مادر شهیدان سیدرحیم و سیداحسان مسعودی علوی به فرزندان شهیدش پیوست+ تصاویر ناب و وصای شهیدان علوی
کاشان :والده شهیدان سید رحیم و سیداحسان مسعودی علوی به فرزندان شهیدش پیوست .
حاجیه خانم حسنی رمضانی علوی مادر معظم شهیدان سیدرحیم و سیداحسان مسعودی علوی به فرزندان شهیدش پیوست .
حاجیه خانم حسنی رمضانی علوی ،والده مکرم شهیدان سیدرحیم و سیداحسان مسعودی علوی براثر بیماری و کهولت سن ، دوشنبه شب ،دوم بهمن ماه 1396 ،در سن87 سالگی به رحمت خدا پیوست .مراسم تشییع مرحومه از ساعت 14:30 سه شنبه سوم بهمن ماه ،از دارالسلام کاشان ، به سمت روستای علوی از توابع کاشان برگزار شد . مراسم ترحیم نیز پنج شنبه 5 بهمن ماه از ساعت 14:30الی 16:30 در حسینیه سیدالشهدا روستای دارالسیاده علوی برگزار خواهد شد .
بسیجی شهید سیدرحیم مسعودی علوی ، متولد دوم فروردین1336 روستای علوی ،پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به علت وضعیت اقتصادی خانواده ترک تحصیل کرد و کمک کار پدر شد .سیدرحیم از کودکی به مسائل دینی اهمیت می داد و در جلسات مذهبی به خصوص قران و حدیث شرکت می کرد .اهل مطالعه بود و کتب بسیاری مطالعه کرد .16 ساله بود که برای کار به کاشان رفت و به شغل نقشه کشی قالی مشغول شد .پس از مدتی به روستا رفت و کتابخانه ای درست کرد و مردم به ویژه جوانان را به خواندن کتاب تشویق می کرد .سال 45 سرباز شد درزمان سربازی نیز مطالعه را ترک نکرد و از آن زمان مبارزه بر علیه رژیم طاغوت را شروع کرد.با پایان سربازی به روستا بازگشت .با تهیه 100 کتاب مذهبی دوباره کتابخانه را راه انداخت .به کاشان رفت و کار نقشه کشی را ادامه داد .ازدواج کرد .با شروع جنگ به جبهه رفت و در آخرین اعزامش 11 اردیبهشت ماه 1361 به جبهه های جنوب اعزام شد .تا اینکه 25 تیرماه در عملیات رمضان به شهادت رسید و مفقودالجسد شد .پس از سالها پیکرش تفحص و شناسایی شد و 23 بهمن ماه 1374 در کاشان تشییع و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد. دخترش از وی به یادگار مانده است.
شهید سید احسان مسعودی علوی متولد هفتم فروردین ماه 1347 روستای علوی ، پس از تحصیلات مقطع راهنمایی به جوشکاری پرداخت .سید احسان نیز مانند برادر از همان کودکی به مسائل دینی اهمیت می داد .خوش اخلاق و متواضع بود .همیشه سعی در خوشحال کردن خانواده داشت .اوقات فراغت خود را صرف مطالعه ، نوحه خوانی و شعر و سرود می کرد و به زیارت علی بن امام محمد باقر(علیمها السلام ) و زیارت امام زاده سیدنورالهدی می رفت .در آهنگری و مکانیکی مهارت داشت .عضو بسیج بود و از این طریق عازم جبهه شد و در آخرین اعزام 13 مهرماه 1365 به جنوب اعزام شد و 28 دیماه در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید و در گلزار شهدای روستای علوی به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید سیدرحیم مسعودی علوی :
بسمه تعالي 21/تیر/61
«السّلام عَلَيكَ يَا ثَارَ الله وَ ابنَ ثَارِه»
« إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقَمُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ*أُولَئك أَصحَب الجَْنَّةِ خَلِدِينَ فِيهَا جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ»
سوره احقاف آيه 13 و 14
«همانا آنانكه گفتند پروردگار ما خداست و بر گفتارشان پايدار ماندند و در راه خدا ثابت قدم بودند و فداكاري كردند نه بيمي و ترسي بر آنان است و نه اندوهگين و غمناك مي شوند آنان جاودانه در بهشت مي مانند و پاداشي برابر آنچه در دنيا عمل كردند به آنان عطا مي كنند»
1- در راه دوست كشته شدن آرزوي ماست
هر چند خصم ، تشنه به خون گلوي ماست
2- گرديم گرد يار چو پروانه گرد شمع
چون سوختن در آتش عشق آرزوي ماست
در راه محبوب خدا شدن هر كس را لياقت نباشد و اين بندۀ حقير را توفيق راه يافتن به مقام قرب الهي نشايد ليك نااميدي از درگاه حيّ دانا ودادگر سزاوار نيست. دير زماني بودكه منحرف از سبيل الله و دور از رهبري روح الله هدف تير اهريمن دروني و بيروني بوديم و سالها گذشت و ما بي خبر بر بستر شب افروزان بي مقدار و جدا از رنج شيعيان و مسلمانان و مستضعفان جهان غنوديم تا اينكه خورشيدي بنام روح اله طلوع كرد و با شمشير عدالت بر فرق ظالمين و ستم پيشگان نواخت و شب را از فرمانروائي به زير كشيد و به نابودي كشاند و نور پر فروغ كلام الله را بر بستر ظلمت زدۀ ايران گسترد و مشتاقان آزادي و عدالت را فراخواند كه هان! اي مسلمانان و اي آزاد مردان! دست توانايتان را بر هم دهيد و يد واحده باشيد و يكباره با صداي الله اكبر بر زورگويان و قلدر مسلكان جهان يورش بريد و به يك باره اصحاب« يُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّور» به گرد رهبر هدايت يافته از طرف خدا حلقه زدند و با او همصدا شدند كه بعداز شاه نوبت آمريكاست و امروز ايران ، فردا فلسطين .
و شيطانهاي بزرگ و كوچك را از اين قدرت عظيم الهي كه چون پتكي بر سرشان فرود مي آيد خوش نيامد و خواستند كه نور خدا را در ايران با دهن هاشان خاموش كنند كه رهبرمان خميني كبيرمان و امام بزرگوارمان ندا داد كه اي جند الله بپاخيزيد و از سرزمين اسلامي دفاع كنيد و شب پرستان را به ذلّت و خواري افكنيد و سربلندي عظمت را و عزّت و شرف را از آن مؤمنان و حق جويان كنيد ومن يكي از كوچكترين فرد از بزرگ ملّتی فداكار هستم كه به نداي قائد بزرگ و نائب الامام لّبيك گفتم و براي نابودي ستم و تجاوز به ديگر سربازان فداكار اسلام در جبهه پيوستم و اگر به جوار قرب الهي راه يافتم و به شهادت نائل شدم چند جمله بعنوان تذكّر به نزديكانم و ديگر مسلمانان و چند جمله چونان پتكي آهنين بر فرق مستكبران جهاني دارم:
مادر زحمت كشم و برادران و خواهران بزرگوارم و ديگر خويشان! از شما مي خواهم كه برايم ضجّه و زاري نكنید و از همسرم كه خيلي صبور است مي خواهم كه در شهادت من نگران نباشد كه اينكه اين راه را هر دو با هم انتخاب كرده ايم. تو رنج فراق و سرپرستي يتيمي را بر عهده گرفته اي و مرا تشويق نموده اي كه به جبهه بروم و در راه خدا بجنگم و من هم قبول كرده ام كه خونم را تا آخرين قطره و جانم را تا آخرين نفس نثار خدا كنم و باز تو قبول كرده اي پيام رسان خون من و تمامي شهدا باشي ومن قبول كرده ام كه در آن دنيا منتظرت بمانم و هر دو با هم در بهشت جاودان بسر بريم .
و امّا مادر عزيزم و برادران و خواهران مهربانم! در غم من غمناك و در شادي من شاد باشيد و شهيد شدن شادي و سعادت در پي دارد و اگر خواستيد گريه كنيد بر حسين (ع) گريه كنيد كه سزاوارتر است و بر شما فرض است اي ملّت غيور كه رهبرمان را ياري كنيم و مبادا كه او را ميان جمعمان تنها گذاريم .
علي (ع) در ميان شيعيانش تنها بود و درد تنهائي خود را با چاه مي گفت چون آفتابي كه بدنبال خورشيد است پيرو اوامر ايشان باشيد، دعايش كنيد،ياريش نمائيد و بيعتي كه كرده ايد نشكنيد باشد كه خداوند شما را اجري عظيم دهد.
و شما اي ابر جنايتكاران! پايتان شكسته و دستتان بريده باد! ما فرزندان اسلام و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما دشمن تمامي شما ستمگرانند و يك لحظه هم از جنگ با شما دست نخواهيم كشيد و خواهيد ديدكه بزودي از لبنان و فلسطين و ديگر كشورهاي اسلام بيرونتان خواهيم انداخت پس هر چه زودتر گورتان را اي بيگانگان پست فطرت گم كنيد و ملّتهاي مستضعف را رهايشان كنيد.
پاينده باد جمهوري اسلامي مرگ بر ستم و ستم كار
بندۀ گنهكار خدا ، سيّد رحيم مسعودي
وصیتنامه شهید سیداحسان مسعودی علوی:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى تجَرَةٍ تُنجِيكم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ*تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تجَهِدُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَلِكمْ وَ أَنفُسِكُمْ ذَلِكمْ خَيرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» سورۀ صف
«اي اهل ايمان! آيا شما را به تجارتي سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟! آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد. اين كار از هر تجارتي اگر دانا باشيد براي شما بهتر است.»
با درود و سلام بر مهدي موعود يگانه منجي عالم بشريّت و نائب برحقّش امام خميني و با سلام بر رزمندگان و شهيدان زندۀ تاريخ و امّت مقاوم و هميشه در صحنۀ ايران اسلامي.
آنقدر به جبهه مي روم و مي جنگم تا شهيد شوم .
اي جوانان! نكند در رختخواب بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد!
اي جوانان! نكند در غفلت بميريد كه امام علي (ع) در محراب عبادت شهيد شد!
اي جوانان!مبادا در حال بي تفاوتي بميريد كه علي اكبر حسين در راه حسين و با هدف شهيد شد!
اي مادران! مبادا از رفتن فرزاندانتان به جبهه ها جلوگيري نمائيد كه فردا در محضر خدا نمي توانيد جواب حضرت زينب (سلام الله عليها) را بدهيد كه تحمّل 72 تن شهيد را نمود.
برادران و خوهران! استغفار و دعا را از ياد نبرد كه بهترين درمانها براي تسكين دردهاست و هميشه بياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيت متعهّد جدا نكنند كه اگر چنين كنند روز بدبختي مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست.
در جبهه ها حضور خود را ثابت نگه داريد و در امام بيشتر بيانديشيد و سعي كنيد عظمت او را بيابيد و تسليم او باشيد و صداقت و اخلاص خود را حفظ نمائيد و اگرفيض شهادت نصيبم شد آنانكه پيرو خطّ سرخ امام خميني نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند برمن نگريند و بر جنازۀ من حاضر نگردند ؛ امّا باشد كه دماء شهداء نيز آنها را متحوّل شود و به رحمت الهي نزديكشان گرداند.
و سلام مرا به رهبرعزيزم برسانيد بگوئيد كه تا آخرين نفس و قطرۀ خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد و با خداوند پيمان مي بندم كه در تمام عاشوراها و كربلاها و با حسين همراه باشيم و سنگر او را خالي نكنم تا موقعي كه پرچم سرخ حسيني در تمام جهان طنين بيافكند و همۀ احكام اسلامي در زير پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآيد.
و ديگر اينكه از مادر عزيزم مي خواهم همچون مادر وهب باشيد كه وقتي سر فرزندش را به او برگرداندند گفت: «ما چيزي را كه در راه خدا داديم پس نمي گيريم» و در شهادت من بي تابي نكنند و صبر را پيشه كنند.
و از برادرانم مي خواهم همچون حسين (ع) در مرگ برادرش و علي اكبر كه با صبر بود در مرگ من صبر كنند و از خواهرانم مي خواهم كه همچون زينب كه در غم 72 تن شهيد با صبر بود صبور باشيد.
ديگر اينكه از قول من از كلّيۀ دوستان و رفيقانم حلاليت بطلبيد و از آنها بخواهيد كه مرا حلال نمايند و از همۀ فاميلهاي عزيزم مي خواهم كه اگر بدي در حقّ آنها كردم از سر من بگذرند و مرا حلال كنند.
والسّلام
به اميد پيروزي نهائي رزمندگان اسلام
تاريخ وصيّت نامه 17/بهمن/64
سيّد احسان مسعودي علوي
خدايا ! خدايا ! تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار!