نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
هر کس به دوربین نگاه کرد شهید شد...
کد خبر: ۴۶۷۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

همرزم شهید "نقدعلی ابراهیمی" می گوید: چند روز آخر که شهید نقدعلی کنارم بود خیلی حرف ها برایم گفت از آرزوهایش گفت، از اینکه به خدمت آمده ام و سواد نوشتن و خواندن را یاد گرفته ام، می گفت خیلی خوشحالم از اینکه به جبهه آمده ام و می توانم قرآن بخوانم. می گفت که دوست دارم شهید شوم و راه امامان را ادامه دهم.
کد خبر: ۴۶۷۱۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

چشمهایم را باز کردم دیدم شهید حاج‌میری روی سینه من نشسته و دستهایم را محکم گرفته تا نتوانم تکان بخورم، شهید صنعتکار هم با قیچی، به جان موهای من افتاده و دارد موهایم را کوتاه می‌کند...
کد خبر: ۴۶۷۱۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۲

برادر شهید "مظفر سلیمانی" می گوید: زمانی که خبر شهادت برادرم را به خانواده اعلام کردند من دانش آموز دوره ابتدایی بودم و مشغول نوشتن انشاء در مورد 13 آبان که نوشتن انشایم مقارن شد با خبر شهادت برادر! برای همین هر سال با شروع 13 آبان خاطره شهادت برادر برایم تداعی می شود.
کد خبر: ۴۶۷۱۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۳

به پاس رشادت ها ، مجاهدت و ايثارگری رزمندگان استان، نوید شاهد ایلام مجموعه ای از عکس های تاریخی به جای مانده از رزمندگان استان ایلام با عنوان "در قاب خاطره "را برای علاقمندان منتشر کرد.
کد خبر: ۴۶۷۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۱

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(12)
یکی از همرزمان شهید مهدی پیر محمدی می‌گوید: ناگهان مهدى به زمين افتاد. با خود گفتم شايد براى استتار از اثرات سلاح شليك شده به زمين افتاده است، ولى وقتى نزديكتر شدم، ديدم به مهدى گلوله اصابت كرده است. مرتب به من مى‏ گفت مرا بگذار و دنبال كارت برو.
کد خبر: ۴۶۶۹۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۰

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(11)
وقتى والدين شهید "ابوالفضل پاک داد" از عزيمت او به جبهه اظهار ناراحتى مى‏ كردند در پاسخ مى ‏گفت: "پدرم، مادرم، جبهه، سفره شهادتى است كه به واسطه امام گسترده شده و صاحب احسان خداست، به بازار خدا مى ‏روم، خريدارم خداست، چرا نروم؟"
کد خبر: ۴۶۶۹۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۱۰

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(10)
شهید "قامت بیات" اغلب اوقات خود را در سپاه مى ‏گذرانيد و بقيه وقت خود را مطالعه مى‏ كرد. مادرش مى‏ گويد: "اغلب تا نيمه‏ شب مى‏ ماند و كتاب مى‏ خواند."
کد خبر: ۴۶۶۹۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(9)
شهید "عبداله بسطاميان" از بى‏ وفايى و عهدشكنى متنفر بود و اگر به كسى وعده‏اى مى‏ داد، حتماً آن را انجام مى ‏داد.
کد خبر: ۴۶۶۹۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹

شهید مدافع حرم "الیاس چگینی"، قبل از شهادت از همسرش می‌خواهد وقتی خبر شهادتش را شنید، بخندد.
کد خبر: ۴۶۶۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۸

شهيد"صادق احمدوند اقدم" سيزدهم فروردين ١٣٤٥ در شهرستان خوي به دنيا آمد.دانشجوي دوره كارشناسي بود به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت.نوزدهم دي ١٣٦٥ در شلمچه به شهادت رسيد.پيكرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص در باغ رضوان اروميه به خاك سپردند.
کد خبر: ۴۶۶۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۹

همرزم شهید "حیات سروری" می گوید در منطقه عملیاتی والفجر ۹ شهید حیات از چند نفر پرسید قبله کجاست؟ اما چون کسی با منطقه آشنایی نداشت و جایی دیده نمی شد او نمازش را به چهار طرف خواند. وقتی از او علت این کار را پرسیدم گفت:مبادا نماز آخرم باشه.
کد خبر: ۴۶۶۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۶

کتاب «مقاومت شرهانی» نوشته محمدمسعود بهمنی، به ۴۰ خاطره درباره دوستان شهید و همرزمان نویسنده در منطقه عملیاتی شرهانی در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌پردازد.
کد خبر: ۴۶۶۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۶

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(8)
نادر فضل‏ اللهى، يكى از همرزمان شهید "حسن باقری" می‌گوید: در پادگان دو كوهه، قبل از عمليات والفجر مقدماتى، در يكى از شبها به هنگام صرف شام كه غذاى گرم آماده شده بود، او در تاريكى شب به كنارى رفت و نان خشك و خميرهاى نان خشكيده را مى ‏خورد و در پاسخ دوستش كه پرسيد: "چرا پيش بچه‏ ها نمى‏ آيى همه منتظر تو هستند؟" گفت: "همين نان خشك برايم بس است".
کد خبر: ۴۶۶۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۳۰

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(7)
همرزم شهید "اباصلت باقری" گفت: در مسير حركت به سوى محل ماموريت گفتم: حال كه غذا نخوردى، آب ميوه بخور؛ در پاسخ گفت: "مى‏ شود هم تشنه و هم گرسنه به لقاى حق برسم؟" در اين زمان با تمام وجود حس مى‏ كردم كه باقرى شهيد خواهد شد.
کد خبر: ۴۶۶۳۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(6)
همرزمان شهید "ناصر اشتری" نقل مى‏ كنند: زمانى كه ايشان مجروح شده بود براى عيادتش به بيمارستان رفتيم وقتى فهميد با ماشين سپاه آمده ‏ايم به شدت ناراحت شد و ما را مورد عتاب قرار داد.
کد خبر: ۴۶۶۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹

هنوز هم ناراحتم که چرا پیراهن سفیدش را ندادم و آن پیراهن را برای خودم نگه داشتم.
کد خبر: ۴۶۶۱۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۵

شهید "پرویز قدیری" متولد گرمسار بود و شهریور 64 در جزیره مجنون به شهادت رسید. آنچه در ادامه می خوانید قسمت دوم خاطرات شهید به نقل از اصغر رشمه ای، همرزم این شهید بزرگوار است که برای علاقمندان منتشر می شود.
کد خبر: ۴۶۶۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۹

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(5)
دوستان شهید سهراب اسماعیلی در بیان خاطراتی از او مى‏ گويند: "او بيشتر اهل عمل بود تا نصيحت و سعى مى‏ كرد با رفتارش ديگران را راهنمايى كند، كم حرف بود و متين و همواره ديگران را به اين امر ترغيب مى ‏كرد.
کد خبر: ۴۶۶۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۳

خاطراتی از فرماندهان شهید استان زنجان(4)
مادر شهید احمد احمدی از فرزند خود مى‏ گويد: وقتى به مرخصى مى ‏آمد به خانه دايى‏ اش مى ‏رفت لباسهايش را عوض مى‏ كرد و وارد ده مى ‏شد. يك بار از او پرسيدم احمد تو چرا با لباس سپاه وارد ده نمى‏ شوى، چند لحظه مكثى كرد و گفت: "من اگر با لباس سپاه به ده بيايم آن وقت مردم مى‏ گويند پسر چوپان عباس به كجا رسيده كه لباس سپاهى مى‏ پوشد؟!
کد خبر: ۴۶۶۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۳