زندگی نامه شهید علی اصغر طاهری آرانی
نوید شاهد اصفهان: 26آذر 1346 مقارن با سوم ماه مبارك رمضان در يكي از محله هاي قديمي آران (محله چهار سوق) در خانواده اي مذهبي و مؤمن كودكي پا به عرصه وجود نهاد. پدرش كه مربّي و قاري قرآن و از دوستداران و ذاكران اهل بيت(عليه السلام) بود نام فرزندِ زيبا صورت و نيك سيرتش را علي اصغر نهاد. گوشت و خون اين نوزاد با آيات الهي پرورش يافت و مادرش آن گاه كه زمزمة لالائي مي خواند سرود عشق و ايثار و كربلائي شدن را با عشق و محبّت خـدا در گـوش نوزادش نجوا مي كرد. عشق به اهل بيت(عليه السلام) را از همان آغازين سال هـاي عمرش نشان مي داد. پدر گرامي اش مي گويد: « در يكي از روزهاي عزاداري حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) پسرم را كه روي دوش خود گذاشته بودم به هيئت رفتم، عزاداران همه به سر و سينه مي زدند، متوجه شدم كه نگاه ها به طرف ما معطوف گرديده، خوب كه دقت كردم ديدم فرزند خردسالم علي اصغر نيز به سرو سينه مي زند. اين در حالي بود كه كمتر از دو سال سن داشت ». در سن شش سالگي پا به عرصة فراگيري علم در مدرسة 17 شهريور آران نهاد. پس از اتمام دوران ابتدايي به علت وضع اقتصادي خانواده از ادامه تحصيل باز ماند و به كسب و كار پرداخت. با آغاز جنگ تحميلي بارها اقدام به ثبت نام نمود، ولي به علت كمي سن از اعزام وي ممانعت كردند. بالاخره با دست بردن در شناسنامه و زياد كردن سن، از طريق جهاد سازندگي اعزام و به عنوان نيروي امدادگر در عمليات والفجـر 8 شـركـت نـمود. پـس از آن بـارها از طريق بسيـج و سپـاه پاسـداران به صحنـه هـاي جنـگ اعـزام شـد.
در عمليات كربلاي 4 در گردان فتح حماسه ها آفريد، در حالي كه همه حكايت از مفقود شدن وي مي دادند با تني مجروح به وطن بازگشت. اين بار به همراه تنها برادرش رهسپار جبهه شدند و در عمليات كربلاي 5 شركت فعال داشتند و هر دو با پيكري زخمي و تركش خورده به آران بازگشتند در حالي كه داغ و فراق ياران و همسنگرانشان را بر سينه داشتند. پس از بهبودي و برگزاري مراسم سوگواري ياران و همسنگران شهيدشان همچون اصغر حلاج مجدداً به جبهه ها شتافتند.
آخـريـن ديـدار از خانـواده رمضـان سـال 66 بـود. از آن پـس بـه جبهه هـاي غـرب ( سردشت ) عزيمت نمود، امّا شب هاي قدر را در ميان نمازگزاران و جوشن خوان هاي مسجد جوادالائمه(عليه السلام) با شـور و حـال بـه نيـايش پرداخـت و نمـي دانيم كه در شب هاي قدر چگونه راز و نياز كرد و با معشوق چه گفت و چه خواست كه به ميهماني اش دعوت كرد.
در طلـوع هشتميـن روز تيـرمـاه 66 خبـر از پرپر شدن گل وجود عزيزي و از كار افتادن تپش قلبي ديگـر دادنـد. اين قلبِ مهربان، پيك گردان علي بن ابي طالب(عليه السلام) از لشكر 8 نجف اشرف بود كه ديگر تاب تحمل ماندن در اين دنيا را نداشت. جايگاه او در ميان عرشيان بود و در بين فرشيان طاقت ماندن نداشت.
منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل