زندگی نامه شهید والامقام اسماعیل آقا پور آرانی از آران وبید گل
زندگی نامه شهید والامقام اسماعیل آقا پور آرانی :
اسماعيل سال 1344ش در آران متولّد شد. او جوانى باوقار و آرام بود و همّت و پشتكار زيادى داشت؛ براى كمك به پدر و مادرش به قالىبافى و كشاورزى نيز مىپرداخت. اوّلين اعزام او به ميدان نبرد، در شانزده سالگى و در تاريخ 60/4/14 بود كه به منطقه ى سرپل ذهاب (ارتفاعات بازى دراز) رفت. مدّت سه ماه در آنجا به دفاع از كيان جمهورى اسلامى پرداخت. در بازگشت از جبهه ى سرپل ذهاب، پس از يك هفته استراحت،به فرمان امام خمينى قدسسره كه فرمودند: «محاصره ى آبادان بايد شكسته شود»، سريعاً به جبهه ى آبادان اعزام شد..
مأموريت سوم او، آزادسازى شهر بستان بود. در چهارمين و آخرين حضور در عمليّات طريق القدس و عمليّات فتح المبين (در خوزستان) حضور يافت. اسماعيل شهامت خاصى در نبرد با دشمن متجاوز از خود نشان داد و بالاخره در آن عمليّات، در حال شكار تانكهاى عراقى، به وسيله ى گلوله ى ضدّهوايى دشمن به شدّت مجروح شد و پس از يك ماه بسترى در بيمارستان قائم مشهد به درجه ى شهادت نايل آمد.
روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.
خاطره ای از شهید والامقام اسماعیل آقا پور آرانی :
درعملیات فتح المبین که منجر به آزادسازی صدها کیلومتر از خاک کشورمان درخوزستان شد به واسطه اصابت گلوله ضد هوایی دشمن مجروح شد. مدت یک ماه دربیمارستان قائم مشهد بستری بود. چندروزی به واسطه شدت جراحات، قدرت حرف زدن نداشت. تقریباً همه ازاو دل کنده بودند درغروب روز 1361/2/3چشم خودرا باز کرد و به برادرش که درکنارش بود گفت:«خاک تیمم برایم بیاور.» برادرش خوشحال ازاینکه پس از مدت ها لب به سخن باز کرده است ازاو می خواهد که عجله نکند تا کمی حالش بهتر شود.چون برای ادای فریضه نماز وقت هست. اسماعیل آقاپور با عصبانیت دوباره درخواست خود را تکرار می کند. نماز مغرب و عشارابه جا می آورد!! درسلام آخرنماز به چهره برادرش نگاه می کند!! لبخندی میزند وبه دیدار پروردگارش می رود.( خواهرشهید)