شهید عملیات بیت المقدس شهید نعمت الله شکاری آرانی
نعمت الله شکاری آرانی، يكم مرداد 1342، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش ماشاالله، و مادرش اعظم نام داشت. خواندن ونوشتن نمی دانست. قالی باف بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و سوم تير 1361، در آبادان بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی (ع) زادگاهش واقع است.
وصیتنامه پربار شهید عملیات بیت المقدس شهید نعمت الله شکاری آرانی از آران وبید گل

 نعمت‌الله شکاری اوّل مردادماه 1342 در محله­ ی دهنو آران در خانواده‌ای کارگر و زحمتکش متولّد شد. او تحصیلات خود را تا کلاس سوم ابتدایی ادامه داد و سپس برای یاری رساندن به خانواده، در قالی‌بافی و دامداری کمک‌کار پدرش شد. او جوانی سخت‌کوش و زحمت‌کش بود.

با شروع جنگ عراق علیه ایران او هم‌چون بسیاری از جوانان این سرزمین به بسیج پیوست. نعمت‌الله بعد از گذراندن دوره­ ی آموزش نظامی در تاریخ 1361/1/12 داوطلبانه راهی جبهه‌های جنگ در خوزستان شد. او در تاریخ 1361/4/23 و در عملیات رمضان به شهادت رسید.

بسم رب الشهداء و الصدیقین

ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و تقتلون ......و ذلک هوالفوز العظیم

همانا خداوند جان و مال مومنین را به بهای بهشت از ایشان خریداری نموده در راه او جهاد می کنند پس می کشند وکشته می شوند و این خود سعادت و پیروزی عظیمی است.

من به نام خدا و به یاد خدا و به عشق خدا حرکت کردم پس چرا چنین رحمتی را از دست می دادم که خدا فرموده است من جان و مال مومنین را در راه خود به بهای بهشت از آنها خریداری می کنم.

وصیتم به پدرم ؛

پدرجان اول از شما می خواهم که حلالم کنی و اگر از من بدی دیدیدمرا ببخشید. پدرجان وقتی خبر شهادت فرزند خود نعمت الله را آوردند مبادا ناراحت شوی  چون من یک امانتی بیش نزد تو نبودم، باید این امانت برگردد نزد خدا، پس حالا افتخار کن که توانستی این امانت را خوب تحویل دهید و این امانت را طوری تحویل دادید که در راه او بود و برای او بود و تو ای پدرم هر وقت خواستی برای من گریه کنی بگو که از حسین (ع) برایت بخوانند و به حال حسین گریه کن که در ظهر عاشورا کسی را نداشت که جواب هل من ناصر ینصرنی او را بدهد و تو در مقابل شهادت فرزندت صبور باش مانند کوه استوار باش و استقامت کن و گریه مکن که دشمن سوء استفاده کند و شاد شود بلکه چنان توی دهان آنها بزن که نتوانند نفس بکشند.

در ضمن ناراحت نباش که من شهید شدم چون من در مقابل صدوقی ها دستغیب ها و مطهری ها ارزشی ندارم و من در مقابل این شهادت ها زندگی را بر خود نمی پذیرم.

وصیتم به مادرم؛ مادرم اول از تو می خواهم که مرا ببخشی و حلالم کنی. مادر جان هر وقت خبر شهادت من را برایت آوردند گریه نکنی که منافقین کوردل شاد شوند بلکه افتخار کن که فرزندت را در راه خدا دادی. مادرجان من تا زنده بودم قدر زحمات تو را ندانستم قدر آن بی خوابی ها و آن رنجها را ندانستم و در زندگی فرزند خوبی برایت نبودم ولی اکنون از تو می خواهم که حلال کنی مرا  واز این که شما را اذیت کردم ببخشید.

مادرم ، شما برادرهایم را طوری تربیت کن که فقط در راه خدا در راه اسلام و در راه انقلاب حرکت کنند و همیشه پشتیبان روحانیت مبارز و همیشه در صحنه و یار و یاور امام باشند.

امام وصیتم به خواهرانم؛ خواهرانم از شما می خواهم که در مقابل شهادتم زینب وار باشید و گریه برای من نکنید و به وسیله رعایت حجاب خود می توانید ادامه دهنده راه من باشید . پبام مرا به عموم مردم شهیدپرور برسانید. خواهرانم ، شما دیگر خواهران را نیز دعوت به رعایت حجاب اسلامی کنید و همیشه یار و یاور امام امت باشید . از شما نیز می خواهم که حلالم کنید و اگر شما را اذیت کردم مرا ببخشید.

و در آخر ، وصیتم به دوستان و مردم شهیدپرور آران و بیدگل؛ اول از شما می خواهم که همیشه در خط امام و روحانیت مبارز و همیشه در صحنه باشید چون به خدا ما هرچه داریم از این روحانیت مبارز است و اگر روحانیت نبود اسلامی وجود نمی داشت و شما فریب آنهایی که می گویند اسلام منهای روحانیت را نخورید چون اصلا این جمله معنا ندارد واین جمله به معنی این است که اسلام منهای اسلام.

از شما می خواهم که همیشه در نماز جمعه شرکت کنید و این نماز را هرچه با شکوه تر برگزار کنید و در آخر وصیتم به شما این است که دست از کمک به رزمندگان بر ندارید چون تمام قدرت و توان رزمندگان در درجه اول برای ایمان است و در درجه دوم این قدرت و توان از پشتیبانی بی دریغ ملت همیشه بیدار و متعهد می باشد.

وصیتم را با درود بر شهدا و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و با ننگ و نفرین بر منافقین و صدامیان خاتمه می دهم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نعمت الله شکاری

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده