کرد و در چندین عملیات شرکت و چند مرتبه مجروح شد.
او در سال 1363 ازدواج کرد و یک فرزند ذکور از خود به یادگار گذاشت و سرانجام در عملیات کربلای 4 در منطقه ام الرصاص در تاریخ 1364/10/5 با دیگر همرزمان دلاورش به درجه ترفیع شهادت نائل آمد.
وصیت نامه سردار شهید احمد (عبداله ) صالحی آرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
- ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد . ( امام خمینی (ره) )
« من المؤمنین رجال " صدوقو ما عاهدواللّه علیه فمنهم
من قضی و من هم من ینتظر و مابدولو تبدیلاً " »
برخی از مؤمنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند پس برخی هم به آن عهد ایستادگی کردند تا در راه خدا شهید شدند و برخی هم به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و عهد خود را تغییر ندادند .
- به نام خداوند درهم کوبنده منافقان اسلام و درود بر شهیدان کربلای حسینی (ع) و سلام بر یاران باوفای حسین (ع) ، سلام بر عاشورای حسینی و سلام بر سنگرهای پُرخون مرزهای ایران که توسّط مزدوران بیگانه و جیره خواران شرق و غرب که از آستین صدام خائن به درآمده است و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب ، امام امّت خمینی کبیر ، زنده کننده مکتب نمونه اسلام در جهان بشریّت که امّت مستضعف ایران را تحت ظلم جبّاران زمان و یزیدیان عصر آزاد نمود و با رهبری قاطعانه خویش پیکر استعمار را به لرزه انداخت .
- با سلام به امّت حزب الله و شهیدپرور ! که دست رد به سینه ابرقدرت های جهانی زدند و به مستضعفین جهان نوید پیروزی و استقلال را دادند .
- با سلام بر شهیدان تاریخ انقلاب اسلامی ! که با ایثار خون خویش نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری نمودند و بار دیگر پس از شهیدان کربلای امام حسین (ع) با خون خویش صفحه تاریخ درخشان و خونین اسلام را رنگین نمودند .
- با سلام به رزمندگان مجاهد اسلام ! که درصددند با فتح
بصره و عراق ، راه کربلا را برای امّت مسلمان باز نموده و دست جمعی برای آزادی قدس
عزیز راهی
جبهه های لبنان و فلسطین کردند .
- مرگ بر منافقین ! که می خواهند این انقلاب نونهال ایران را ناتوان سازند ولی باید بدانند ملّت مسلمان ایران متکّی به سلاح ایمان است به همین خاطر به شرق و غرب نه گفته و به جمهوری اسلامی رأی آری داده است و در پای رأی خود تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهد کرد تا استعمار شرق و غرب را به جای خود بنشانند حتماً اگر به جای آب از زمین خون جاری شود صدام خائن و دیگر مزدورانش که کوچک تر از آن هستند که بتوانند جلو این رهبر و امّت به خروش آمده را بگیرند . این نیروهای نظامی و پاسداران و روحانیّون متعهّد و مردم ایران زمین به یاری الله به صدام یزید دیگر رژیم های مزدور منطقه که با صدام همکاری می کنند چنان درسی خواهند داد که بدانند یک من گندم چند مثقال است .
- ای امّت قهرمان و شهیدپرور ایران ! بنا بر فرمان خداوند
بنا به مسئولیّتی که داشتم برای رضای خدا و برای نابودی دشمنان اسلام به جنگ کفّار
رفتم تا بتوانم جان
بی ارزش خود را فدای اسلام نموده و خدا را از خود راضی و خشنود کنم . در این
موقعیّت حسّاس که عاشورای حسینی بار دیگر در ایران زنده شد و نشان داد حسینی ها
هنوز هستند تا حکومت الله را در سرتاسر جهان برقرار نسازند به پیکار خود علیه کفر
ادامه خواهند داد و در این موقع است که درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج
به خون دارد و امّا همان « هل من ناصر ینصرنی »سر می دهد بر ملّت مسلمان ایران
واجب است که به این پیام لبیک بگوید و این درخت را با خون خود سیراب نمایند .
- ای جوانان ! نکند در رختخواب بمیرید که حسین (ع) در
میدان نبرد شهید شد .
ای جوانان ! مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد و مبادا در حال بی
تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد .
- ای مادران مبارز ! از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری ننمایید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید شما باید مثل خاندان وهب جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و حتّی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود : « پسری را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم » .
- ای امّت شهیدپرور ! در طول چندین سال عمرم هیچ چیز جز
شهادت
نمی توانست گلوی تشنه مرا سیراب نماید . در شهادت مرا باکی نیست . شهادت دریچه
آزادی من از دنیا ، شهادت منتهای حرکت یک مسلمان ، شهادت آرزوی قلوب عارفان ،
شهادت نهایت آرزوی مشتاقان ، شهادت قلّه رفیع انسانیّت و نقطه اوج و آرزوی مسلمین
است . شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می کشد . دوستان من به
جایی می روند که ملکوتش نامند آن جا رَوم که به بهشتش نامند ، من هم چون فرمانده
امام حسین (ع) زندگی ذلّت بار را هیچ وقت قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ و شهادت را بر
آن ترجیح خواهم داد .
- پدرم ! درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی . بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز شهادت و زندگی را جز جهاد در راه عقیده دوست نمی دارد و شهادت را جزو بهترین نعمت های خدا می داند . پدرم ! ناراحت مباش و افتخار کن که دو فرزندت را در راه خدا از دست داده ای و این امانتی بود که خدا به تو داده و این امانتی بود که خدا به تو داده و حالا موقعش رسیده است که پس بگیرد . پدرم ! صبر انقلابی خود را حفظ کن و راهم را ادامه بده چه از راه کمک به فقیران و درماندگان و می دانم که خودت از همه محتاج تری ولی به خودت ببال که خدا یاری دهندة محتاجان است .
- مادر عزیز و مهربانم ! سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندانت را روانه میدان نبرد علیه کفّار نمودی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می کنم و من بوجود تو مادر افتخار می کنم که مادری از سلالة فاطمه زهرا (س) هستی . مادرم ! تو بعد از خدا مهربان ترین موجود نزد من هستی و من بوجود تو مادر افتخار می کنم که چنین فرزندی را تربیت نمودی که افتخار اسلام باشد . مادرم ! به من درسی را آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین بن علی (ع) بگذارم و چه کشته شوم و چه سالم برگردم برای تو افتخار بزرگ است . مادرم ! صبر انقلابی خودت را حفظ کن که این صبر انقلابی تو مشت کوبنده ای بر دهان یاوه گویان شرق و غرب و منافقین کوردل و پست فطرت خواهد بود .
- همسرم ! سلام مرا از فرسنگ ها راه دور و دراز که از اعماق قلبم برمی خیزد بپذیر . همسرم ! می دانم که هجران درد جانکاهی است امّا با تحمّل و بردباری ات این رنج و مشقّت را برای خدا به خود راه مده که خدا با صابرین است . همسرم ! از بانوی قهرمان کربلا چگونه زیستن را بیاموز و شکیبایی و صبر را پیشه کن ، شما باید راهرو زینب (س) باشید ، زینبی که تمام رنج ها و مشقّت ها را یک سر و تنها تحمّل کرد تا پیام آور خون شهیدان سرخ کربلا باشد تا اعلام کند که هرجا ظلم هست مبارزه نیز هست . همسرم ! در حجاب خویش کوشا باش که حجاب تو و دیگر همسرهای شهدا باعث می شود که زنان از اسارت ها و پستی ها رها شوند و ارزش پیدا کنند و این حجاب اسلحه ای است کوبنده بر فرق دشمنان اسلام . همسرم ! از تو تقاضا دارم که فرزندم را آن چنان تربیت کنی که ادامه هنده راه شهدا باشد .
- خواهرانم ! حجاب و پاکدامنی را سرلوحة زندگی خودتان قرار دهید و همیشه از دستورات اسلام تبعیّت کنید . خواهرانم ! به خود آیید و ندای الله اکبر ، خمینی رهبر سر دهید و سخن شهیدان راه خدا را به مردم برسانید که همانا سخن ما پیروی کردن از قرآن و خدا می باشد .
- برادرانم ! اسلحه ام را به زمین نگذارید و هم چنان راه من و علی را ادامه بدهید و اطمینان دارم که ادامه خواهید داد . برادرانم ! جبهه ها احتیاج به شما دارد و شما با شرکت فعّال خود در جبهه ها از اسلام و خون شهدا پاسداری کنید و به چیزی جز اسلام و قرآن فکر نکنید و هرچه خیر و صلاح انسان است در این کتاب نهفته است .
- دوستان و همرزمانم ! ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست . قلب اسلام ولایت فقیه است . پس باید ولایت فقیه را سالم نگه دارید تا اسلام جانش سلامت باشد .
- دوستان ! وصیّتم به شما است است که چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفته ام ، دستانم را بیرون بگذارید تا راحت طلبان و دنیاپرستان ببینند که چیزی با خود به آن دنیا نمی برم و مشتانم را گره کنید تا کافران بدانند که جسم بی جانم نخواهد گذاشت لحظه ای آرامش به خود ببینند .
- ای خدا متعّال و ای قادر بی همتا و ای رهنمون کننده سبحان ! ما را به اسلام حقیقی و راستین که در این زمان امام بزرگمان رهبر کبیرمان خمینی بت شکن پرچمدار آن است رهنمون دار .
- خدایا ! از تو خواستارم اگر شهادت را نصیبم گرداندی فقط به خاطر ذات حق باشد .
- بارالها ! شهادت را در راه خدا نصیبم کن و مرا در صف شهدای اسلام قرار بده و مرا از بندگان مخلص خودت ، مؤمنین به پیامبرت حضرت محمّد (ص) و از شیعیان ولایت حضرت علی (ع) و از مطیعان ولی امرت حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقّش خمینی عزیز قرار بده .
- بارالها ! از تو می خواهم در لحظه ای که مرگ برایم فرا
می رسد از تمام
دوستی ها و عشق و محبّت ها جز دوستی و عشق و محبّت بر خودت و از تمام وابستگی ها
جز وابستگی به خودت آزاد سازی .
- بارالها ! آن چنان قدرتی به من عطا فرما و آن چنان لطفی در حقّ من بنما که در آخرین لحظات عمرم تنها نام تو را بر زبان داشته باشم .
- در پایان درود فراوان بر رهبر عالی قدر امام خمینی ، برافراشته باد پرچم خونین اسلام جاوید ایران عزیز نابود بود مستکبران و استعمارگران شرق و غرب ، شعار همیشگی یادتان نرود .
- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار .
- « مرگ بر امریکا ، مرگ بر شوروی ، مرگ بر اسرائیل »
- از شما تقاضا دارم که مرا در جوار شهدا در کنار قبر برادر شهیدم علی به خاک بسپارید .
والسّلام
احمد صالحی
امضا : 1361/10/27