فهمیدم که همه امور به دست خداست
متن وصیتنامه شهید اکبر صنعتکار:
بسم الله الرحمن الرحیم
کسی که در راه خدا مقاتله می کند کشته شود یاغالب شد بزودی او را پاداش عظیم خواهیم داد.
سلام و درود بر پیامبر اسلام و ائمه معصومین حافظان وحی و ادامه دهندددگان رسالت صلواه الله علیهم اجمعین و نایب بر حقش امام خمینی و سلام ملت شهید پرور ایران که عزیزانشان را اسماعیل وار به جبهه های دشمن کش که دروازه های صدور انقلاب روانه می دارند .
از اینکه قلم به دست گرفته ام می خواهم نکته ای را تذکر دهم اینکه خود را قابل دانسته ام ، بلکه خود از همین پیام ها و وصیت نامه ها درس گرفته ام من جوانی به سن 19 سال در بازار کاشان مشغول مشغول کسب نقاشی قالی بودم و چند ماهی از جنگ نگذشته بود که هر بار دوستان و برادران می آمدن که فلانی چه نشسته ای به خیال راحت در حالی که دشمن برای نابودی انقلاب اسلامی بر ما حمله ور شده ؟ تو چه چیز کسری داری که از رفتن به جبهه کوتاهی می کنی من برای دلخوشی و سرپوشی وجدان گاه و بی گاه مقداری ناچیز پول کمک می کردم باز می آمدند این بار به صورت دیگر که سربازی من نزدیک است و خدمت خودم را خوهم کرد تا اینکه از پیام ها وصیت نامه ها مکرر فهمیدم که از آن روز تا به حال توجیهاتی نیست که خدا پسند باشد و بتوانند فردای قیامت جوابگو باشم بالاخره قلم را به زمین گذاشتم کوله بار را بستم کفش ها را محکم با تصمیمی راسخ روانه جبهه شدم هر روز که در جبهه بودم عظمت و بزرگی الهی بر من آشکار تر می شد تا در دوره کوتاهی کوتاهی توحید عملی را فرا گرفتم آنوقت فهمیدم که همه امور به دست خداست . ده روز به عنوان مرخصی به شهر خود باز گشتم ، چند روزی به دیدن برادران به تماشای کوچه بازار نگاهی به زندگی بعضی و با افکار بعضی بر خورد می کردم مرا ناراحت میکرد و با خود میگفتم این چه دنیایی است ؟ اندکی فکر می کردم که نه این ها از دنیا بد استفاده می کنند ، خلاصه ده روز را تمام نکرده به یاد عاشقان حسینی افتادم و لبیک گویان به ندای امام و عارفانی که در دل شب و در چند صد متری دشمن بلند میشدند و با یم تمبیر دل های مرده را زنده می کردند ، دوباره به جبهه رفتم اما از ناحیه کمر مجروح شدم بعد از چند ماه در بیمارستان و خانه و اکنون در جبهه هستم اگرچه در وقت آمدن مادرم گفت اکبر تو که هنوز خوب نشده ای او را دلداری دادم ، گفتم مادرم دشمن هنوز در خانه ماست و این مزدوران از خدا بی خبر هم به هیچ صراطی مستقیم نیستند و شرایط به حق ما را هم که نمی پذیرند و انگار همه ابر قدرت ها برای از بین بردن اسلام در عراق تمرکز یافته اند ، به مادرم گفتند اگر من در خانه بنشینم فردا جوابگوی حضرت فاطمه هستی ؟ ساکت شد . اکنون به مادرم و همه مادرها و به پدرم و به همه پدرها می گویم عظمت اسلام و تداوم انقلاب و اینکه به ملت های زیر ستم و محروم جهان بفهمانیم که همه قدرت ها به دست خداست و دیگران هیچ اند و پوچ همین جنگ است ؟. این جنگ برای شناخت اسلام بهتر ست هزاران گوینده و میلیون ها و کتاب در مناطق اسلامی و محروم کار می کند برای اینکه می بینند که همه کشورها به کمک عراق آمده اند معذالک از همین برادران بسیجی که به قول آنها نامنظم هستند شکست می خورند.
حال این گوی و میدان اگر می خواهید کمک به اسلام کنید بسم الله . امروز صدای ما از تریبون همین جبهه و جنگ به گوش ملل مستضعف عالم می رسد بنابراین از آمدن به جبهه کوتاهی نکنید و مثل من حقایق را به میل خود توجیح نکنید
و به خانواده های شهداء عرض می کنم هرچه بیشتر صبر و استقامت کنید بیشتر دشمن را ناراحت و به وحشت می اندازید و اگر بدانید ما چگونه فکر می کنیم ذره ای بحال ما نمیگرید و باید به بعضی از تجاوز و بازاریان عرض کنم ، که دنیا فنا پذیر است و آنقدر دنیائی نباشید و برای رضای خدا رعایت های محرومین از احتکار و گرانفروشی دوری جوید.