شهید عباس کمال پور
شهید عباس کمال پور، بيستم مرداد 1335، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمدکریم، کارگرشرکت بود و مادرش ايران نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند. کارمند بیمارستان بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هفتم اسفند 1365، با سمت بی سیم چی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است

نوید شاهد اصفهان :    شهید عباس کمال پور در سال 1335 در اصفهان  پا به عرصه وجود نهاد و طی خوابی که پدر بزرگش دیده بود نام او را عباس گذاشتند. بسیار درس خوان بود و مورد تشویق و تایید معلمان. دوران مدرسه او همزمان با قبل از انقلاب بود و در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شرکت داشت همزمان با فرمان امام از خدمت سربازی فرار کرد و به نهضت انقلاب پیوست پس از پیروزی انقلاب و اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت که جنگ شروع شد. سپس به کردستان رفت و معاون گردان و بعد از آن فرمانده گردان شد. عباس دیگر طاقت ماندن در این دنیا را نداشت و به گلستان شهدا که می رفت از دوستان شهیدش نقل می کرد. وی پس از مجروحیت در عملیات کربلای 5، فرماندهی عملیات و فرماندهی گردان امام حسین (ع) را بر عهده داشت وی در تاریخ 7/12/1365 به دیدار مولایش حسین (ع) شتافت.    

زندگینامه شهید عباس کمال پور

از او خیلی تعریف می‌کردند. آدم پر دل و جرأتی بود. باورش مشکل بود، پیکر نحیف و لاغر اندام او با اقدامات شجاعانه و متهورانه‌ای که تعریف می‌کردند، قابل جمع نبود، اما آنان که با او مدت‌ها محشور بودند او را بر آن صفات یافته بودند. دانه‌های تسبیح را دور از تیررس نگاه یکی بعد از دیگری روی هم انداخته، ذکر را می‌افزود. می‌گفتند همیشه در حال ذکر است، سبقت در سلام، گوشه‌ای از اخلاق خوب او بود.

نقل کرده‌اند وقتی در حال خاکریز زدن بوده، از داخل سنگرها به سوی او تیراندازی می‌شود به دلیل شرایط حساس منطقه امکان این نبوده که به عقب برگردد و یا حداقل برای خود درنگ را جایز نمی‌دانسته است. از طرف دیگر بارش تیر مانع انجام کار می‌شده، در همان حال بدون تأمل و بیم از خطر گلوله بیل لودر را پر از خاک می‌کند و به سوی سنگری که آتش افروزی می‌کند حرکت می‌کند و بدین وسیله آتش خصم خاموش می‌شود و عملیات خاکریز زدن ادامه می‌یابد. قبل از شهادت چند روزی بود که بی قراری می‌کرد، اشک در چشمانش حلقه زده بود، زیر لب ذکر یا علی(ع) زمزمه می‌کرد. از او پرسیدم پاسخی نداد، اصرار کردم چون خیلی با هم صمیمی بودیم و مرا صاحب سر خود می‌دانست برایم تعریف کرد با این شرط که تا زنده است برای کسی تعریف نکنم!

 گفت: خوابیده بودم در عالم رویا احساس کردم سینه‌ام سنگین شده مثل اینکه سنگینی کوهی بر سینه‌ام فشار می‌آورد آن گونه که نفس‌هایم به شماره افتاده بود. نمی‌توانستم فریاد بکشم و از کسی کمک بخواهم. احساس کردم لحظات آخر عمرم است، ناگهان ندای هاتفی را شنیدم که می‌گفت: ذکر یا علی (ع)، ذکر یا فاطمه (س) را بگو، وقتی ذکر یا علی را گفتم احساس کردم که می‌توانم نفس بکشم سینه‌ام سبک شده و به حالت عادی بازگشته‌ام. از آن روز به ذکر یا علی (ع) مداومت نمودم، می‌گفت و اشک می‌ریخت و من برای این همه شیدایی و دلدادگی غبطه می‌خورد.

زندگینامه شهید عباس کمال پور

در مأموریت آخر که برای زدن خاکریز رفته بود، آتش پر حجمی بر روی منطقه می‌ریختند، مثل همیشه او زودتر از دیگران داوطلب می شود و به اتفاق یکی از رفقا وارد دشت می‌شوند و مشغول خاکریز زدن.

ناگهان گلوله‌ی مستقیم تانک به لودر آن‌ها اصابت می‌کند، همراه و دوست او به پایین پرتاب می‌شود و لباس‌هایش آتش می‌گیرد عباس سراسیمه به پایین می‌پرد، رفیقش را در حال سوختن می‌بیند سریعاً پتو روی او می‌اندازد تا آتش را خاموش کند که گلوله‌ای دیگر در کنار آن دو روی زمین می‌خورد و ترکشی به قلب او اصابت می‌کند، وقتی به بالای سر او رسیده بودند به عنوان آخرین ذکرش، یا علی را، زمزمه می‌کرد.

شهید عباس کمال پور از فرماندهان لشکر مقدس امام حسین (ع) و کارمند بیمارستان شریعتی اصفهان در سال 1365 در عملیات کربلای 5 به فیض عظمای شهادت نائل آمد .

 

فرازی از وصیت نامه :

  برادران عزیزمسئول! این جوانان مومن را بهتر در یابید و ارزش و بها بدهید. نگذارید منزوی و راکد بمانند. میدان کار را برای این عاشقان و دلسوزان بهتر فراهم کنید.

منبع: بنیاد شهید شهرستان منطقه یک اصفهان

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده