شهید فضل الله شیرانی:« ما اهل کوفه نیستیم ، حسین تنها بماند »
نوید شاهد اصفهان منتشر میکند: وصیت نامه شهید فضل اله شیرانی نوش آبادی در از شهدای عملیات الی بیت المقدس ( آزاد سازی خرمشهر ):
بسم اللّه الرحمن الرحیم
« و قاتلوهم حتّی لاتکون فتنه و یکون الَّذین کله للّه »
و با آنان به نبرد بپردازید تا فتنه و موانع برداشته شود و دین خدا جهانگیر گردد .
- به نام خداوندی که نیرو می دهد و در عوض به دشمنانش خفّت و زبونی می دهد و به نام خداوندی که به دوستان خود زور و بازو می دهد و به دشمنانش مشقّت و خواری و به نام خداوندی که به پیروانش از جانگذشتگی و جوانمردی می دهد و به دشمنانش گنگی و کری می دهد و به نام معبودی که به هجرت کنندگان در راه خویش را ایثار و از خودگذشتگی می دهد و در عوض به پیروان شیطان صفتان وعدة بس سخت و ناگواری می دهد و به نام یکتایی که قدرت می دهد به شمشیرها و مسلسل ها و تانک ها امّا در عوض کری و لالی و دیوانگی می دهد به صلاح دشمنان و به نام معبودی که ما به سویش حرکت کردیم و خوشحالیم که خداوند بزرگ سعادت کشته شدن در راهش را نصیب ما کرد و از زیبایی ها و خوشی ها و خانواده و زن و بچّه ، پدر ، مادر ، برادر ، خواهر و فامیل گذشتن و پشت به دنیای هستی کردی و به سوی ابدیت ایثار از جان گذشتگی در راه خداست . وقت مبارزه با کفّار و جنایتکاران است ، پس ای یاران خدا امروز ، روز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) است ، روز الله جهت شرکت در آزادسازی خونین شهر که إن شاء اللّه به خرمشهر برگردد ، امروز ، روز عاشوراست ، امروز روزی است که بچّه ها در چادرها نشسته و با خانوادة خود و فرزندان خود می گویند : « ما اهل کوفه نیستیم ، حسین تنها بماند » .
- امشب شبی است که
بچّه ها در چادر نشسته مانند یاران حسین (ع) که در شب عاشورا شمشیرهای خود را تیز
سیقل می دادند ، اسلحه های خود را تمیز نموده ، امشب حسین (ع) فرمود : « یاران من
شب تاریک است ، فردا روز عاشورا است ، فردا روز شهادت داست ، هرکس می خواهد برود
آزاد است ، با فریادی بلند
می گوییم ؛ نه ، نه ، ما حسین (ع) را تنها نمی گذاریم ، این کار شرم آور است ،
بی آبرویی است ننگ و نفرت بر کسی که شرم آورانه سرش را پایین انداخت و خودش و
خانواده اش و فامیلش را بی آبرو کرد پس ما نه این که علاقه مند به خانواده
باشیم عاشق خدا و یاری از امام مهدی (عج) و حسین (ع) زمانمان یعنی
خمینی عزیزمان امید دل شکسته گان و امید ستمدیدگان جهان را بر زندگی و خانواده
ترجیح می دهیم این وظیفه است ، این عشق است این حماسه است این ایثار است ، این از
خودگذشتگی است ، این پاک شدن گناهان است ، این عشق است ، این حماسه است ، این
ایثار است ، این رسیدن به هدف است ، رسیدن به لقاءاللّه است و بالاخره این است
معنای زندگی شرافتمندانه و آبرومندانه و تشنه کننده ، پس ای فرزندان کوچک و ای
کوچولوها که اشکتان باورکنندة خون شهیدان است ، قلبتان تسلّی دهندة مجروحان است و
ای حسین ها و آل عبّاس ها و ای عمارها و ای یاسرها و ای زینب ها و ای فاطمه ها و
... متن نامشخص ... آن ها را با لذّت و احترام برداشته اند ولی برعکس حسین (ع) چه
شد ؟ ، عبّاس (ع) چه شد ؟ حسین (ع) با این که یارانش از چند روز قبل تشنه بودند ،
بچّه ها تشنه اند ، حتّی یک قمقمه هم آب ندارند ، هفتاد و دو تن شهید شدند ولی ...
کلمه نامشخص ... چه جوری است ، پاره ، پاره اسلام از هم پاچیده است ، آفتاب است سر
از تن جداست ، بچّه ها در خیمه بی سرپرست مانده اند ، اسیر شده اند ، پس تو ای
مادر ، تو ای پدر و تو ای همسر و تو ای خواهر ، تو ای برادر ، تو ای فرزند اگر
قلبت شکست و خواستی گریه کنی برای حسین (ع) و یارانت گریه کن ، اشک بریز . «
التماس دعا »
- پس پدرم و خواهرم و مادرم ، همسر عزیزم و زینب عزیزم و فامیل گرامی ! با شما سخن می گویم ، این سخن حقیر را گوش کنید ، مبادا چیزی را که به درگاه خدا تقدیم کردید ، مبادا ایثاری که کرده اید ، مبادا هدیه ای که به خدا تقدیم کردید کم ارزش کنید ، اشکی بریزید که قلبم را میازارید که روحم را خسته می کنید .
- همسر عزیزم !
دلخوش باش که آن چه داشتی و آن چه قلبت برایش می تپید در راه خدا دادی و إن شاء
اللّه که قبول است . تو ایثار کردی تو اشک نریزی که قلبم از تو می رنجد ، زینب را
قهرمانانه بزرگ کن ، ای همسر عزیزم ، فاطمه جان !
می دانم که حقّ زیادی بر گردنم داری و إن شاء اللّه حلالم می کنی .
- حالا با شمایم زینب کوچولوی من ! دوست دارم تو برزگ شده و زینب وار رفتار کنی و تو مانند زینب (س) مصیبت های زیادی خواهی کشید ولی صبور و مقاوم باشی و مادرت را اذیّت نکنی بلکه به او احترام بگذار .
- ای زینبم ! بدان سیمایت در نظرم هست و تو را دوست دارم . زینب صدایت را در تلفن شنیدم ، قلبم شاد شد و گفتم جانم و روحم رو روانم به زودی می آیم ، خبرم را می شنوی .
- همسرم ! مبادا منافقین بین شما و خواهرانم و پدر و برادرم اختلاف بیندازند و با شدّت آن ها را از خودتان طرد کنید ، دربارة زندگی من آن چنان که اسلام عزیز قانون دارد رفتار نمایید و زینب عزیزم را با محبّت زیاد بزرگ کنی از قول من به کلیة فامیل های عزیزم سلام برسان و از آن ها می خواهم که مرا ببخشند باز هم یادآور می شوم بدانید زینب دخترم است مبادا کوتاهی در حقّش شود .
- دربارة زندگی ام به شما می گویم به طور کلی نصف خانه از آن همسرم و گاو هم مال اوست . در موقع نبودنم هر چه کار کرده از خود شماست و باقی ماندة را به زینب واگذار نمودم . به شما سفارش می کنم که همسرم از من دلخور نباشد آن طور که بخواهد با او رفتار شود .
والسّلام
منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل