شهید «شمس الله کردبچه چنگی» نامه ای در تاریخ دوم آذر 1366 نوشته است که در ادامه می خوانید؛
چهارشنبه, ۰۲ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۶
پدر و مادرم الان که این نامه را می نویسم درب دژبان پادگان دوکوهه هستیم و محمود و مشهدی ابوالقاسم و ماشاءالله و محمد هم بیرون نشسته اند و منتظر عبدالحسین هستند. تا بیاید و من که الان این نامه را می نویسم احمد هم پیش من است الان ساعت نه صبح روز شنبه است و سلام مرا به تمام فامیلها مخصوصا دایی و عمه و خاله و عمو و خدیجه خانم و خاله زهرا و مشهدی هادی و خانمش و زن دائی نرگس سلام مرا برسانید.
ساعت 9 صبح است

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید شمس الله کردبچه چنگی/ یکم آبان 1340، در روستای چنگی از توابع شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کشاورزی می کرد و بتول نام داشت. در حد دوره ابتدایی درس خواند. کارمند صنایع دفاع بود. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اسفند 1366، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. برادرش اسدالله نیز شهید شده است.

شهید «شمس الله کردبچه چنگی» نامه ای در تاریخ دوم آذر 1366 نوشته است که در ادامه می خوانید؛

«بسم الله الرحمن الرحیم»

ساعت 9 صبح است

به نام الله یاری دهنده مستضعفان و با درود فراوان به این منجی عالم بشریت امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی و با درود فراوان به امت شهید پرور و به ویژه این جانبازان ا ین معلولین و مجروحین انقلاب نامه ام را آغاز می کنم . خدمت پدرومادر مهربانم و بهتر از جانم سلام عرض می کنم.

و امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ ناراحتی نداشته باشید و همیشه خوش و خرم باشید و اگر از احوال اینجانب پسرتان شمس اله خواسته باشید بحمدالله دعاگوی شما پدر و مادر می باشم و حال من خیلی خیلی خوب است و سلامتی برقرار است و جای هیچ گونه نگرانی نیست.

و خدمت یک به یک برادرانم ( نعمت الله - حسین - عزیز و علی و کیوان و اکبر و خواهرانم لیلا و ثریا و زهرا وفاطمه ) و خدمت همسرم کبری و پسرانم مهدی و محسن سلام می رسانم و امیدوارم که حالتان خیلی خوب باشد آری پدر و مادرم الان که این نامه را می نویسم درب دژبان پادگان دوکوهه هستیم و محمود و مشهدی ابوالقاسم و ماشاءالله و محمد هم بیرون نشسته اند و منتظر عبدالحسین هستند.

تا بیاید و من که الان این نامه را می نویسم احمد هم پیش من است الان ساعت نه صبح روز شنبه است و سلام مرا به تمام فامیلها مخصوصا دایی و عمه و خاله و عمو و خدیجه خانم و خاله زهرا و مشهدی هادی و خانمش و زن دائی نرگس سلام مرا برسانید.

ساعت 9 صبح است

مادرم یک مقدار لباس که توی پلاستیک گذاشتم با رادیو آنها را به کبری بده و بروید حالش را بپرسید و توی نامه برایم بنویسید برادرم نعمت جان تو نمی خواهی اسمت را برای جبهه بنویسی بگذار من ماموریتم تمام شود بعد تو برو چون خانواده ناراحت می شود و برای چی شما برایم نامه نمی دهید نامه بدهید.

تا از حال یکدیگر باخبر شویم به کبری هم بگو که چند تا نامه هم من برایت به منزل آقا اینها و خانه خودتان داده ام جواب آنها را بده و سلام مرا به محسن آقا و خانواده اش برسانید خوب دیگر وقتتان را نمی گیرم و سرتان را درد نمی آورم به امید هرچه زودتر پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی از راه دور شما را می بوسم از قول من از مهدی و محسن خداحافظی کنید و آنها را ده بار ببوسید خداحافظ خداحافظ راستی من چند تا نامه برایتان داده ام نمی دانم که بدست شما رسیده است یا نه اگر رسیده است جواب آن را بدهید.

شمس الله کرد بچه/ دوم آذر 1366

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده