این مکتب اسلام است که انسان می سازد
زندگینامه شهید والامقام اصغر اقدسی یزدلی ازشهرستان آران و بیدگل
اصغر اقدسی یزدلی در اوّل فروردینماه 1342 در یزدل متولد شد. او در کودکی بسیار فعّال و زرنگ بود و چنان اسبسواری میکرد که باعث تعجب همگان میشد، اما از همان زمان در کشاورزی به پدرش کمک میکرد.
اصغر در انجمناسلامی و بسیج روستا جوانی بسیار فعّال و پرتلاش بود و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عازم میدان جنگ شد تا کشورش را از اشغال دشمن متجاوز بعثی آزاد کند.
اصغر اقدسی در چند عملیات علیه متجاوزان شرکت کرد تا این که در تاریخ 1362/5/2 و در عملیّات والفجر2 در منطقه ی غرب پیرانشهر(ارتفاعات حاج عمران) به شهادت رسید.
متن کامل وصیت نامه شهید والامقام اصغر اقدسی یزدلی ازشهرستان آران و بیدگل
بسم الله الرحمن الرحیم
به درستی که شهادت آن چنان شیرین است که هرکسی نمی تواند این شیرینی را بچشد مگر این که در خط امام باشد زیرا که خط ولایت فقیه است که انسان را از دنیا به آخرت می کشاند. اگر ما بخواهیم به الله برسیم باید پیرو ولایت فقیه باشیم زیرا ولایت فقیه نماینده و مجری قانون خداست.
جوانان مبادا در غفلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد با کفار در حال جهاد و عبادت خدا شهید شد مبادا شما در رختخواب ذلت بمیرید که ابوالفضل و قاسم در میدان نبرد به شهادت رسیدند.
برادران انجمن اسلامی ؛ شما وظیفه مهمی را بر عهده دارید که آن هم بالا بردن سطح فرهنگ جامعه و نابود کردن شرک و فساد و زنده کردن و زنده نگاه داشتن قوانین اسلام و عمل به آن و شناساندن این انقلاب به مردم ناآگاه است.
انجمن اسلامی باید با تکیه بر ولایت فقیه کاری را که در پیش گرفته اند به پایان رسانند.
پدر ومادر گرامی ؛ من از شما می خواهم که از من هر بدی دیده اید ببخشید. من می دانم در آن مدتی که نزد شما بوده ام کاری نکرده ام که باعث خوشحالی شما گردد و شما را اذیت کرده ام شما حق زیادی بر گردن من دارید. چه کنم دست خودم نبود که به جبهه آمدم که این از شور و شوقی بود که در من به وجود آمده بود. هرکجا و هر مکانی که بودم همیشه یاد جبهه و یاد شهیدان بودم و همیشه به یاد این بودم که چرا به جبهه نروم مگر خون من از خون جوانانی که در نبرد با بعثیان به درجه رفیع شهادت نائل می گردند و بدن آنها تکه تکه می گردد سرختر است؟
ای پدر و مادر و ای برادران دوستان و آشنایان ؛ بدانید که هرچه بر شهیدان ما اضافه شود مسئولیت سنگین تری بر دوش ما می گذارند. این مکتب اسلام است که انسان می سازد و پرورش می دهد و به او راه می دهد و به او ایمان می بخشد که هیچ گاه نترسیم و در برابر ظلم و ستم سر فرود نیاوریم و این شهیدان هستند که با خون خودشان ثابت کردند و خواهند کرد که هرگز زیر بار ظلم و بیداد صدام و صدامیان و اربابانش آمریکا و شوروی و اسرائیل و فرانسه و دیگر ابرقدرتها نخواهند رفت.
برادران عزیزم وقتی من شهید شدم و جنازه مرا پیدا کردید، اگر دهانم باز بود بگذارید باز بماند تا منافقین بدانند که تا آخرین نفس خود دست از دعای خود به جان رهبرم بر نداشتم . اگر جسد بی ارزش مرا پیدا کردید وچشمم باز بود بگذارید باز باشد تا آمریکا و شوروی و نوکران آنها بدانند با دیدی باز و شناختی کامل از قوانین اسلام به جبهه آمده ام و اگر مشتهایم بسته بود بگذارید بسته باشد تا مردم یزدل و دیگر جاها بدانند که تا آخرین قطره خون با مشت های گره کرده و با ایمانی استوار و سخت با جنایت کاران شرق و غرب مبارزه کرده ام.
از تمام کسانی که از من بدی دیده اند و یا عملی که از روی نادانی و یا ندانسته در مقابل آنها انجام داده ام می خواهم مرا ببخشند.
از مادرم می خواهم که در مجلس عزاداری من شیرینی پخش کنند و هیچ گونه ناراحت نباشد چراکه این مجلس دامادی من است زیرا به معشوق خود رسیده ام و این بزرگترین آرزوی من بود.
از مردم می خواهم با برادران انجمن اسلامی یزدل همکاری فعالانه داشته باشند و با این جوانان با اخلاص و مسلمان و متعهد باشند. اینها امیدان انقلاب هستند و برادران حزب الهی زیادی در بسیج و انجمن اسلامی می باشند به آنها اعتماد کنید.
اگر دشمنان بخواهند این انقلاب اسلامی را نابود کنند باید ما را بکشند و از روی جنازه های ما و دریای خون عبور کنند وگرنه خود نابود می شوند که نابودشدنی هستند.