مختصری از وصيتنامه شهيد مختار صالحي
بارالها – پروردگارا چشمانم را كور و زبانم را لال و گوشهايم را كر ،دست و پايم را قطعه قطعه بگردان تا كاري كه بر عليه تو و دين تو و پيام آور دين تو باشد انجام ندهم.


نام شهید : مختار

نام پدر : حسن

تاریخ تولد : 1344

محل تولد : تنگ سرخ

تاریخ شهادت : 63/10/8

محل شهادت : جنوب

زیارتگاه : روستای تنگ سرخ

بسمه تعالي

وصيتنامه

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و تمامي شهداي گلگون كفن از حبيب بن مظاهر تا شهداي گمنام ايران وصيت نامه ام را آغاز ميكنم.

به نام خدايي كه خلق كرد زمين و آسمان را در شش شبانه روز آفريد انسان را از يك نطفه مزدوج،خداوندا مي دانم كه ناچيزم و توانائي ادا كردن حق تو را ندارم و عاجزانه از تو درخواست مي كنم كه اين عمر من مملو از گناه بوده ولي خداوندا نمي دانستم كه چكار ميكنم و حالا فهميده ام كه ديگر زندگي بر من تمام شده است.در جواني حاصل عمرم به ناداني گذشت بعد از آن هم هر چه گذشت در پشيماني گذشت از درد و بلاي زندگي راحت شده ام وموقع وصل حساب است ولي جوابي ندارم كه درباره آن همه نعمت بيكران تو بدهم ،خدايا مرا از بلاي غرور و خود خواهي نجات ده تا حقايق وجود تورا ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده كنم خدايا من كوچكم،ضعيفم، ناچيزم ،پر كاهي در مقابل طوفانها هستم به من ديده اي عبرت بين ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را به راحتي بفهمم و بدرستي تسبيح كنم خدايا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغاي كشمكشهاي پوچ مدفون نشوم خدايا دردمندم روحم از شدت درد مي سوزد قلبم مي خروشد احساسم شعله مي كشد بند بند وجودم از شدت درد صيحه مي زند تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش، خسته شده ام ،دل شكسته ام ،نا اميدم و ديگر آرزويي ندارم،آري اين است زندگي با شرافت زندگي كه در بيابان ميان رگبار دشمن در كنار لاله ها ي به خون غلتيده نه آن زندگي در تجملات و ماديات و در كنار كاخهاي واگر تكه تكه ام كنند اگر زبانم را ببرند اگر انگشتانم را بند بند كنند اگر چشمانم را سوراخ كنند و اگر روده هايم را از حلقوم خشكيده ام بيرون بياورند هرگز تسليم نخواهم شد و نداي هل من ناصر ينصرني پير جماران را لبيك مي گويم و به ياري خداوند متعال به روي دشمنان اسلام و همچون طوفان مي وزم تا شايد توانسته باشم روي اندكي از گناهم را پوشيده باشم.

بارالها – پروردگارا چشمانم را كور و زبانم را لال و گوشهايم را كر ،دست و پايم را قطعه قطعه بگردان تا كاري كه بر عليه تو و دين تو و پيام آور دين تو باشد انجام ندهم،،،،،

در پايان از پدر و مادر و برادران و خواهران و همه كساني كه باعث رنج آنها بوده ام و آنها از من نارضايتي ديده اند مي خواهم كه مرا حلال كنند و آخرين كلامم اين است امام را تنها نگذاريد .

والسلام عليكم و رحمت ....و بركاة

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده