شهید حسین سعیدی پور
شهید حسین سعیدی پور، يكم شهريور 1345، درروستاي فین از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش علی، بنا و معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته عمران بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سوم بهمن 1365، با سمت معاون اطلاعات و عملیات در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است.

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند:  وصیتنامه شهید حسین سعیدی پور

با تقدیم سلام و درود نثار مهدی موعود (عج)و نایب بر حقش امام خمینی و با سلام ودرود نثار شهیدان همیشه جاوید و تمامی معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی در این لحظه که خود را مقابل مرگی انتخابی که مستلزم اداره و خواست اوست و حیات می بینم ،بر این شدم تا خدمت خانواده بسیار عزیزم و ارجمند سلامی عرض کرده و از حضور شما عفو و بخشش و حلالیت می طلبم و در ضمن مطالبی نیز به عرض برسانم .

سپاس خدایی را که یگانه و بر عالم هستی احاطه و به اعمال و نیت ما آگاه است سپاس خدایی را که بر ما منت گذارد وجود چنین رهبری عظیم الشان که ما را هر آئینه از لغزش ها و انحرافات به دور داشته است و سپاس خدایی را که توفیق شرکت در این جهاد اسلام ،این امر نافذ الهی را بر ما عنایت فرمود ،حمد و سپاس او را که هرچه بیشتر در این مکان مقدس جبهه به سر می برم خود را شیفته تر و عاشق تر یافته و به نزول رحمت و لطف و کرمش خوشبین تر می شوم و بار پروردگارا سپاس بیکران که هر چه از خواست توست نعمت است برای ما و ما درک آن را نداریم تو خود را چنان به ما معرفی فرما که جز تو را نخواهیم ونجوییم بارها به سویت توبه کرده ایم ولی این نفس سرکش مانع از تقرب ما به سویت می شود بر ما چنان همت و اراده ائی ده که در مقابل این نفس سرکش ایستادگی کرده و بر خود ظلم نکنیم و ما آماده ایم و راه را آگاهانه انتخاب کرده ایم از یک سو باید شهید بشویم تا آینده بماند و از سوی دیگر باید بمانیم تا آینده بماند ای کاش صد جان می بود برای حفظ آینده و صد جان می بود و در آینده فدا می شد تا ما با حسین(ع)زمان خویش پیمان بسته ایم و همچنان بر پیمان خود باقی مانده ایم

خداوندا: جانم را بگیر و لحظه ای بر عمر امام عزیز بیفزا آفریدگارا همین افتخار بر من کافی است که مکتبم مکتب تو و رهبرم حجت تو ،دعا گویم مادر مهربانم جامعه ام ،جامعه خونین پیکار است ،دوست داشتم که عمرم بسیار بود تا زیر پرچم لا اله الله به جهاد و یاری رهبرم پیر جماران دریغ نمی کردم و در حفظ بقای مکتب خونین کربلا متحمل مصیبت ها و سرانجام مرگ حسین (ع) گونه را در آغوش می کشیدم و بر او لبخند پیروزی می زدم و اما ای شما خانواده عزیزم من به داشتن چنین خانواده ای رئوف و مهربان که خود را مقید به رعایت احکام اسلامی دارند افتخار می کنم همیشه خودم را شرمنده شما ها می دانم قصد ادای حوائج شما را داشته  ولی جز دعا چیز دیگری برایم مقدور نیست من با داشتن چنین مادری در هر کجا افتخار می کردم و تنها پشتوانه و دلگرمی ام روی خوش شماست و چشم به دعای خیرتان ،خانواده عزیزم من خودم را لایق شهادت نمی بینم زیرا شهادت از آن بندگان برگزیده اوست. اگر انشاء الله مورد لطف و بخشش بی منتهای او قرار گرفتم و شهادت نصیب شد باید شما افتخار کنید و در سوگم  ،عزیزان گمنامی چون اصحاب کربلا و مفقودینی که از مادر مقدسشان فاطمه (س) درس گرفته اند و گمنامند و یا حسین (ع) غریب کربلا را فراموش نکنند .

ما مثل حسین وارد میدان می شویم ،و مثل او هم به شهادت می رسیم

شما صاحب مدال افتخار و سند شفاعتمی . شما در قبال وظیفه خود موفق شدید و با کمال میل و رغبت امانت او را به او تقدیم داشته اید خانواده بسیار عزیزم مگر نه اینکه ما به زینب (س) اقتدا می کنیم مگر نه اینکه او را الگو و نمونه برای خود می دانیم ،زینب از سه سالگی شاهد شهادت مادرش فاطمه و مظلومیت های پدر ش علی (ع) و امام حسن (ع) بود زینب (س) پرستاری مهربان وصبور برای پدرش ونیز برادرانش حسنین (ع) و مجروحین روز عاشورا بخصوص بیمار کربلا و اهل غافله بود ،او ماجرای کربلا ،مسلط بر غافله حسین (ع) بخصوص بچه های خردسال و بی طاقت ،شهادت ها و ناجوان مردی های روز عاشورا را و از طرفی طعم اسارت را یا به دوش داشتن مسئولیت ده ها زن و کودک و بیمار عاشورا امام سجاد (ع) را به خود گوارا ساخت زینب (س) شاهد هلهله های کوفیان بر سرهای بریده توهین ها و جسارت ها ،پرتاب سنگ و چوب و بی تابی اهل قافله بود ولی تحمل کرد و مقاومت و ایستادگی را از دست نداد ،او شهادت مادر مفقود الاثرش و پدر مظلومش ، شش تن برادران عزیزش حسن (ع) و حسین (ع)و عباس (ع) شهادت چهار فرزندش علی اکبر (ع) و علی اصغر ها و صحنه نبرد نابرابردر روز عاشورا با آن شهادت های ناگوارش را که یک به یک هر کدام جسمی بلند قامت و مقاوم را به افسردگی و شکستگی و یا میتوانست عاملی بر ختم حیات او باشد بر پیکر رنجور خود تحمل کرد ولی دست از رسالتش که همان تکلیف الهی او بود بر نداشت او همیشه مایه افتخار و روحیه برای اهل بیت ،اسلام و مسلمین بود سستی و یا کوتاهی برای او معنا نداشت آری او اصحابی را دید که همیشه و در همه جا به عنوان یار با وفای امام و در صفوف مقدم مسلمانان خود را بسیار مقدس و مومن می پنداشت ولی شب عاشورا از خاموشی استفاده کرد و حسین را تنها گذاشت ،آری اصحابی خیلی مقدس نما و روحانی امام را تنها گذاشتند ولی زینب (س) دست از هدفش بر نداشت و قهرمانانه ایستادگی کرد زینب (س)در مقابل تمام مصیبت ها با کمال شجاعت و استقامت ایستادگی کرد و با شهامت و قامت رسایش با صبر و زبان گویایش تمامی ظلم و تجاوز را محکوم کرد و همه را به رسوایی عالم و کاخ های ستم را فرو ریخت او پیام خون شهدای کربلا را به عالم و در رسالت خود دریغ نورزید ودر آخر زینب (س) مدال پر افتخار قهرمانی و بعد شهادت را بر گردن آویخت.

ما مثل حسین وارد میدان می شویم ،و مثل او هم به شهادت می رسیم و شمائید که باید زینب گونه رسالت خود را و پیام خون شهدای انقلاب و اسلام را به جهانیان برسانید .بیش از این نمی خواهم کاغذ سیاه کنم ولی حقایق اسلام در زیر پرده های گمنامی می خروشد ما به جز نصر اسلام کار دیگری نداریم تمام هزارو سیصد و ---سال ولایت معصوم چکیده اش از صبح تا به غروب روز عاشورا است ولی این نیمه روز بر ما پوشیده است ما هر چه داریم از این نیمه روز است ولی بایدش زنده نگه داشت مگر ده ها سال ولایت و زحمات رسول گرامی اسلام(ص)علی (ع)و حسن (ع) و حسین (ع) تا شب عاشورا نبود که وقتی امام حسین  (ع) قضیه روز عاشورا را روشن کرد فقط هفتاد و دو نفر گرد او ماندند و بقیه او را تنها گذاشتند و به عذاب و دنیا و آخرت گرفتار شدند ولی دنیا بداند اگر همه داخل و خارج ،مقدس ها و امثالشان ما را تنها گذاشته و بر ما بشورند ما با همان صلا ح ایمانمان ایستاده ایم و جز کشتن و کشته شدن چیز دیگری نیست و در هر دو صورت پیروزی با ماست و به راستی به وعده های او خواهیم رسید خانواده عزیزم از تک تک شماها حلالیت می طلبم و خودم را شرمنده شما می دانم شاید آن داوری که می باید بودم برایتان نبودم ولی امیدوارم که خداوند همه شما هارا سرافراز بگرداند.

منبع: بنیاد شهید شهرستان کاشان

 

 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده