در پایگاه چابهار بودیم، پدرم فرمانده این پایگاه بود و برای انجام کاری به ماموریت رفته بود. از طرف مدرسه، مسابقه کتابخوانی برگزار شد. من و چند تن از دوستانم قرار بود در مسابقه شرکت کنیم.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱
ماه ها از عملیات «والفجر8» گذشته بود. زمزمه ی عملیات دیگری توی لشکر پیچید. کجا و کی را نمی دانستیم، فقط فرماندهان می دانستند؛ آن هم بعضی هاشان. البته می شد از نوع آموزش ها حدس هایی زد؛ مثلا موقعیت جغرافیایی منطقه ی عملیاتی و ...
کد خبر: ۴۰۵۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۰
توی سپاه گلوگاه مستقر بودیم. با خودم گفتم یک کم سر به سر بچه ها بگذارم تا خستگی شان در برود. وارد آسایشگاه شدم و خیلی جدی گفتم:
- بچه ها! بین شما کسی هست گواهینامه رانندگی داشته باشد؟
کد خبر: ۴۰۵۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
شهید چمران در آن زمان در پاوه بود و از همان جا با یکدیگر آشنا می شوند. بعد شهید هاشمی به خرمشهر و هتل کاروانسرا می رود و همزمان شهید چمران در اهواز در مدرسه ای، نیروهای مردمی ای که به فرمان امام آمده بودند آموزش می دهد.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۶
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
پادگان شلوغ است؛ شلوغ از خیل بچه هایی که از «سرپل» آمده اند و عده ای دیگر که از شهرها اعزام شده اند. امروز دوره آموزش به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی از زبان مادر شهید
کد خبر: ۴۰۴۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
ساعت نزدیکی های شش بعداز ظهر بود. هر موقع که می خواستی از قله پایین بیایی، باید ابتدا از پله های سنگی- که بچه ها آن را درست کرده بودند تا در زمستان راحت باشند- پایین می آمدی و کمی پایین تر به جاده میانی که رسیدی، از خاک های پایین قله نیز بگذری تا به جاده اصلی برسی.
کد خبر: ۴۰۴۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۱
نگاهي به يادداشت هاى شهيد چمران در لبنان طي سالهاي 1967 تا 1976
يكي از لوازم شناخت تاريخ رجوع به آرا و آثار فردي است كه درباره او بحث ميشود. در اين ميان مرحوم شهيد چمران گسترهاي از آثار را بجا گذاشته كه نياز به هيچ تفسيري را باقي نميگذارد.
کد خبر: ۴۰۴۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
نقاش زبردستی بود. باذوق و سلیقه، لکه های رنگ را روی بوم کنار هم می نشاند و مناظر زیبا و خاصی از طبیعت خلق می کرد. از ترکیب رنگ ها، گل های خوش آب و رنگی پدید می آورد. آن قدر طبیعی و باطراوت که ناخودآگاه بوی عطرشان را در شامه ات استشمام می کردی.
کد خبر: ۴۰۴۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
در تاريكي شب به راه افتادند، آفتاب تند روز جای خود را به بـاد خنـك شبانگاهي كوير داده بود؛ از بخت خوش بچه ها، ماه در آن شـب پنهـان بـود. تاريكي و سكوت عجيبي به صحرا حكم ميراند و گه گاهی صـدای انفجـاری در دور دست و يا شليك منور و رگباري بي هدف كه نـشانگر بـي تـوجهی دشـمن بود…
کد خبر: ۴۰۴۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
خاطرات شهید صادق صالحی
خدایا شاکر هستم که آخر سر هم در راه دفاع از وطن شهید شد و به دیدار سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدا… شتافت. خدایا به ما لیاقتی بده تا شهیدان را فراموش نکنیم.
کد خبر: ۴۰۴۸۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
خاطرات
خاطرات شهید صادق صفوي
کد خبر: ۴۰۴۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۰
یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
عباس همیشه علاقه داشت تا گمنام بماند. او از تشویق، شهرت و مقام سخت گریزان بود. شاید اگر کسی با او برخورد می کرد، خیلی زود به این ویژگی اش پی می برد.
کد خبر: ۴۰۴۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۹
دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
لحظه آخر قیافه بچه ها در ماشین که از جاده می گذشت در خاطرات هست، و تو در پس پرده های اشک و از ورای چشمانت آنها را وداع گفتی، و وقتی از دید تو دور شدند، دست در دست آن پسر کوچک گذاشتی و عرض و طول پایگاه را بی هیچ هدفی طی کردید.
کد خبر: ۴۰۴۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۹
ساعت دو نصف شب بود که فرمانده آمد گفت: بلند شويد آماده باش، صد در صد قرمز، بچه ها در محاصره هستند شما اين جا خوابيده ايد...
کد خبر: ۴۰۴۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷
پدر در یک سفر کربلا، از خداوند می خواهد که فرزندی به او عطا کند تا غلام اربابش باشد پس از گذشت یک سال در روز مولود کعبه خداوند پسري به او عطا کرد که نامش را غلامِ حسين گذاشتند و پس از گذشت سالها سرانجام مولا غلام خویش را پذيرفت و در روز شهادت مولایمان علی(ع) به دیدار معبود شتافت.
کد خبر: ۴۰۴۶۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
پاسداشت شهدای مدافع حرم (38)
پسرک داستان ما که حالا جوانی 25 ساله شده، در کنار دیگر نیروهای مردمی در اطراف سامرا مشغول مبارزه بود. 26 بهمن 1393 روزی بود که این جوان پاک و مخلص، به آرزوی دیرینه ی خود رسید. شهادت در کنار حرمین عسکریین.
کد خبر: ۴۰۴۶۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷
در يک فصل تابستان به اتفاق آقا حميد و دو فرزندم به مسافرت رفتيم . حمید بسيار خوش مسافرت و با متانت بودند و در بين راه مرتبا حرف از جنگ و جبهه و دلاوريهاي رزمندگان اسلام مي زدند .
کد خبر: ۴۰۴۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵
سيد آقا پدر شهيد ملک حسين در حالي که قليان مي کشيد . از صبر و استقامت صحبت مي کرد و منافقين را محکوم مي کرد . يکي سيگار مي کشيد و دودش را در هوا پراکنده مي کرد . يکي تسبيح مي گرداند . يکي زانوهايش را بغل گرفته بود...
کد خبر: ۴۰۴۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴
ادامه ی عملیات کربلای 5 در شلمچه، نزدیک کارخانه ی پتروشیمی مستقر بودیم. قرار بود گروهان ما در همین قسمت عمل کند، ولی از بس فرماندهان گروهان و دسته، بچه ها را در این چند روز، این طرف و آن طرف کشاندند، بچه ها حسابی خسته و درمانده بودند.
کد خبر: ۴۰۴۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴