زندگی نامه شهید عباس هارونی مقدم
شهید عباس هارونی مقدم آرانی، دوازدهم مرداد 1344، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش رجبعلی، قالي باف بود و مادرش طاهره خانم نام داشت. خواندن ونوشتن نمی دانست. کارگر بود. سال1364 ازدواج کرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم فروردين 1367، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی (ع) زادگاهش واقع است.

 

عبّاس در سال 1344 در آران به دنيا آمد. وي در مدرسة وثوق دربند به مدّت 5 سال تحصیل نمود و با مدرك تصديق پنج و شش قبول شد. ايشان داراي هوش و انضباط بالايي بود، قبل از انقلاب در مبارزه با رژيم شاه در تظاهرات­ها شركت مي­كرد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، با شروع جنگ تحميلي وارد بسيج شد و به مدّت 30 ماه در بسيج و عمليّات­ها در جبهه حضور داشت. وی به مدّت 4 بار در جبهه مجروح شد و به دليل موج انفجار و تركش از خدمت مقدّس سربازي معاف شد.

او بسيار خوش­ اخلاق، هميشه خنده بر لب‌هايش شكوفا بود و به بستگان خود علاقة زياد و بسيار با آن‌ها رفت­ و آمد داشت. در بر پا داشتن نماز و روزه بسيار سخت‌گير بود، در نماز جماعت شركت مي­كرد؛ در آخرين اعزام به جبهه، همراه با دوست خود شهيد جعفر انتهايي با هم به جبهه رفتند كه قبل از رفتن، مادر شهيد جعفر انتهايي به ايشان گفته بود: «عبّاس آقا! شما بسيار به جبهه رفته­ايد از شما مي­خواهم كه مواظب جعفر باشي. او هنوز به جبهه نرفته است». عبّاس جعفر را در بغل گرفته و گفته بود: «جعفر مثل برادر من مي­باشد و ما در اوّل ماه رمضان شهيد خواهيم شد و روزهاي اوّل، دوّم ماه خبر شهادت را به شما خواهند داد». اين صحبت­ها عين واقعیّت بود و هر دو دوست در سوّم ماه رمضان در فاو به شهادت رسيدند و دوستان آن‌ها كه از آن‌جا آمدند، مي­گويند: «آن دو در كنار هم‌ديگر شربت شيرين شهادت را نوشيدند و عبّاس وفاداري خود را بدين‌گونه نشان داد و پيكرشان در همان‌جا ماند.

پدر شهيد از زبان شهید چند بیت شعر سروده که می‌گوید:

«از من خبر دهيد پدر داغ‌ديده را وان مادر ز رنج و علم قد خميده را

گويي اگر ز جبهه دگر من نيامدم بوسه زنيد يا سرمان نور ديده را

من جاي خود نهاده­ام آن نونهال خويش شفقت كنيد جاي من آن نو رسيده را

بر همسرم به چشم وفا بنگريد همه كو مادرست طفل يتيمي گزيده را

ديگر برادران به ره من قدم نهيد دل بر كني كن گريه بر دو دست و سر از تن بريده را

ديگر برادران! به ره من قدم نهيد دل بركنيد جهان دو روي پليده را

مادر براي من تو دگر گريه سر مكن كن گريه بر دو دست و سر از تن بريده را

داني كه بود حضرت عباس(ع) نوجوان نيكوشناس آن تن در خون تپيده را

او همچو من تنش به وطن باز برنگشت بنگر تو حال مادر هجران كشيده را

بابا تو از بيان خودت مرهمي گذار بر زخم قلب مادرم آن داغ ديده را»

روحش شاد و راهش پررهرو باد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده