مروری بر زندگی شهید "منوچهر یوسفی"؛
نوید شاهد - شهید "منوچهر یوسفی" دارای اخلاق نیکو و مردم پسند بود همه او را دوست داشتند و از صحبت کردن با او لذت می بردند. او کمک به محرومین و مستضعفین را جزء وظایف خود می دانستند.
کد خبر: ۴۹۰۳۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۳
نوید شاهد - شهید "بهرام زمانی " از شهدای رودان ، از بسیجیان شجاع و دلاور هرمزگانی در دوران دفاع مقدس است که در قلاویزان در راه دفاع از خاک کشورمان به فیض شهادت نایل شد. یک خاطره به همین مناسبت از زبان فرزند این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۹۰۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۴
نوید شاهد - شهید "موسی لشکری جاسکی" از شهدای سرباز استان هرمزگان که نهم مهر 1340 در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. به همین مناسبت، یک خاطره از زبان مادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر میگردد.
کد خبر: ۴۹۰۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۳
روایت پدرانه از شهید امنیت؛
نوید شاهد - شهید "جابر شبانی" از شهدای سرباز و امنیت استان هرمزگان است که هنگام درگیری با اشرار مسلح به فیض شهادت نایل شد. به همین مناسبت، خاطرات این شهید والامقام از زبان پدر ایشان برای علاقه مندان منتشر میگردد.
کد خبر: ۴۹۰۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - برادر شهید نقل می کند: «برادرم همیشه به ما سفارش می کرد با دشمنان انقلاب مبارزه کنیم. او همواره عاشق شهادت بود به همین دلیل ما به شهادت اش افتخار می کنیم.»
کد خبر: ۴۹۰۱۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۳
خواهر شهید نقل می کند: « برادرم بسیار متواضع و مهربان بود و همیشه در همه حال وفای به عهد داشت.»
کد خبر: ۴۹۰۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - همسر شهید "موسی ایری" نقل می کند؛ همسرم به تربت فرزندانمان بسیار کوشا بود و همیشه به من سفارش می کرد همیشه آداب اسلامی مورد توجه خانواده باشد.»
کد خبر: ۴۹۰۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - «شهید بابایی از همدان به تهران میرود و زیر تقاضای وام آقای اغنامیان مینویسد: در مورد وام آقای اغنامیان سریعا اقدام شود و بعد میگوید از قول من از ایشان عذرخواهی کنید و بگویید ببخشید که زودتر نتوانستم تقاضایش را برآورده کنم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید "عباس بابایی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۹۰۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
شهید عسکری خطاب به مادرش می گوید؛
نوید شاهد - شهید "هدایت عسکری " از شهدای دانشجو و بسیجی استان هرمزگان در دوران دفاع مقدس است که در راه دفاع از خاک کشورمان جانش را در شلمچه تقدیم خدا کرد و به فیض شهادت نایل شد. وی خطاب به مادرش اینطور می گوید:می دانم که دعای مادر بدرقه راهم است، پس دعا کن که شهید شوم ،مرا ببخشید و حلال کنید.
کد خبر: ۴۹۰۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
روایت دختر شهیدی که پدر خود را ندیده بود؛
نوید شاهد - فاطمه قلندری دختر شهید "مراد قلندری" از شهدای والامقام استان هرمزگان که از زمان تولد، پدر خود را ندیده بود درباره ایشان اینطور روایت می کند: همیشه توی ذهنم پدرم را مثل پدر بزرگ قوی و با استقامت تصور می کنم، از پدرم هیچ چیز به یاد ندارم ولی وقتی سرم را بر روی شانه های پدربزرگم می گذارم بوی پدرم را می شنوم.
کد خبر: ۴۹۰۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
برگرفته از کتاب نگارستان؛
نوید شاهد - «هر روز کنار جزیره مینشستم و برای مرغابیها نان خشک و غذا میریختم. چند روزی بود که غذای درست و حسابی هم گیرمان نیامده بود ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۰۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
درخواست یک شهید از مادرش؛
نوید شاهد - شهید "غلامرضا مسلمی" از شهدای بسیجی استان هرمزگان است که بیستم مهرماه 1349 در روستای پارت از توابع شهرستان کهنوج چشم به جهان گشود. به همین مناسبت، یک خاطره از زبان مادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر میگردد.
کد خبر: ۴۸۹۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - مادر شهید "یزدان انگارنویس" میگوید: «کنارم نشست و گفت: مادر! میخوام برم جبهه. نگاهش کردم و گفتم: بری جبهه؟ ولی من این جا تنهام. گفت: چرا تنها؟ داداش و زن داداش هستن. گفتم: پسرم! این زمین و باغ مال توئه. همینجا مشغول کار شو! گفت: از مال دنیا هیچی نمیخوام.» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۹۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - «وقتی به او میگفتم «روزی یک مرتبه کافی است؛ چرا چهار مرتبه در روز به مزار شهدا میروی؟» جواب میداد: من باید هر روز چهار مرتبه به مزار شهدا بروم، تا بتوانم کار کنم ...» ادامه این خاطره از زبان پدر شهید "مهدی وامقعصمتنژاد" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
نوید شاهد - «هر بار که پرده در اثر حرکت و تکان اتوبوس کمی کنار میرفت زیر چشمی بیرون را نگاه میکردم دیدن خیابان، مغازه، مردم عادی و کلا محیط آزاد خیلی لذتبخش بود. دو سال بود در پشت آن سیم خاردارها جز بیابان برهوت چیزی ندیده بودم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالینژاد" از مهاجرت خود به اردوگاه موصل است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۹۸۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
نوید شاهد قزوین -«وقتی نوبت به سینهزنی رسید از آنجایی که عراقیها در محوطه حاضر بودند و نمیشد سینه زد بچهها ناخودآگاه با زدن سنگ بر روی سنگهایی که بر زمین بود ذکر حسین جان، حسین جان را سر دادند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز "یوسف ترابی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۶
نوید شاهد - «رزمنده جوانی بلافاصله بعد از ورود به بیمارستان از من مفاتیح خواست. با دیدن حال و روزش گفتم:«شرایط شما طوری نیست که بخواهی دعا بخوانی. باید تا میتوانی استراحت کنی. ولی گردن نگرفت و با اطمینان جواب داد: نه! باید الان بخوانم ...» ادامه این خاطره از زبان "شهربانو چگینی" از زنان امدادگر استان قزوین را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۹۶۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۵
نوید شاهد - همکاران شهید "ماشاالله جدیدی" نقل میکنند: «چند قدمی نرفتهبود که صدای اذان به گوشش رسید. او هم با موذن هم صدا شد.
پایان اذان به ایستگاه رسید. کارتن را از شکاف دیوار برداشت و نماز صبح را قامت بست. ایستگاه سرویس، آشنای صدای ماشاالله بود و کارتن لای شکاف دیوار، سجادهاش.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب میکند.
کد خبر: ۴۸۹۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴
نوید شاهد - همسر شهید "سیدحسین سیدمومنی" میگوید: «سیدحسین میگفت: آرزویم این است که مانند مولایم حسین (ع) بدون سر به ملاقات پروردگارم بروم. روی تابوت را کنار زدم. ترکش خمپاره مامور استجابت دعایش شدهبود ...» نوید شاهد سمنان در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۵۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۴
نوید شاهد - همرزم شهید "سیدحسین سیدمومنی" نقل میکند: «مشغول درست کردن خاکریز بودم که دیدم سیدحسین با لودر به سمت ما میآید؛ در حالی که چند اسیر گرفتهاست. گفتم: حالا با اینا چه کار کنیم؟ گفت: اون دو تا ضدهوایی بود که بچهها غنیمت گرفتن، به این اسرا بگیم اگه تعمیرش رو یادمون بدن نمیکشیمشون.» نوید شاهد سمنان در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۳