وصیت نامه «شهید داود اعتمادپور» به مناسبت سالروز «شهادت» منتشر شد؛
اما برادرانم ما كه رفتيم، شما كه مانده ايد بار مسؤليتتان سنگين شده است، برادران از شما خواهشمنديم كه جبهه ها را پر كنيد و بهانه نياوريد كه من زن و بچه و زندگي دارم، مگر امام حسين زن و بچه نداشت و به قول شهيد بهشتي بهشت را به بها دهند نه به بهانه...
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ دل شهید براقی است که تاعرش برین انسان را بالا می برد آری دل شهید است که محل عروج فرشتگان مقرب است.

شما كه مانده ايد بار «مسؤليتتان» سنگين تر است... 

شهید داود اعتمادپور/ فرزند «عین الله» و «گوهر» در دهم خرداد 1346در روستای منجیل آباد از توابع شهرستان رباط کریم استان تهران دیده به جهان گشود. دانش آموز بود و تا اول دبیرستان در رشته علوم انسانی درس خواند. و از طرف بسیج در جبهه حضور یافت. و در هشتم بهمن 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای منجیل آباد در شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت نامه به یادگار مانده از شهید داود اعتمادپور؛

بسم الله الرحمن الرحيم

اِنَ الله اَشْتَري مِنَ المُؤمِنينَ اَنْفُسَهم و اَمْوالَهُم بِان لَهُم الجَنَت يُقلتِلونَ في سَبيلِ الله.

با سلام و درود به پيشگاه منجي عالم بشريت آقا امام زمان و نائب برحقش امام عزيز خميني بت شكن و با سلام به روح طيبة شهداي گلگون كفن از انقلاب حسيني تا انقلاب خميني و با آرزوي پيروزي رزمندگان اسلام. وصيت نامة بندة گناهكار و حقير (داود اعتمادپور) كه با نوشتن آن مي خواهم از آگاهانه به جبهه و ميدان آمدنم و شهيد شدنم بنويسم:

خدايا از تو سپاسگزارم كه به من لياقت دادي به جبهه بيايم و اميدوارم توفيق كشته شدن در راهت را هم به من عطا بفرمايي و خدايا تو را شكر مي گويم كه به ما رهبري عطا كردي كه ما را از گرداب ظلمت و فساد نجات دهد و خدايا تو را شكر مي گويم كه من را در وضعيتي قرار دادي كه بتوانم به جبهه بيايم و از اين راه بتوانم دين خود را به خون شهيدان ادا كنم و بار مسؤليتي كه كوهها از گردن كشيدن آن عاجزند از شانه هايم بردارم.

اما برادرانم ما كه رفتيم، شما كه مانده ايد بار مسؤليتتان سنگين شده است، برادران از شما خواهشمنديم كه جبهه ها را پر كنيد و بهانه نياوريد كه من زن و بچه و زندگي دارم، مگر امام حسين زن و بچه نداشت و به قول شهيد بهشتي بهشت را به بها دهند نه به بهانه.

اي پدرها و مادرها مبادا از آمدن فرزندانتان به جبهه ها خودداري كنيد كه به خدا بايد در آن دنيا جواب خون شهدا را بدهيد، چون اين دنيا فاني و از بين رفتني است و بالاخره اگر انسان به جبهه هم نيايد كشته مي شود و حال چه بهتر كه در راه خدا كشته شوند.

اما سخني دارم با پدر و مادر عزيزم كه برايم زحمات فراواني كشيديد و من را با زجرهاي زيادي بزرگ كردند تا وقتي كه بزرگ شدم دست آنها را بگيرم، پدر و مادرم از اينكه نتوانستم حق فرزندي و زحمات شما را جبران كنم من را ببخشيد و حلالم كنيد.

اميدوارم در آن دنيا بتوانم جبران زحمات شما را بكنم و شما را نزد فاطمة زهرا روسفيد كنم، مادر به شما وصيت مي كنم و از شما خواهش و تقاضا دارم در شهادت من گريه نكني و شهادت من را به گردن ديگران نيندازي، چون دشمن و ضدانقلابيون از اين اعمال شما خوشحال خواهند شد و من دوست ندارم دشمنان اسلام خوشحال بشوند.

پدر جان از اينكه سختي هاي زيادي را براي معاش و ادارة خانواده كشيدي از شما تشكر مي كنم و از شما تقاضا دارم كه براي من گريه نكنيد و من را حلا ل كنيد، پدرم و مادرم اگر جنازة من به دستتان رسيد من را هر كجا كه مي خواهيد به خاك بسپاريد و اگر جنازة من به دستتان نرسيد به ياد شهداي گمنام باشيد و از غص خوردن جداً خودداري كنيد، چرا كه بالاخره اگر به جبهه هم نمي رفتم كشته مي شدم و شما بايد خداوند را شكر كنيد كه امانتش را به اين صورت تحويلش داديد.

سخني دارم با خواهر و برادرهايم، خواهرم از شما هيچ انتظاري ندارم به جز اينكه حجاب خود را كاملاً حفظ كني و از برادرانم مي خواهم كه ادامه دهندة راهم باشند و اگر آنها را اذيت كردم مرا ببخشند و اما چند پيام و صحبتي را با دوستانم كه دوران دوستي را با آنها بوده ام دارم.

دوستان عزيزم از اينكه دوست بدي برايتان بوده ام و هميشه مزاحم شما مي شدم اميدوارم كه من را ببخشيد و حلالم كنيد و طلب مغفرت از خداوند برايم بخواهيد و از شما دوستانم مي خواهم كه ادامه دهندة راه امام حسين (ع) و شهيدان باشيد و نماز جمعه و جماعت و بسيج را فراموش نكنيد و نگذاريد يك عده مقام پرست بر شما تسلط داشته باشند.

و پيام من به مردم اين است كه اي مردم اكنون هفت سال از انقلاب اسلامي مي گذرد و نصيحت من به عنوان يك رزمنده بر شما اين است كه از خواب غفلت بيدار شويد و به اعمال خود و ديگران نظري بيندازيد و كارهاي خوب و ناروا و زشت را از هم تشخيص بدهيد و به اعمال خودتان رسيدگي كنيد.

قبل از اينكه به حسابتان و اعمالتان رسيدگي كنند و در زندگي خود از انسان هاي شايسته راهنمايي بگيريد و توشه اي براي آخرت خود جمع آوري كنيد كه دير يا زود بايد اين دنيا را ترك كنيد.

در پايان از كلية برادران و خواهران كه حقي بر گردن ما دارند حلا ليت مي طلبم و اميدوارم كه من را ببخشيد و از كلية اقوام و آشناياني كه در تشييع جنازه و مجلس ختم من شركت كردند تشكر مي كنم و از همه مردم حلا ليت مي طلبم. خدايا،خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده