در کلبه ما رونق اگر نیست ، صفا هست
در کلبه ما رونق اگر نیست ، صفا هست
متن کامل وصیت نامه شهید والامقام محمد رضا (احمد رضا ) مکار ی نژاد از شهرستان آران و بیدگل
خدمت پدر و مادر عزیز و گرامیم، سلام عرض می کنم .
پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم به درگاه ایزد متعال حال شما خوب بوده و سالم باشید و در خانه بدون ناراحتی و با کمال آرامش و با شادی و خرمی زندگی کنید و بچه هایی بدنیا بیاورید که پس از بلوغ برای جهاد اکبر به جبهه بفرستید تا خداوند به شما اجری عطا فرماید و شما را در بهشت برین جای دهد .
در کلبه ما رونق اگر نیست ، صفا هست
آنجا که صفا هست ، در آن نورخداهست
پدر ومادر عزیز و گرامیم ، من در جبهه خونین شهر هستم و در سنگر 5 اقامت گزیدم ، مادر این جا مثل خانه خود ماست . مادر ، من اسلحه گرفتم وبا آن خیلی زیاد خشاب و 3 نارنجک تفنگی خالی کرده ام و انشاالله تا چند روز دیگر آر پی جی هفت بدست می گیرم ......من هرشب 2 ساعت با یکی دیگر لب شط نگهبانی می دهیم و این کار تا بیرون راندن مزدوران عراقی از آن شط ادامه خواهد داشت .
مادر ، در این جبهه یک لحظه صدای خمپاره قطع نمی شود ، خمپاره این سمت نخل و توی خانه ها و توی حیاط سنگر خودمان می افتد که بچه ها خیلی زخمی میشوند، مادر روز 26 تیر یک رزمنده کاشان تیر به مغزش اصابت می کند و شهید می شود . مادر دلم می خواهد خط آتش درست شود و من در آن شرکت کنم که چه کیفی دارد.
مادر به بچه هایی که با من قهر هستند بگویید که احمد با آنها صلح می کند و برایم نامه بفرستید چون هنگامیکه می خواهم به درجه اعلی برسم روحم و قلبم در جوار حق پاک باشد و به کسانی که از دست من نارحت هستند بگویید من را ببخشند .
مادر مرا حلال کن ، پدر مرا ببخش ، برادرم هر عمل زشتی که انجام دادم حلالیت بده.
فرزند عزیزتان احمد مکاری نژاد