احسان تو هم نزد ما مي آيي
زندگینامه شهید والامقام احسان باقری آرانی از شهرستان آران و بیدگل
به نقل از نوید شاهد شهرستان آران وبیدگل :احسان باقري در سال 1336 در خانواده اي مذهبي و متدّين در آران پا به عرصه هستي نهاد تا در اين ميكده شربت لقاء آب حيات را بيابد و جرعه اي از آن را براي رفع عطش ديدار معشوق تا ابديت بنوشد .
والدينش براي نامگذاري او به كتاب خالقش توسل جستند كه اين آيه آمد:
هَلْ جَزَاءُ الاحْسَان : اين بود كه نام او را احسان گذاشتند او مفهوم آيه را با جوهر خون برصفحه زمين نگاشت.
از همان دوران كودكي با توجه به فضاي مذهبي خانواده بذر عشق به خدا و رسول الله ( e ) و ائمه اطهار ( u ) در دلش پاشيده شد.عوان جواني او مصادف با شروع انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره) بود احسان در دوران سربازي مبارزه خود را به رهبري امامش آغاز كرد و راهپيماييها و تظاهرات را سرلوحه مبارزات خود قرار داد تااينكه انقلاب به پيروزي رسيد و پس از آن چون كشور انقلابي رها شده از جور ستم شاهي احتياج مبرم به نيروهاي فعال داشت خصوصاً در مناطق محروم،احسان مخلصانه و بي ريا قدم به خاك خونين كردستان گذاشت ابتدا در سنگر مخابرات همدوش شهيد غواصي و ايزدپناه و پس از آن در مركز بزرگ اسلامي همگام با روحانيون اهل تسنن و تشيع به حراست و حفاظت از نظام اسلامي به مبارزه با تمام ايسم ها پرداخت.
خطه محروم ديواندره كه بخشي از سرزمين كردستان است با از دست دادن شهداي گرانقدرش همچون شهيد همتي و محمدي بخشدار و شهردار ديواندره،فردي مخلص چون آنها را طلب مي كرد.محروميت فقر ناشي در ظلم ستم شاهي اين منطقه،انساني از جان گذشته را مي طلبيد كه اين بار از گامهاي استوار احسان باقري مژده رهايي از محروميت شنيده مي شد و در سمت بخشدار و شهردار ديواندره علاوه بر انجام خدمات عمراني بسيار چون خود را وارث خون شهيدان گرانقدر آن منطقه مي ديد مصمم در پاكسازي روستاهاي اطراف شد و پس از پاكسازي با دلجويي از مردم بذر انقلاب اسلامي را در دلهاي آنها مي پاشيد.
پس از شهادت برادرش اسماعيل در جبهه هاي جنوب عازم آن منطقه شد
و پس از مدتي مبارزه با دژخيمان بعثي شيريني آزادي خرمشهر را در عمليات بيت المقدس
چشيد و مجدداً به منطقه برگشت كه در اين رابطه يكي از برادران همرزم شهيد در اين
عمليات چنين مي گويد :
در عمليات بيت المقدس در تيپ 7 ولي عصر ( لشگر ولي عصر فعلي
) بوديم احسان در يكي از شبهاي قبل از عمليات چند مرتبه از خواب مي پريد و گريه مي
كرد وقتي يكي از همسنگرانش ( حبيب اله غفوره كه در آن عمليات به شهادت رسيد) اورا
در آغوش مي گرفت و از او مي پرسيد چي شده است؟! ايشان مي گفت : الان برادرم
اسماعيل باقري و حسن هوايي ( كه هر دو شهيد شدند ) را در خواب ديدم كه برادرم گفت
: ” احسان تو هم نزد ما مي آيي ”. تنها علاقه شهيد دلجويي از مردم محروم و خانواده
هاي شاهد اطراف ديواندره بود.
از آنجايي كه در فلسفه دريا طنين است و ماندن مرداب گونه بودن او نيز در غروب سرد پاييزي سال 1363 به تنهايي دُردي كش ميخانه لقاءالله شد و جام شهادت را نوشيد.
منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل