معرفی کتاب پرواز با بال شکسته به بهانه سالگرد شهادت فرمانده شهید سیدجمال طباطبائی از دیار شهرضا
درباره خصوصیات و ویژگیهای ناب اخلاقی این شهید بزرگوار کتابی با نام پرواز با بال شکسته نوشته شده که حاوی خاطرات بسیار زیبایی از زبان همرزمان و خانواده ایشان می باشد.
قسمتی از متن این کتاب از زبان همسر این شهید بزرگوار:
خودم را به اتاق رساندم تا لباسهایش، آخرین یادگاریهای او را ببینم و ببویم. در اتاق را بستم لباسهایش میان اشکهایم بود. با اصرار دیگران در اتاق را بازکردم، خود را در برابر گریه و اشک و آه دیگران دیدم، نمیدانستم چه باید بکنم همه چیزم را از دست رفته میدیدم من مصیبت دیده هفده ساله ای بودم که مدام سراغ جمال و جنازه او را میگرفتم. هرکس به زعم خود به گونهای تصمیم بر دلداریام میگرفت اما وقتی با من روبرو میشد خودش بی تابتر ازمن میزد زیر گریه. به سردخانه رفتیم، به تابوت که رسیدم نفهمیدم چه کردم و چه گفتم، دیگران گفتند: دستهایم را به سوی آسمان بردم و با خدا حرف میزدم بی حس شدم و افتادم، با یک نگاه احساس کردم تمام پیکرم ذره ذره شد و از هم پاشید، هنوز هم توان دست کشیدن بر پیکرش را نداشتم، به خدا التماس کردم، به خود جمال التماس کردم، خدای من او که شهید نشده آرام و خسته خوابیده است. یا محمد و یا حسین را فریاد زدم و از آنها خواستم برای یک لحظه هم که شده جمال را زنده کنند. به طور عجیبی حس نزدیکی به امام حسین علیه السلام در دلم زنده شد، خم شدم و سرتاپایش را بوسیدم، پلکهایش را باز کردم دلم برای چشمان پر ابهتش پر میکشید به من نگاه میکرد، دلم میخواست ساعتها به چشمانش نگاه کنم و زار بزنم به صورتش دست کشیدم لب ودندانش را بوسیدم، ریشهایش را با نوک انگشتانم مرتب کردم، دست راستش را بوسه باران کردم، انگشتان پایش را در دست گرفتم. سردِ سرد بود. هرچه گشتم زخمی پیدا نکردم، فقط سینه چپش ترکش خورده بود که این نمیتوانست عامل شهادتش باشد، پس او چگونه شهید شده بود؟ باید در سرش جستجو کنم، دست بر موهایش کشیدم. آرام آرام دستم را به گردنش رساندم، یا حسین گلویش!، گلویش شکافته بود، لبهایم را بر گلوی شکافتهاش گذاشتم و آنقدر بوسیدم که از حال رفتم.