بگو جوانان ما همه عاشق دیدار خدایشان هستند
زندگینامه ووصیتنامه شهید حسین قادری
شهید حسین قادری در روستای زفره از توابع بخش کوهپایه در سال 1335 در یک خانواده مذهبی متولد شد.شغل پدرش کشاورزی بود.تحصیلات ابتدائی خود را در روستای زفره در دبستان پسرانه ام سلمه به پایان رسانید.در دروان جوانی در بهداری روستا شاغل گردید.ایشان علاوه بر اینکه کارمند بهداری بود در زمینه برق ساختمان نیز تخصص داشت. ایشان در تیرماه سال 1337 ازدواج کردند و ثمره این ازدواج دو فرزند بود.
به دلیل نزدیک بودن روستا با اصفهان در اغلب راهپیمایی های که در اصفهان برگزار میشد شرکت می کرد. در مدت زمانی که کارمند بهداری بود مردم را در انجا جمع میکرد و بیانات و سخنرانی های رهبر انقلاب را برای مردم قرائت میکرد و بینش سیاسی و اتحاد و یکپارچگی مردم را بدینگونه تقویت می کرد و با اندیشه های ساواک سخت مبارزه میکرد از جمله در شب های سرد زمستان بر در و دیوارهای روستا شعار می نوشت.
با شنیدن بیانات امام که مردم را به رفتن به جبهه حق علیه باطل دعوت میکرد ایشان نیز تصمیم گرفت به جبهه برود.دکتر بهداری خیلی سعی کرد که حسین را از رفتن به جبهه منصرف کند اما حسین دیدگاه دیگری داشت و اصرار دکتر نیز نتوانست وی را منصرف کند. نظر ایشان در مورد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران این بود که : جنگ با کفر را یک امر شرعی و وجدانی می دانسته بطوری که می گفت باید تا آخرین نفس در راه احیای دین و قرآن ایستادگی کرد.
وی توسط یگان اعزام سپاه پاسدارن به جبهه اعزام گردید و سرانجام در عملیات طریق القدس آذرماه سال 1360 در استان خوزستان در منطقه بستان بر اثر اصابت گلوله توسط دشمن بعثی به فیض شهادت نائل آمد.
فرازی از وصیت نامه شهید حسین قادری
وصیت حسین تو این است که هرگز خدا را فراموش نکنید و در راه خدا وند بزرگ کوشش کنید و حکومت اسلامی را به جهان معرفی کنید باشد که شهیدان به خون خفته تاریخ به این شجاعت شما ها آفرین گویند.
آری مادرم حسین تو رفت تا به آرزوی خود برسد.آرزوی فرزند چیست ، خواهید گفت که آرزوی فرزندت حسین "شهادت " است .شهادت در راه خدا و شهادت در راه عقیده و جهاد در راه اسلام عزیز .امید است انشاءالله وصیت خدمتگذار خودتان را به عنوان یک فرزند کوچک بپذیرید.مادرم از قول من به ضد انقلابها بگو که قصه شهیدان را نخورید ومردم را فریب ندهید که جوانان مردم کشته شدند تا اینکه چنین باشند یا چنان.بگو جوانان ما همه عاشق دیدار خدایشان هستند و برای اسلام عزیزشان همه چیز را با قلب پاک تقدیم پروردگارشان میکنند.در پایان از همسرم انتظار دارم که سر مشق از حضرت زینب (س) بگیرید و راه او را ادامه دهد.
