شهید اسماعیل باقری آرانی:پیروزی نهایی از آن اسلام است
به گزارش نوید شاهد اصفهان:اسماعيل در سال 1345 در خانواده اي مذهبي هميشه مأنوس با قران در آران متولد شد.زندگي متوسط خانواده، سخت در زندگي تحصيلي او اثر گذاشت و با مشكلات فراوان كلاسهاي درس را مي گذراند. روز را قاليبافي و فروشندگي مي كرد و شبانه درس مي خواند با شروع انقلاب اسلامي اسماعيل چون عاشقي سر از پا نشناخته در همه صحنه هاي انقلاب راهپيماييها ،مجالس و محاقل حضوري فعال داشت كه در يكي از راهپيماييها كماندوهاي رژيم شاه فعاليت او را زيرنظر گرفته و او را تعقيب نمودند كه اسماعيل فرار مي كند و مأموران به منزلشان حمله ور شده و برادرش را دستگير كرده و مورد ضرب و شتم قرار دادند.اسماعيل تا پيروزي انقلاب اسلامي به كار و فعاليتش ادامه داد.اسماعيل سال آخر دبيرستان بود كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد، و او هم سر از پا نشناخته و براي اعزام به جبهه به بسيج مراجعه مي كند ولي بعلت سن كمي كه داشته موفق به اعزام نمي شود با تلاش زيادي كه در اين رابطه داشته در نهايت موفق مي شود از بسيج قم به جبهه اعزام شود ( براي اعزامش مي بایست رضايت والدين را جلب مي نمود كه با خانواده اش صحبت مي كند و انگشت والدينش را مي گيرد روي كاغذ فشار مي دهد و به مادرش مي گويد: اين اثر انگشت در قيامت به نفع شما شهادت خواهد داد.)
اسماعيل عازم جبهه نبرد مي شود و پس از مدتي براي ديدار با خانواده مرخصي مي گيرد ، چند روز مرخصي حالت ديگري به او دست داده ،اكثر ساعات در اتاقي تنها به خود مشغول است و هنگام استراحت بستر نرم را رها كرده و برزمين سخت استراحت مي كند، وقتي خانواده اش متوجه اين حركات او مي شوند مي گويد ” امشب اينجا هستم فردا در سنگرم شما برايم دعا كنيد تا شهيد شوم . روز ديگر به جبهه مي رود مادرش او را بدرقه كرده و دعا مي كند كه سالم برگردد اسماعيل متوجه مي شود و مي گويد: من دعا مي كنم شهيد شوم ولي شما با اين كارتان نمي گذاريد. آخرين اعزام اسماعيل اسفند ماه 1360 بود كه خانواده اش از او سئوال مي كند ” براي عيد مي آيي يا نه ” مي گويد: يا خودم مي آيم يا جنازه ام و ادامه مي دهد كه اگر شهيد شدم براي علي اكبر امام حسين (ع ) گريه كنيد نه براي من.
عيدنوروز فرا مي رسد و عمليات فتح المبين شروع مي شود و يكي از خويشان و دوستان بسيار صميمي اسماعيل ( حسن هوايي ) به شهادت مي رسد و همزمان مادر اسماعيل ، فرزندش را در خواب مي بيند كه امام ( قدس سره ) چون كوهي استوار نشسته و اسماعيل در گوش امام نجوا مي كند امام سر بر نمي دارد اسماعيل به امام التماس مي كند و به شدت گريه مي كند و امام رخصت نمي دهد ولي اسماعيل گوشه قباي امام را مي گيرد و التماس مي كند ،ناگاه امام سربلند مي كند و به چهره اسماعيل نگاهي مي اندازد و تا سه مرتبه مي گويد قبول شدي كه رؤيت اين خواب مقارن با شهادت اسماعيل مي شود و اسماعيل، اسماعيل وار به ديار حق مي شتابد و به شهادت در راه خدا نايل مي گردد.
کلام نور:
- برادرانم ! پویندة راه جوانان برومند اسلام و شهیدان همیشه زندة تاریخ باشید و راهشان را ادامه دهید و به امام امّت خمینی بت شکن وفادار باشید که پیروزی نهایی از آن اسلام است .
- خواهرانم ! حجاب را پیشة خود قرار دهید و مبارزه با ضدّ اسلام را کار خود بدانید . سیاهی چادر شما نگهدار سرخی خون شهدا و مبارزه تان ادامة راه شهیدان خواهد بود و به امام وفادار باشید .
- برادرانم ! در سنگر مدارس درس را از برای کمک به اسلام و همنوعان بخوانید . نه از برای مقام و پست تا در آینده بتوانید از نظر فکری ادامة راهمان باشید و خطّ رهبری را تا انقلاب مهدی نگهدار باشید .
- برادران و خواهران ! در سنگر مدارس آن طور که هوشیار بوده اید و خطّ امام را نگذاشته اید لطمه ببیند از این به بعد هم هوشیارتر باشید که می دانم هستید ولی دشمن آن طور که چیزی به حساب نمی آید همان طور او هم برای ما زیاد است با این تیپ گروهک ها که مخالفت با اسلام و خطّ رهبری می کنند رحم نکنید که آن ها رحم نخواهند کرد و همیشه پرچمدار حزب الله و خون شهیدان باشید و جهان را به رهبری امام خمینی به لرزه در آورید و هر کجا مظلوم است حامی باشید.
-----------------------------------------------------------------------------
وصیت نامه شهید اسماعیل باقری آرانی
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
درود بر رهبر انقلاب ، یار و غمخوار اسلام و مستضعفان و سلام بر شهیدان صدر اسلام به خصوص شهدای انقلاب و جنگ .
- پدر و مادرم ! این وصیّت نامه را در موقعی می نویسم که هر ساعت که می گذرد به سرنوشت پیروزی جنگ نزدیک می شویم و خود را برای جانبازی در راه اسلام و امام امّت آماده می کنم تا شاید لیاقت فداکاری در این راه را داشته باشم .
- پدرجان ! من این راه را از روی صداقت و آگاهی به اسلام انتخاب کرده ام و خدا آگاه است که تلاش و پیکار من نه از آن جهت است که به پایگاه قدرت برسم و یا چیزی و کالایی بی ارزش از دنیا به دست آورم بلکه به آن جهت است که نشانه و پرچم های دین خدا را برافرازیم و در شهرها شایستگی را هدیه کنیم .
- پدرم ! هم چنان که تو مانند ابراهیم ، فرزندت را به قربانگاه فرستادی و بدان که اسماعیلت از فرمان خدا سرپیچی نخواهد کرد و راهی را انتخاب کرده که رضای خدا در آن و رضای شما در آن هست و شهادت را جز سعادت در راه آزادی اسلام چیزی دیگر نمیداند
- مادرم ! سلام بر تو که عاقبت بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندانت را روانة جبهه کردی و گفتی تو را فدای اسلام می کنم و من به تو مادر افتخار می کنم که از سلالة فاطمه زهرا هستی .
- مادرم ! من فرزند خوبی برای شما نبودم . امیدوارم که مرا عفو کنی . مادرجان ! هرگونه افسردگی و ناراحتی شما بعد از من مطمئنّاً باعث عذاب روح من خواهد بود پس خوشحال باش و امیدوار و نگذار دشمنان با گریة تو خوشحال شوند .
- پدرم و مادرم و خواهران و برادرانم ! بعد از من لباس سیاه به تن نکنید چون من داماد هستم و به حجلة عروسی می روم . شما شاد باشید و مراسم عروسی به پا کنید در جلسات نقل و شیرینی بدهید . شهادت حجلة دامادی من خواهد بود . ای کاش جان ها داشتم و برای پیروزی اسلام فدا می کردم که شهادت در این راه از هزاران داماد شدن دنیوی بهتر است . « ما من قطره احب الله من قطره دم فی سبیل الله » یعنی هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت در نزد خدا از قطرة خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست .
- پدر و مادر عزیزم ! خود را برای جهاد در راه خدا آماده سازید . امروز روز پیروزی مستضعفین بر مستکبرین جهان است .
- برادرانم ! پویندة راه جوانان برومند اسلام و شهیدان همیشه زندة تاریخ باشید و راهشان را ادامه دهید و به امام امّت خمینی بت شکن وفادار باشید که پیروزی نهایی از آن اسلام است .
- خواهرانم ! حجاب را پیشة خود قرار دهید و مبارزه با ضدّ اسلام را کار خود بدانید . سیاهی چادر شما نگهدار سرخی خون شهدا و مبارزه تان ادامة راه شهیدان خواهد بود و به امام وفادار باشید .
- برادرانم ! در سنگر مدارس درس را از برای کمک به اسلام و همنوعان بخوانید . نه از برای مقام و پست تا در آینده بتوانید از نظر فکری ادامة راهمان باشید و خطّ رهبری را تا انقلاب مهدی نگهدار باشید .
- برادران و خواهران ! در سنگر مدارس آن طور که هوشیار بوده اید و خطّ امام را نگذاشته اید لطمه ببیند از این به بعد هم هوشیارتر باشید که می دانم هستید ولی دشمن آن طور که چیزی به حساب نمی آید همان طور او هم برای ما زیاد است با این تیپ گروهک ها که مخالفت با اسلام و خطّ رهبری می کنند رحم نکنید که آن ها رحم نخواهند کرد و همیشه پرچمدار حزب الله و خون شهیدان باشید و جهان را به رهبری امام خمینی به لرزه در آورید و هر کجا مظلوم است حامی باشید.
- خدایا ! آمده ایم تا اسلام را سرافراز و راه کربلا را برای پدران و مادران باز کنیم . از تو یاری می جوییم که بی تو هیچیم .
- خدایا ! لیاقت این را به ما بده تا بتوانیم بیش تر از این در راهت قدم برداریم .
- خدایا ! این عید را پیروزی اسلام بر کفر بر ملّت عزیزمان و امام بزرگمان قرار بده و این پیروزی را برای مستضعفین ارمغانی قرار بده تا هر چه زودتر بر مستکبرین جهان پیروز شوند.
در آخر پدر و مادر عزیزم ! شما که از جان من گذشته اید در راه اسلام و مرا فدای خطّ امام عزیز کردید اگر بر اثر مشکلاتی جنازة من به دستتان نرسید ناراحت نباشید چون چیزی را که در راه خدا داده اید دیگر جسد او را هم نخواهید و اگر جنازه ام به دستتان رسید خیلی آرام و شاد به خاک بسپارید و به امام و امّت شهادت من را تبریک گویید . پیرو خطّ امام باشید .
- پدرم و مادرم ! با این که آن وعده ای خدا که داده به بهشت نمی روم تا این که شما را همراه خود ببرم از همه بخواهید آن هایی که از من ناراحتی دارند به هر قیمتی که هست ، مرا حلال کنند مخصوصاً شما والدین عزیز حلالم کنید.
خداحافظ برای همیشه تا دنیای دیگر .
خدایا ، خدایا ! تو را به جان مهدی تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
خداحافظ
امضا : اسماعیل باقری
روحش شاد و راهش پررهرو باد !