شهید «یزدانپناه» ترکیبی از دو شخصیت مُصلح و عارف بود
به گزارش نوید شاهد اصفهان، «فاطمه مباشریان» همسر شهید جهادگر «محمد مهدی یزدان پناه» از شهدای اصفهان در گفتگویی راوی زندگی این شهید والامقام شده است که در ادامه می خوانید:
منطق عشق الهی
این همسر شهید اظهار داشت: منطق شهید منطق دیگری است، منطق شهید منطق سوختن و روشن کردن است، منطق حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری بلکه بسیار دورنگری است. منطق شهید از یک طرف منطق عشق الهی است و از طرف دیگر منطق اصلاح اجتماعی، دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آنها یک انسان به وجود بیاورند، شهید به وجود میآید.
تحصیل
وی افزود: شهید محمدمهدی یزدانپناه در سال ۱۳۳۳ در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلاتش را از دبستان مفید شروع و سپس در دبیرستانهای صائب و ادب ادامه داد.
خدمتگزار محرومان
روح حساس و لطیف مهدی از همان آغاز زندگی آنگونه بود که همیشه آن چرا داشت به مردم محروم میداد و خود را خدمتگذار آنها میدانست و در جهت رفع مشکلات این طبقه قدم میگذاشت.
عزم راسخ
مباشریان بیان کرد: شهید پس از پایان دورهی متوسطه وارد دانشگاه کشاورزی کرج شد و از همان روزهای سخت بههمراه دوستانش به تشکیل جلسات تفسیر قرآن پرداخت که بهدنبال آن توسط ساواک دستگیر شد و علیرغم دعوتهای پست دنیوی ساواک، هیچگونه خللی در عزم راسخش پدید نیامد.
اعتقاد عمیق
این همسر شهید خاطرنشان کرد: اعتقاد او به اسلام بهحدی بود که از کوچکترین و ظریفترین احکام آن حتی در زندان هم نمیگذشت و همین ویژگی او را دارای محبوبیت خاصی در میان دوستانش کرده بود. در سال ۱۳۵۴ درحالیکه مدت زیادی از آزادی او نمیگذشت مجدداً به زندان افتاد. مهدی از زندان بهعنوان محلی برای خودسازی یاد میکرد و کسانی که با او بودند از همین استقامت و استحکام وی نیز نیرو میگرفتند.
عشق به قرآن
وی یادآور شد: آوای همیشگی قرآن او در زندان آرامبخش دلها بود و بارها بهخاطر این کار مزدوران ساواک این فرزند اسلام را مورد حمله قرار میدادند.
مبارزات
در سال ۱۳۵۵ با تنی مجروح از ضربوجرح و شکنجه های رژیم اما با روحی به صلابت کوه از زندان آزاد و برای پیگیری مبارزاتش در دانشکده راهی کرج شد.
زندان
در تیرماه سال ۵۷ هنگام مراجعت از یک مجلس سخنرانی مجدداً دستگیر و روانه زندان شد و تا اوجگیری قیام ملت مسلمان ایران و ورود رهبر عظیمالشأن انقلاب در آنجا باقی ماند.
مبازر خستگی ناپذیر
پس از رهایی از زندان نقش فعالی در رابطه با تظاهرات بهعهده داشت و بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی با جدیت به خدمت در ارگانهای انقلابی پرداخت و این سرآغاز فصل جدیدی در زندگی این مبارز خستگیناپذیر بود.
کمک به محرومان
در تیرماه سال ۵۸ درحالیکه هنوز یک هفته از ازدواجش نگذشته بود برای کمک به خواهران و برادران محروم خود راهی کردستان شد.
جهاد سازندگی
او از بنیانگذاران جهاد سازندگی کردستان بود و خدمات صادقانه و بی غرضانهاش زود او را محبوب قلوب روستاییان و خار چشم سرمایهداران، زمینداران بزرگ و ضدانقلاب در منطقه گردانید.
گروههای مزدور
مباشریان ادامه داد: بهدنبال آن بنابر ضرورت زمان با یاری برادران اقدام به تشکیل هیئت واگذاری زمین در بیجار نمود و در کوتاهترین مدت به سازماندهی و گسترش آن در سایر شهرهای کردستان پرداخت و سرانجام پس از یکسال و نیم خدمت صادقانه در دورافتاده ترین روستا در سیزدهم آذرماه ۱۳۵۹ درحالیکه بههمراه ۴ تن از همرزمان دیگرش عازم بیجار بود، توسط گروههای مزدور به گروگان و در زندان دموکرات به بند کشیده شد و این بار نه در زندان شاه، بلکه در زندانهای گروهکهای بهاصطلاح خلقی!
سوزاندن جسم مطهرش در روغن
وی در پایان درباره نحوه به شهادت رسیدن همسرش گفت: مقاومتها و سخنرانیها و درس قرآن او در زندان اثرات فوقالعادهای در روحیه دیگر برادرانش در بند داشت. وی در بمباران وحشیانه زندان دولهتو ازجمله کسانی بود که با خواست خدا بهطور معجزه آسایی زنده ماند و در حین کمک به مجروحین مجدداً توسط دموکراتها دستگیر و بالاخره همزمان با شروع انقلاب سوم ملت ایران و درست بعد از حادثه هفتم تیرماه در همان روز پس از شکنجههای بسیار و سوزاندن جسم مطهرش در روغن او را به شهادت رساندند.
انتهای پیام/