معرفی شهید عملیات بیت المقدس شهید ولی اله تاک از شهرضا
بسمه تعالی
خلاصهای از زندگی نامه طلبه شهید ولی اله تاک
طلبه مخلص خدا شهید ولی اله تاک در تاریخ 07/08/1337 در شهرستان شهرضا در خانواده ای متدین و کشاورز پا به عرصه وجود گذاشت. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد حوزه علمیه شهرضا شد و برای تکمیل تحصیلات به حوزه علمیه قم رفت و تا درس خارج پیش رفت. با شروع انقلاب از پیشکسوتان شرکت در تظاهرات و مخصوصاً پخش اعلامیه ها و سخنرانی های امام بود. با شروع جنگ تحمیلی و ندای هَل من ناصر امام بدون اینکه برگ اعزام به خدمت دریافت کند خود را به جبههها رساند و علاوه بر شرکت در جنگ و دفاع، کلاسهای قرآن و احکام هم برای رزمندگان تشکیل میداد، نماز جماعت اقامه میکرد و مدتی هم در جبهه سوسنگرد به مبارزه با بعثیان پرداخت و در آنجا هم مسئول تدارکات بود هم فرمانده جنگ بود هم راننده لودر میشد و خلاصه تمام کارهای منطقه را انجام میداد به همین خاطر به او شهردار سوسنگرد میگفتند و به تمام معنا یک رزمنده شجاع و الگوی تمام رزمندگان اسلام بود .
سرانجام این رزمنده شحاع و این طلبه دلیر در تاریخ 20/اردیبهشت/1361 درعملیات بیت المقدس به آرزوی دیرین خود رسید و جنازه پاکش پس از سالها دوری از وطن به زادگاهش برگشت و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.
وصیت نامه طلبه شهید ولی اله تاک
اِلهی هَب لی کَمال اِلانقِطاعَ الیکَ: خدایا دلم را از هر دری نا امید و به درگاه خود متوجه ساز و لحظهای مرا به خود وا مگذار (لا تَکلنی اِلی نَفسی طرفة عیناً ابدا) خدایا باورم شده که راهی جز به سوی تو و امیدی جز تو نیست، الهی در این حیرتکده دنیا که مظاهر فریبنده از هر سو انسان را به ضلالت میکشد و سینه ها و قلبهائی که عرش خدایند به شیطان سپرده میشود، خدایا در این دیار جز آنانکه خود را به تو سپردند همه هلاک شدند به جزآنانکه در حصار اخلاص جا گرفتند، همه در غفلت از تو به گناه مشغول شدند و تنها آنانکه کوچکی خود و عظمت تو را یافتند نجات را پیشه کردند و دیگران همه یا اسیر کبر شدند و طغیان کردند و یا اسیر جهل شدند و شرک ورزیدند و یا ننگ نفاق را پذیرفتند و جامه فریب پوشیدند. ای خدای مهربان؛ من همه این پستیها را دچار شدم و باز اعتراف میکنم که لا تَکِلنی الی نَفسی طرفة ابداً . خدایا تو دستم را گرفته ای و تو دستم را بگیر.
خدایا بر بندگانت ترحمی کن و خمینی عزیز را زنده بدار تا پرچم هدایت را به امام مهدی (عج) بسپارد و به امت مسلم توفیق ده که ولایت فقیه را درک کنند و بیش از این به اطاعت امام خمینی و روحانیت گردن نهند تا آنجا که حتی در خیال خود گفتار امام را مو به مو تصدیق کنند و آنجا که سخن امام با گفتارشان مخالف باشد سخن خود را بر دیوار بکوبند انشاء اله .
و ای محمد (ص) ای فرستاده خدا قرآنت را فراموش کردم و گمراه شدم، نکند پیش خدا شکایتم کنی که اِنَ قومی اِتخذوا هذا القرآنَ مهجورآ... ای پیامبر تو مظهر رحمتی، مسلمان زندگی نکردم ولی توبه میکنم شفاعتم کن و از دوزخ رهایم کن. برادران، قرآن را فراموش نکنید. ای دلهای حیران آرامش شما در قرآن و راهنمای راه پر خطر هدایت در قرآن است، به جای اینسو و آنسو پریدن شما را به قرآن قسم میدهم اسلام را از قرآن و سنت و روحانیت بیاموزید تا دنیا تنگ و پوچ برایتان نشود.
دلهایتان را با سجده های طولانی و با تضرع خاشع کنید و به نوای قرآن و سخنان ائمه گوش دهید، آنگاه آرامشی که دلهای اصحاب رسول اله را مطمئن کرده بود دلهای ناآرامتان را آرامش میدهد. ای علی(ع) تو به گوش من خطبه همام میخواندی و نهج البلاغه و من به سخنان غرب زدههای چپ و راست دل داده بودم و عذر میخواهم دنبال راه تو نرفتم و شیعه تو نبودم. ولی تو امام رحمتی و خاندانت مهربانی را از پیامبر به ارث برده اید، ببخشیدم به خون حسین (ع) و به گریه های فاطمه (س) پشیمانم و ای برادر و پدر و خواهرم هرگز در مرگ من نگریید از همه دوستان تمنا میکنم بر حسین (ع) و اصحابش گریه کنید و به آنانکه پرده گناه دلشان را سخت کرده وصیت میکنم قدری برای فردایتان بگریید تا خدا رحممان کند و دلها را با گریه پاکیزه کنید تا عرش خدا شود انشاء اله.
ای مهدی موعود ای فرزند فاطمه زهرا زندگی بی تو رنگ ندارد و تو شاهدی که چگونه جوان پرغرور دیروز، امروز خاشعانه سر بر خاک ذلت نهاده و اشک میریزد و صورت خود را بر خاک میمالد و استغفار میکند و چون نام تو و فراق طولانی تو را به یاد میآورد، زیر لب شکایت میکند که الهی عَظم البَلاء ای مهدی تو بر این امت، رحمت فرست و از درد فراق رهایشان کن و ای مهدی جان کمکم کن که مسلمان بمیرم و نامت بر زبانم باشد و همراه لشکر اسلام کمر کفر را بشکنیم و قفس بدن را نیز انشاءاله.
و سلام خدا بر خمینی عزیز این نائب برحق مهدی عجل اله تعالی فرجه الشریف، به راستی که تاریخ اینگونه راه روشنی ندیده و اینگونه روشنگری ندیده؛ کور باد چشمان خفاشانی که هنوز خود را تسلیم ولایت این فقیه اسلام نکردهاند و بخشیده باد نافرمانیها و کجرویهایم از خط امام که هرگاه از خود اظهار وجود کردم در ضلالت افتادم و آنگاه که گوش به سخن خمینی دادم راه خدا را یافتم،
خدایا ثَبت قُلوبنا علی دینک انشاءاله
سلام خدا بر حسین (ع) که بدن بیسرش در دشت گرم کربلا تکه تکه شد و سلام خدا بر هفتاد و دو یار حسین(ع) و اگر جسدم یافت نشود قبر محمد شهید هست، من و او فرقی نمیکنیم و بدن زندهام هرگز به شما ای خویشان و برادر و پدر و خواهرم خدمتی نکرده تا چه رسد به جسد بی جانم. بر قبر محمد و دیگر عزیزان خدا برایم طلب آمرزش کنید، راضی نیستم، راضی نیستم، راضی نیستم اصرار بر یافتن جنازه ام کنید و یا به خاط من کسی را به زحمت اندازید و دولت و سپاه را مورد سوال قرار دهید.
پدر عزیزم به اسلام زیاد بدهکارم، یک ماه و اندی روزه و مقداری هم نماز برایم بخوانید و اگر لطف کنی از اسلام سالها خورده ام و هرگز خدمتی نکردهام هرآنچه در توان داری در عوض اینهمه بدهکاری من به حساب امام بدهید.
و ای برادرانم همچون پتکی کوبنده آنکه جز در راه خدا رود و از این همه عشق و اشتیاق و نماز و نیاز و درد و دل که من میبینم و از این همه خضوع و خشوع و لذت و حضور قلب چشم بسته بگذرد و انکار کند نابودش کنید. عمیتَ عین لا تُراک: کور باد چشمی که خدا را نبیند چارپائی متولد شود و همانگونه بمیرد.