مشوق فرزندان در دفاع از اسلام و شهادت
نوید شاهد اصفهان:شهید حاج محمود زاهدی هفتم مهرماه 1307 در کاشان به دنیا آمد .چهار ساله بود که مادرش را که هنگام خروج از منزل در حالیکه باردار بود و به جرم پوشیدن چادر مورد ضرب و شتم ماموران رضا شاه قرار گرفته و مجروح شده بود را از دست داد .
محمود همراه برادران و خواهرانش از همان کودکی با قالی بافی و قنایی که شغل پدرش بود ، مشغول کار شد . در سال 1330 به استخدام شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان درآمد .به خاطر شرایط سخت زندگی و حقوق کم ، روزی 12 ساعت در کارخانه کار می کرده و پس از آن مشغول قنایی می شد.
محمود خیلی سخت کوش و پرتلاش بود و از کارکردن خسته نمی شد و سعی او بر این بود که بیشتر برای افراد متدین و کم درآمد کار کند و کارش را چه در محیط شرکت و چه برای مردم با کیفیت بالا و خوب انجام می داد .
وی برای مسائل مذهبی اهمیت ویژه ای قائل بود .شرکت در مراسم مذهبی خصوصا" دهه اول محرم را خیلی باارزش می دانست . هم خود شرکت می کرد و هم فرزندانش را به شرکت در این مجالس تشویق می کرد.به نماز جمعه ، نماز شب و مستحبات توجه خاصی داشت .
با شروع انقلاب اسلامی حضور مستمر در جلسات و راهپیمایی داشت و مشوق فرزندان به کمک به انقلاب و شرکت در راهپیمایی و دفاع از اسلام و امام (ره) می نمود.
حاج محمود زندگی ساده ای داشت و از تجملات به دور بود .با مردم مهربان و خوش برخورد بود .برای روحانیت و علما احترام قائل بود .همیشه شکلات همراه داشت و هر بچه ای از فامیل و غیرفامیل را می دید ضمن علاقه نشان دادن به آنها و خندانشان به آنها شکلات می داد.به دیدن نزدیکان و فامیل می رفت و برای رفع مشکلات آنها اهتمام می ورزید. با شروع کلاسهای نهضت سوادآموزی موفق شد تا پنجم نهضت تحصیل کند.
پس از پیروزی انقلاب ، خدمت به اسلام و انقلاب و اطاعت از امام (ره) را سرلوحه زندگی خود قرار داد و به فرزندانش سفارش اکید داشت که در خدمت انقلاب باشند .فرزندانش با حضور در جهاد سازندگی همراه سایر جهادگران به کمک محرومین شتافتند. پسر بزرگش علی اکبر داوطلبانه به جبهه رفت و در جبهه مارد (آبادان ) به شهادت رسید که جنازه اش پس از 4 ماه به کاشان منتقل شد .پس از مراسم چهلم علی اکبر ، خود همراه دیگر فرزندانش عازم جبهه شد.
گاهی مواقع می شد که تمام افراد خانواده حتی همسرش حاجیه خانم زاهدی مادر شهیدان علی اکبر و احمد ، نیز در جبهه بودند .حاجیه خانم در بیمارستان گلستان اهواز به مجروحین رسیدگی می کرد.
حاج محمود چندین بار از طریق جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد و در قسمت تدارکات جهاد خدمت می کرد و با اخلاق و رفتار خود باعث تقویت روحیه رزمندگان می شد.
در آزادی خرمشهر ، ظهر همان روز با حضور در مسجد و کمک به شستشو، مسجد را برای نماز جماعت رزمندگان آماده کردند.
وی در عملیات خیبر همراه فرزندانش شرکت داشت که دومین فرزندش احمد در این عملیات به شهادت رسید .
با شهادت احمد، حاج محمود دیگر آرام و قرار نداشت .همیشه به فکر شهادت و جبهه بود .
با خبر اعزام کاروان راهیان کربلا ، دوباره برای اعزام به جبهه اقدام کرد و موقع خداحافظی با خانواده به فرزندش مهدی که در منزل بود و بقیه فرزندان در جبهه بودند سفارش مادر را کرد.
12 آذرماه 1364 با اولین کاروان راهیان کربلا به منطقه اعزام و در اهواز به ستاد جهاد سازندگی استان اصفهان رفت . یکی از فرزندانش که در ستاد کربلا مشغول فعالیت بوده در این رابطه می گوید: وقتی خبردار شدم که پدرم آمده اهواز ، به دیدن او رفتم .او با چند نفر از رفقای من که همکار بودیم آمده بودند .پس از احوال پرسی دیدم پدرم حال عجیبی دارد یکی از دوستان پیشنهاد کرد که او را ببر پیش خودت ولی با مخالفت حاج محمود مواجه شدم که گفتند من باید بروم منطقه ، حتی یکی از مسئولین اعزام هم تصمیم دوستان را عنوان کرد ولی ایشان مخالفت کرد و من هم که فرزندشان بودم به احترام پدر سکوت کردم و گفتم هرچه خود صلاح می دانید.پس از یک ساعت یکی از مسئولین جهاد در منطقه آمد و سراغ حاجی محمود را گرفت و او را فورا" برای رفتن به منطقه آماده کردند.
پس از یک هفته روز سه شنبه 20 آذرماه 1364 در منطقه هورالعظیم ، منطقه عملیاتی خیبر ، بر اثر بمباران هوایی دشمن و اصابت ترکش به قلب به درجه رفیع شهادت رسید.
یکی از فرزندانش تعریف می کند که یک هفته پس از اعزام پدر به منطقه با دو تا از بردارانمان تصمیم گرفتیم که به دیدنش برویم .روز سه شنبه بود ، شب مراسم دعای توسل توسط حاج صادق آهنگران برگزار می شد.دیدار پدر به روز بعد موکول شد ، آن شب بعد از دعا حدودا" ساعت 12 شب بود که یکی از مسئولان ، بمباران را اعلام کرد و گفت حاج محمود مجروح شده بیا با هم به بیمارستان برای عیادت ایشان برویم که به جای بیمارستان به معراج شهدا رفتیم .وقتی رسیدیم دیدم پدرم آرام خوابیده و روی سینه اش خون می باشد.صبح روز بعد برادرانم را مطلع کرده و روز دیگر همراه با برادر خانم حاج محمود ، شهید محمدرضا زاهدی که با هم به منطقه اعزام شده بودند عازم کاشان شدیم تا پیکر این شهید گرامی را تشییع کنیم .پدر در کنار دو فرزند شهیدش علی اکبر و احمد در گلزار شهدای دارالسلام به خاک سپرده شد.
منبع:بنیاد شهید کاشان