نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کلام
شعبان طاهرنژاد، دوست و همرزم شهيد - در کلام یاران
نوید شاهد: حاجي مي گفت كه مادرم هميشه آخر شب، نماز مي خواند و مرا دعا مي كرد و علت به شهادت نرسيدنم همين بود. يك روز كه سرسجاده نشسته بود به او گفتم كه حاجتي دارم و برايم دعا كن. مادرم هم دعا كرد حاجتم قبول شود. دعاي مادرش زود مستجاب شد و حاج بصير به شهادت رسيد.
کد خبر: ۳۸۸۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

غلامحسين مالايي ،دوست و همرزم - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: حاجي در جبهه مي گفت: آيا مي توان چراغ گلدسته امام حسين (ع) را از اينجا ديد يا نه؟ ما به همين سادگي نمي توانيم قبر آقا را زيارت كنيم. يا بايد شهيد شويم يا وجب به وجب خون دهيم تا بتوانيم از نزديك زيارتش كنيم.
کد خبر: ۳۸۸۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

غلامرضا كريمي، دوست و همرزم - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: هميشه خاطره حاجي در دل ما است و هيچ وقت فراموشش نمي كنيم. او واقعاً نمونه كاملي از انسانيت بود. او در عمليات كربلاي 10 در ماووت عراق، داخل سنگر بود كه خمپاره به آنجا اصابت كرد و او را شهيد كرد.
کد خبر: ۳۸۸۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

صمد شيرگاهي، همرزم شهيد - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد:در عمليات والفجر10 من حضور نداشتم. حاجي شبي به خوابم آمد و گفت: كجايي؟ از قافله عقب ماندي. از خواب بيدار شدم و تا ساعت ها به آن فكر مي كردم. دو روز بعد خبر شهادت حاجي را شنيدم و پي به معني اش بردم.
کد خبر: ۳۸۸۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

عسگري محمدنژاد، دوست و همرزم شهيد - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: زماني كه فرمانده تيپ بود، به خود جرأت مي داد كه در نيمه شب، در ميان نيروها باشد. اين كارش موجب تعجب همه شده بود، زيرا كسي انتظار اين كارش را نداشت برنامه شان اين بود كه در شب هاي عمليات خودشان مستقيم حضور داشته باشند و بچه ها را راهنمايي كند.
کد خبر: ۳۸۸۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

خليل توانچه، دوست و همرزم - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: بعد از شهادت حاجي، وسايلش را به همسرش تحويل دادند كه در آن مقداري پول بود. بعد از چند شب، حاجي به خواب همسرش رفت و گفت: در داخل وسايلم مقداري پول است كه بايد خرج جبهه شود.
کد خبر: ۳۸۸۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

حسين زكريايي؛ نويسنده و پژوهشگر دفاع مقدس - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: چهره خسته اش را در شب وداع شهيد علي اصغر بصير كه در منزل پدري حاج بصير برگزار شده بود را ازخاطر نمي برم. و هنوز كلام دلنشينش خطاب به مردم در گوشم زنگ مي زند.. اشاره: حسين زكريايي نويسنده، روزنامه نگار و پژوهشگر دفاع مقدس متولد شهر حاج بصير است.
کد خبر: ۳۸۸۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

حسینعلی بابانژاد - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: سال 62 كه در پادگان شهيد بهشتي مستقر بوديم، شهيد بصير در يكي از صبحگاه ها، با اينكه سپاهي بود، لباس بسيجي به تن داشت. آن روز، با احترام، لباس سپاه را آوردند تا حاج بصير آن را بپوشد. بعد از آن، آن لباس را به تن كرد ولي با اين همه، خودش را بسيجي معرفي مي كرد نه فرمانده!
کد خبر: ۳۸۸۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۰

بیستمین سالگرد شهادت
اى جوانان قيور ايران بپاخيزيد و پرچم گلگون شجاعت و ايثار بر دوش گذاريد و زمينه را براى ظهور يكتا منجى عالم بشريت مساعد بسازيد اين آرمان قيام و انقلاب مهدى (عج) يك فلسفه بزرگ اجتماعى است .
کد خبر: ۳۸۸۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۹

تقي آستاني اميري - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: حاجي به بچه ها گفت: اميري براستي كه به من دلبسته است. در اينجا كه با من شوخي مي كرد. من هم به او دلبسته ام. هر جا مي روم او هم هست، فاو رفتم او هم آمد، به اسكله اهواز رفتم و او چند شبانه روز آنجا گرسنه بود؛ تا اينكه من پيشش رفتم.
کد خبر: ۳۸۸۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۱

اسماعيل خسروي دوست و همرزم - در کلام یاران
نوید شاهد: مي گويد: در جلساتي كه با هم داشتيم، حاجي مي گفت كه من رنجي كه در شهر خودم مي كشم، درهيچ جا نمي كشم، چون تمام توجه و ذهنم در جبهه است. حاجي در آن دوران، حتي مغازه و تلفن منزلش را در اختيار بسيجيان گذاشته بود و در نهايت راهي جبهه شد.
کد خبر: ۳۸۸۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۲۰

نوید شاهد: شهيد« نمازيان» زودتر از همه به پادگان مي آمد و ديرتر از همه مي رفت. معمولا در 24 ساعت، 15 ساعت كار مي كرد و هر گز احساس خستگي نمي كرد. روزهاي جمعه نيز به پادگان مي آمد و سر كشي مي كرد.
کد خبر: ۳۸۸۳۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴

نوید شاهد: در سال 1361 با او آشنا شدم و تا سال 1364 با او هم اتاقي بوديم. براي دوره ي خلباني هم دو تايي رفتيم، يعني درست در آخرين روز وآخرين ساعت آزمايشات پزشكي به «هوانيروز» مراجعه كرديم و هر دو قبول شديم و به «هوانيروز» آمديم.
کد خبر: ۳۸۸۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴

همسر شهيد / در کلام یاران
نوید شاهد: روز اول خرداد 1378 كه روز شهادت حبيب بود 11 روز بود كه به ماموريت رفته بود در اين چند روز بين روز زنگ مي زد و با من و يكي از بچه ها صحبت مي كرد. آن روز صبح زود زنگ زد...
کد خبر: ۳۸۸۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴

سرهنگ مهدي كاظميان، سرمكانيسين جنگ افزار هوايي / در کلام یاران
نوید شاهد: شهيد «نمازيان» و شهيد «اسماعيل زاده» هر دو در سلام كردن از بقيه سبقت مي گرفتند و يك بار نشد كه من بتوانم زود تر از ايشان سلام كنم. با اينكه شهيد« نمازيان» فرمانده بود، ولي خيلي متواضع و فروتن بود. شب قبل از حادثه به دروازه قرآن رفتيم و...
کد خبر: ۳۸۸۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۴

سرهنگ خلبان هوشنگ جاويد / در کلام یاران
نوید شاهد: من سالها با اين شهيد همرزم بودم. او افسري فروتن، متواضع، مؤمن و پر تلاش بود و در حفظ دستاوردهاي انقلاب شبانه روز مي كوشيد. از اشرار و قاچاقچيان كه مي خواستند و مي خواهند جامعه را با مواد مخدر آلوده كنند، بسيار متنفر بود و در انهدام كاروان آنان هميشه داوطلب بود.
کد خبر: ۳۸۸۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۳

سرهنگ مهدی صرامی / در کلام یاران
نوید شاهد: من با شهيد نمازيان از مدتها پيش آشنا بودم و هر وقت به او بر خورد مي كردم،افسوس مي خوردم كه چرا من نمي توانم مثل او باشم. او مردي با تقوا و با انگيزه و علاقمند به كار بود
کد خبر: ۳۸۸۳۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۳

گوشه اي از دغدغه هاي فرهنگي سردار بي نشان / در کلام یاران
نويد شاهد: گفتم:"حاج احمد متوسليان به خاطر يك كلمه براي چي منو زدين؟ گفت:"ما يك رژيم طاغوتي را با فرهنگش بيرون كرديم. خودمون فرهنگ داريم. شما نبايد تكرار كننده كلمات فرانسوي و اجانب باشيد. به جاي اين حرف ها بگو خدا پدرت رو بيامرزه!"
کد خبر: ۳۸۸۲۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۱۲

حجاب تو سنگر است. این سنگر را حفظ کن. اگر که من با سلاحم با کفر می جنگم، تو با حجابت مشت محکمی بر دهان این یاوه گویان بکوب.اما ای برادرانم از شما می خواهم که راهم را ادامه دهید و پیرو خط رهبر باشید
کد خبر: ۳۸۷۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۶

مرحوم جانباز «ستوان حسين رضا حسني» دوست و همراه شهيد ياسيني - در کلام یاران
نوید شاهد: صبح اول وقت به اتفاق شهيد ياسيني وارد دفتر ايشان در مديريت جنگ الكترونيك شديم. به محض ورود چون تابستان بود و هوا گرم، پنجره را باز كردم، دفتر ايشان مشرف به ميدان صبحگاه بود. هنوز مراسم شروع نشده بود. شهيد ياسيني حال خاصي داشت و در پشت ميز غرق تفكر بود. برايشان چايي آوردند؛ اما توجهي نكرد.
کد خبر: ۳۸۷۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۸