مقابل آینه میایستاد و میگفت: حالا آماده شهادتم!
زندگی نامه شهید والا مقام علی محمد اسماعیلی از آران وبیدگل
علیمحمد اسماعیلیان در اول دیماه 1348 در خانوادهای مذهبی و در محیطی گرم و صمیمی دیده به جهان گشود. او دوران کودکی را با روحیهای شاد و با بازیهای کودکانه سپری کرد و در سال 1354 راهی مدرسه شد. به ورزش علاقه داشت و در دوران راهنمایی، در مسابقات پینگپنگ و فوتبال مدرسه، صاحب مقام شد.
پس از اتمام دورة راهنمایی، وارد رشتة ساختمان هنرستان علامه طباطبایی شد. در همین دوران بود که به خواندن کتابهای مذهبی گرایش پیدا کرد. او احترام فوقالعادهای برای پدر، مادر و دیگر اعضای خانواده قائل بود.
از ابتدای سال دوم هنرستان(سال 1366) علاقه به جبهه و جنگ و جهاد را زمزمه کرد. به علت سن کم، خانوادهاش راضی نبودند ولی بر اثر اصرار زیاد، عاقبت موافقت کردند.
علیمحمد برای گذراندن دوره آموزشی به مورچهخورت اصفهان رفت و پس از دو ماه برای چند روز به مرخصی آمد. در آن روزها همۀ خانواده به تغییر ظاهر و روحیه او پی برده بودند. معنویت در چهرۀ او به وضوح پیدا بود. او مقابل آینه میایستاد و به چهره خود نگاه میکرد و با خنده به اعضای خانواده میگفت: حالا دیگر آمادۀ شهادتم!
فروردین 1367 بود که برای اولین بار به شوشتر و از آن جا به خط مقدم اعزام شد. به مدت یک هفته در خط مقدم بودند که قرار شد یک هفته به رزمندگان مرخصی بدهند تا آنها روزهای آغاز ماه رمضان را در خانههایشان روزه بگیرند. در همین زمان، عراق برای بازپسگیری شهر فاو حمله کرد و به همین علت مرخصیها لغو شد و رزمندگان به فاو برگشتند.
در سحرگاه 28 فروردین 1367 مصادف با اولین روز ماه مبارک رمضان یعنی تنها بعد از ده روز حضور در جبهه، علیمحمد اسماعیلیان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. به علت آتش سنگین دشمن، همرزمانش نتوانستند پیکرش را به عقب برگردانند و علیمحمد اینچنین، در فاو جاودانه شد.