ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد
زندگینامه شهید والامقام سید جواد زواره بیدگلی از شهرستان آران و بیدگل :
سيّد جواد 6 بهمن 1342 در محلّه ى باغ علوى بيدگل، خانهاى محقر، امّا با عشق به ائمه اطهار و پيامبر گرامى اسلام به دنيا آمد. براى تحصيل در مقطع ابتدايى به مدرسه ى كاشانچى رفت ولى به دليل مشكلات اقتصادى نتوانست ادامه ى تحصيل بدهد. احترام به والدين و ارتباط با روحانيت و عشق به امام خمينى در رفتار و منش او هويدا بود.
هنوز بيش از چند بهار از عمرش نگذشته بود كه پدرش را از دست داد و بار خانه بر دوش او افتاد. در سال 1357 در قيام دليرانه مردم ايران شركت كرد و در تظاهراتهاى خيابانى شركت مىكرد. با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران داوطلبانه و به مدّت شش ماه به ايرانشهر رفت. بعد از پايان مأموريت براى كارگرى و امرار معاش خانواده به كارخانه رفت ولى شوق جنگ او را به سوى جبهه كشاند تا اين كه در عمليّات فتح المبين در تاريخ 62/1/2 به فيض شهادت نايل آمد.
روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.
متن کامل وصیت نامه شهید والامقام سید جواد زواره بیدگلی از شهرستان آران و بیدگل :
بسم الله الرحمن الرحیم
صداي صلاح از حلقوم نيرنگ
تن مجروحمان را ميزند چنگ
خضاب از خون كنيم اي خصم بيدين
ندارد اين حنا در نزد ما رنگ
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»
آنهايي كه در راه خدا كشته ميشوند مرده نپنداريد بلكه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزي ميخورند.
حالا كه دست ستمگران و كافران به سوي ملت مسلمان بلند شده و بر ماست كه با آنها بجنگيم و من هم بنا به وظيفه شرعي خود ميروم تا آنجا كه بتوانم ذرهاي به اسلام و ملت مسلمان كمك كنم در حالي كه در خانواده ما پنج بچه بيسرپرست زندگي ميكنند با اين وجود صلاح ميدانم كه به كمك اين سربازان اسلام بشتابم تا با كافران از خداي بيخبر كه به ملت مظلوم ما تجاوز كردند بجنگيم تا اگر خدا بخواهد و لياقت آن را داشته باشم و در راه اين اسلام عزيز جان ناقابل خود را بدهم و يا بكشم كه اجر آن هم دست كمي از جان دادن (در راه خدا) نخواهد بود بنابراين چند كلمهاي با خانواده خود دارم كه به عنوان وصيتنامه مينويسم.
اولين سخنم با مادرم: مادر عزيزم اميدوارم كه از من رضايت داشته باشي چون من آنطور كه بايد نتوانستم آن زحمتهايي كه برايم كشيدي جبران كنم ولي اميد است كه خداوند بزرگ از اين راهي را كه ادامه ميدهم ثوابي هم نصيب شما كند تا كمي زحمات شما جبران شود و از شما ميخواهم كه بعد از اين براي من عزا نگيريد و لباس سياه نپوشيد و به جاي عزاداري براي من سر قبر پدر جوانم برويد و آنجا طلب آمرزش مرا از خداوند مسئلت نماييد.
و چون مادر عزيزم مرگ هركسي حتمي است بهتر آن است كه در ميدان جنگ و در برابر كافران جان خود را براي اسلام فدا كنم تا آنها بدانند كه براي ملت مسلمان جان دادن باكي نيست و در ضمن اگر در اتاقي كه پدر مرحومم خاك است اگر جا بود و امكان هم داشت مرا در آنجا به خاك بسپاريد. از پدربزرگم و مادربزرگم و برادر بزرگترم ميخواهم كه ناراحت نباشند چونكه من به راهي ميروم كه سرور شهيدان حسين بن علي(ع) رفت و شما بايد خوشحال باشيد و براي من تشريفات زياد برقرار نكنيد و انگار كنيد كه من به لباس دامادي رفتهام و از شماها و برادر بزرگم ميخواهم كه از برادران و خواهر و مادرم نگهداري كنيد ديگر عرضي ندارم فقط فقط براي من طلب آمرزش كنيد.
و اما به ملت قهرمان ايران: ملت غيور و شريف ايران از شما ميخواهم به نداي (هل من ناصر) امام خميني لبيك گفته و براي طول عمر امام عزيز دعا كنيد و بيرق پيروزي رزمندگان اسلام و پيروزي اسلام را از خدا بخواهيد خدانگهدار.
والسلام و عليكم و رحمه و بركاته
سيدجواد زوارهاي
«هان اي شهيدان در جوار حق تعالي آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزي شما را از دست نخواهد داد». امام خميني
«وصيتنامه شهدا را بخوانيد». امام خميني
«ملتي كه شهادت دارد اسارت
ندارد». امام خميني
جهت دیدن کامل تصاویر شهید به اینجا رجوع نمایید.