وصیتنامه شهید پرویز یاهو
شهید پرویز یاهو،يكم فروردين 1346، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش سکينه نام داشت. خواندن ونوشتن نمی دانست. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور يافت. دهم ارديبهشت 1366، در شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده هادی(ع) زادگاهش واقع است.

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند:  وصیت نامه  شهید  پرویز یاهو بیدگلی 

 

«مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدِنی عَرَضَی وَ مَن عَرَضَیَ اَحَبنَّی وَ مَن اَحَبنَّی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلیَّ دیَتُهُ وَ مَن عَلَیَّ دیَتُهُ فَانَادیَتُهُ»

«کسی که واقعاً مرا طلب کند مرا پیدا می‌کند و کسی‌که مرا پیدا کند مرا می‌شناسد و کسی که مرا شناخت مرا دوست دارد و کسی مرا دوست دارد عاشق من می‌شود و کسی که عاشق من بشود من هم عاشق او می‌شوم و کسی را که من عاشق او بشوم او را می‌کشم و کسی را که من کشتم واجب است دیه او بر من و کسی که دیة او بر من واجب است من خودم خون‌بها و دیه او هستم».

خدایا،‌ بارالها، تک سواران سبک‌ بالت را دریاب، عاشقان درگاهت را پذیرا باش که اینان یاوران خمینی بت‌شکن هستند. رزمندگانی که در راه تو سبکبال پر می‌گشایند، سلحشور و شجاعانه پیش می‌تازند و توطئه‌های آشکار و مخفی را برای رسیدن به مقصود سدی نمی‌بیند و خدا خود شاهد است که انگیزة‌ شناختن به جبهه تنها به دست‌آوردن رضای الهی است و بس.

خدایا آمده‌ام گستاخانه در میدان مبارزه بتازم و غرور و تکبر را با آب خالص و صدق و تواضع شست‌وشو دهم و با خون خود ننگ هزار سالة تاریخ را بشویم.

آمده‌ام تا به معلم بزرگ شهادت بنگرم و با او راز و نیاز کنم. ای حسین،‌ ای معلم بزرگ شهادت آمده‌ام تا با تو راز و نیاز کنم و دل پردرد خود را به سوی تو بگشایم. ای حسین، نگاه به تقام انقلاب‌ها و مقایسه با انقلاب جهانی تو،‌ درس تلخی را به من داد که اسلحه و انقلاب و حتی شهادت به خودی خود نباید مورد احترام قرار گیرد بلکه آن‌چه مهم است غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.

خدایا تو را شکر می‌کنم که راز شهادت را بر من فاش نمودی تا در مواضع خطر از مرگ نهراسم و عاشقانه به دریای خطر فرو روم و از معرکه‌های سهمگین روی بر ندارم و تهدید و خطر مرا از راه تو دورکند قبول شهادت مرا آزاد کرده و من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نیز نمی‌فروشم.

اگر من مثل دیگر شهدا توفیق شهادت پیدا کردم، چه خوب. اما اگر فقط توفیق خدمت داشتم تا جان دارم مطالب ذیل را بارها و بارها تأکید کرده و می‌کنم.

بر امت اسلام بالاخص فرهنگیان است که وارسته از اسارت فرهنگ انحرافی اعم از شرقی و غربی،‌ اسلامی را در کلام، حرکت، زندگی و شیوه این ولی فقیه جست‌وجو و با معرفت به خط امام که عین حقیقت است در تربیت الهی فرزندان و دانش‌آموزان،‌ این سرمایة عظیم و پرارج کشور اسلامی‌مان جداً‌ فعالیت نمایند.

کلامی با همشهریان عزیزم: همشهریان و دوستان گرامی قدری به زندگی معنوی‌تان بنگرید اگر فرقی نیافتید بدانید که خیلی از قافله عقبید و اگر فرقی یافتید خوشا به حال روزگاران.

اما خطاب به خانواده‌ام که در راه انقلاب اسلامی خدمت نموده و حامی مسلمانان و مستضعفین بوده‌اند.

پدرم: مرا عفو کن و ببخشید که شما را ترک کردم و نتوانستم دینی را که بر گردنم داشتید ادا کنم.

مادرم: چیزی ندارم که به‌جای عمر گرانبهایت که صرف من نمودی به پایت بریزم جز عرض سلامی. مادر فقط خواهشی از شما دارم و آن این‌ است که اگر خداوند توفیق شهادت را به من عطا کرد وقتی مرا در سردخانه گذاشتند تا مرا شست‌وشو دهند از شما می‌خواهم که موها و ریش‌های مرا شانه کنید تا با خلوص نیت و با پاکی تمام به سوی معبود پرواز کنم. مادرم از گریه کردن منعت نمی‌کنم لیکن به سؤالم پاسخ ده که چگونه فرزندی را از خداوند می‌خواستی؟ آیا از این‌که امانت خداوند را به او بازگرداندی و هدیه ناچیزی به انقلاب اسلامی تقدیم نمودی خوشحال نیستی؟ پس شکرگزار باش خداوند را به خاطر پذیرش هدیه‌ات و صابر باش که خداوند صابران را دوست دارد. مادرم گریه کن اما زهراوار، گریه کن، اما بر شهیدان اسلام و بر سالار شهیدان امام حسین(ع) که چنین گریه‌ای نزد خداوند عبادت است.

اما خطاب به برادران و خواهرانم: بیدار باشید و از تفرقه بپرهیزید دشمن اصلی ما آمریکای جنایتکار تفرقه میان ما است. و اما خواهران عزیزم: با حجاب خود مشت محکمی بر دهان آمریکا بزنید.

برادران گرامی: اسلحة من را تنها در جبهه رها نکنید و راه من را ادامه دهید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

منبع: بنیاد شهید آران وبیدگل

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده