وصیت نامه شهید حسین شعبانی یزدلی
شهید حسین شعبانی، يكم خرداد 1345، درروستاي یزدلاز توابع شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش علی اکبر، کشاورز بود و مادرش حرم خانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. جوشکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و دوم فروردين 1362، در فکه ایلام بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
شهید  حسین شعبانی یزدلی :سعی کنید خانواده های شهدا را فراموش نکنید

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند: وصیت نامه شهید  حسین شعبانی یزدلی

 

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

« وَ لاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ أموَاتاً بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون »

آل عمران آیه 169

هرگز کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده شوند .

دل بر کن از دنیا تو از دنیا ای جوان     تا پُر شود قلب تو از ایمان و تقوا ای جوان

- به نام او که به من قدرت بیان و تفکّر داد . به نام او که عشق حسین و یارانشان را در دلهایمان افکند تا راه آنان را بپیماییم و از مرگ هیچ هراسی نداشته باشیم و عاشقانه شربت شهادت را آرزو کنیم .

و اینک حال که بر آن شدم تا چند کلمه ای را به عنوان وصیّت بنویسم . عاجزانه از خدای متعّال خواستارم که قلم عفو بر گناهان این حقیر بکشد و از من راضی شده و در حضور خودش مرا جای دهد .

- خدایا ! از تو تشکّر می کنم که مرا در این زمان حسّاس و در زمان پُر برکت جمهوری اسلامی ایران قرار دادی .

- خدایا ! تو خود مرا یاری کن تا بتوانم حقایق را آن چنان که هست برای امّت شهیدپرور بازگو کنم تا دیدگان همه باز و با چشم بصیرت نگاه کرده و حقایق ، پشت پرده نماند .

- بر حسب وظیفه چند سخنی با پدر و مادر عزیزم ؛

- ای مادر ! چه شب هایی که به صبح رساندی ، چه شب هایی که برای من بی خوابی کشیدی و روزها در زحمت بودی و مرا بزرگ کردی و به این سن و سال رساندی ، آخر می دانم هر مادری آرزو دارد ، ای مادر ! شاید بگویی که چه جوانی را بزرگ کردم و به این سن و سال رساندم و مرا هیچ ندانست امّا ای مادر عزیزم ! اگر قدر زحمت های تو را در خانه ندانستم این جا بود که قدر تو را دانستم و برایم جبهه بهترین پایگاهی بود که مرا آموخت و فهمیدم که به راستی چه مادری دارم و قدرش را ندانستم . ای مادر ! إن شاء اللّه که اجرتان با فاطمه زهرا (س) باشد . مادرم ! همین بس که خدا را شاهد می گیرم شهادت در راه خدا یک زندگی جدید و تازه ای برای ما جوانان سرزمین گلگون کفن ایران می باشد و شما نباید ناراحتی کنید و الگویتان فقط فاطمه زهرا (س) باشد ، مادر ! برای آخرین بار می گویم مرا ببخش و از من راضی شو و برای من گریه نکن ، زیرا شهید هدفش اللّه است و وقتی هدف الهی باشد پس گریه و زاری برای چه ؟

- ای پدر عزیز و گرامی ! حرفهایم با تو بسیار است می دانم که زمان جنگ و جهاد است از یک طرف اسلام مرا صدا می کرد و از طرف دیگر تنها یاری که بتواند شما را کمک کند من هستم ، می دانم من تنها پسر هستم امّا این را بدان که اگر شما در پشت جبهه در صحنه کار و تلاش به من احتیاج دارید اسلام واجب و واجب تر است و امیدوارم که از این بابت مرا ببخشید از این که نتوانستم اَدای حق کنم مرا ببخشید .

- چند کلمه ای با امّت شهیدپرور کاشان و بالاخص روستای شهید پرورمان
(یزدل) ! بدانید که ای خواهران و برادران ! اندکی نمی گذرد که عمر کوتاه ما به پایان می رسد و خوشا به حال آنان که راه خدا را در پیش گرفته ، هدفشان الهی می باشد . سعی کنید خانواده های شهدا را فراموش نکنید و امام را دعا کنید . وصیّت نامه های شهدا را مرتب بخوانید و به هدفشان توجّه کنید و همیشه از اسلام و انقلاب اسلامی دفاع کنید تا خون شهدا پایمال نشود .
                                  

  والسّلام

منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده