نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
پدر شهید حلیمی نقل می‌کند: «من از دوران کودکی سعی کردم پسرم را به حفظ قرآن تشویق کنم، به همین دلیل هدیه‌ای برای او تهیه کردم و از او خواستم چند سوره از قرآن را حفظ کند.»
کد خبر: ۵۲۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۱

روایت «فرخنده حاجی زاده» از همسر شهیدش «عزیز رشیدی ذهابی»؛
شهید «عزیز رشیدی ذهابی» سوم مرداد ۱۳۴۰، در شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش زینب نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. کارمند بود. سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. پیکرش را در شهرستان خرم‌آباد به خاک سپردند. در ادامه روایتی از همسر این شهید والامقام را می خوانید:
کد خبر: ۵۲۴۶۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۶

خاطرات مادر شهید «تیمور نیک روش»:
مادر شهید «تیمور نیک روش» در بیان خاطرات خود از فرزند شهیدش می گوید: از خدا خواستم چشمه اشکم را برای شهیدم خشک کند.
کد خبر: ۵۲۴۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵

مادر شهید مدافع حرم "سید محمدحسین میردوستی" در خاطره‌ای از او می‌گوید: «محمدحسین علاقه خاصی به ائمه و امامان و اهل‌بیت بخصوص حضرت ابوالفضل(ع) داشت، برای من جالب بود وقتی عکس‌ها و فیلم‌های مُحرمش را نگاه می‌کردم، محرم سال‌های قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت...» ادامه این خاطره از شهید "سید محمدحسین میردوستی" را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ می‌خوانید.
کد خبر: ۵۲۴۶۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«عملیات کربلای ۵ ساعت یک نیمه شب با رمز مقدس یا زهرا (س) شروع شد. در محور شلمچه در همان ساعات اولیه خطوط دفاعی دشمن شکسته شد و بعثی‌ها پا به فرار گذاشتند و یا تسلیم شدند ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحی‌لوشانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵

تکه کلام شهید منتظری
برادر شهید منتظری می‌گوید: شهید شعبانعلی منتظری به قدری غرق در جنگ بود که تکیه کلامش این بود اگر شهید نشوم خدا حق من را نداده است.
کد خبر: ۵۲۴۵۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵

همسر شهید «حسین امجدی»:
همسر شهید «حسین امجدی»: پس از سال‌ها مبارزه و فداکاری در راه اسلام، انقلاب و وطن، ضد انقلاب همسرم را پس از چند ماه شکنجه و بریدن گوش هایش، وی را در نهایت قساوت و بی رحمی تیر باران کردند.
کد خبر: ۵۲۴۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۴

«اینک بر ماست که پرچم به اهتزاز درآمده اسلام که بر سر مستضعفان جامعه گسترده شده را ثابت و استوار در سراسر جهان اسلام، برافراشته نگهداریم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۲

«حق دارید نسبت به وظیفه‌تان حساس باشید، اما می‌ترسم اگر همیشه اینطور عمل کنم، کم کم ارتباطم با خدا قطع شود و انگیزه‌های غیرالهی پیدا کنم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی رجایی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۲۴۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۳۰

در قسمتی از کتاب "دلیر بی‌ادعا" که زندگینامه و مجموعه خاطرات سردار شهید "رجبعلی بهتوئی" است، می‌خوانید: «طی مسیر دوباره به یک تیربارچی برخورد کردیم که هم بچه‌ها را خیلی اذیت می‌کرد و باعث توقف نیرو‌ها شده بود. این تیربارچی بدون اینکه ما را به خوبی ببیند در آن تاریکی شب بی‌هدف شلیک می‌کرد ...»
کد خبر: ۵۲۴۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«دیوار هنوز هم عکس‌هایت را بر گردنش آویخته و به حرمت آخرین نگاهت، چشمانش را به روی پنجره بسته است، هنوز هم، چفیه و جانمازت را می‌شود از پشت همین چشم‌ها دید، چشم‌هایی که می‌خواهند فقط بگویند: شهید، یعنی تکرار واژه عشق است ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۱۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹

خاطره محمدحسن ظهراب بیگی از شهید «جلال ابراهیمی»؛
تدبیر شهید «جلال ابراهیمی» در مهار سیل در منطقه زبیدات و کشاندن آن به سمت مقر بعثی‌ها مانع از غرق شدن عده زیادی از رزمندگان گردان ثارالله شد.
کد خبر: ۵۲۴۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹

خاطراتی از دفتر خاطرات شهيد «اسداله کردی»؛
شهید «اسداله کردی» در خاطرات خود آورده است: تنها كارم شاد كردن دل بچه های محصل بود. به وسيله خريدن چند دفتر و قلم از حقوق ناچيزم كه حتي گاهي به قيمت بی پول ماندن خودم در آن دوره افتاده و غريب تمام می شد.
کد خبر: ۵۲۴۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸

رئیس مرکز اسناد دفاع مقدس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی، ظهر امروز بیست و هشتم با خانواده شهید «حسن وحدتی‌منش» دیدار کردند.
کد خبر: ۵۲۴۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸

«برخی خیال می­‌کردند دوقلو هستیم. او خدمت به خانواده را دوست می‌­داشت. پس از خدمت سربازی، مدتی قالیبافی کرد.» ادامه این خاطره از برادر شهید «بهلول ابراهیمی راد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸

«وقتی عشق پسرم را برای رفتن به جبهه دیدم، به پدرش گفتم: «کبوتر دل این به جبهه پرواز کرده، شما هم اجازه بده برود!»» ادامه این خاطره از شهید «بهلول ابراهیمی راد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد آذربایجان شرقی بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۰۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸

«شهریور ۵۷ در شرکتی کار می‌کرد، مسئول شرکت مراسمی برگزار کرده بود و در آن از شاه تعریف می‌کند و امام را می‌کوبد که این مهم موجب ناراحتی، ولی الله شهبازی می‌شود و با مسئول شرکت به دلیل بدگویی از امام برخورد شجاعانه می‌کند! ...» ادامه این خاطره از شهید "ولی‌الله شهبازی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۴۰۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸

«بابا وقتی من را دید، تازه فهمید که مجروح شدم! بعد از احوالپرسی کردن گفت: پسرم مجروح شدی! و بعد به شوخی گفت: من دیدم چند روزی سر سفره نیستی! پس جبهه رفته بودی؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "مهدی شالباف" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۲۳۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۷

خاطره‌ آزاده لرستانی از شهید «احمد قبادی»؛
«محمد محمدی نژاد» آزاده دفاع مقدس در بیان خاطرات شهید «احمد قبادی» می گوید: امام خمینی(ره) این نوجوان کوهدشتی را می‌بوسند و هدیه‌ای به احمد می‎دهند و آیت‌الله هاشمی هم هدیه‌ای و یک قالیچه سجاده کوچک به احمد تقدیم نمودند.
کد خبر: ۵۲۳۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۷

«به من گفت حمید جان حلالم کن، من تا چند روز دیگر شهید می‌شوم. از حرفش ناراحت شدم و به او اعتراض کردم و گفتم می‌خواهی مرا ناراحت کنی از این حرف‌ها می‌زنی ...» ادامه این خاطره از شهید "ولی‌الله شهبازی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۳۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۵