يکشنبه, ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۵۳
در زندگی نامه و خاطرات شهید عباس شریفی از زبان پسر عمویش می خوانید: او مقداری سوهان داشت که هدیه مادرش بود سوهان را به بچه ها داد و گفت: برادران بخورید این شیرینی شهادت من است.

شهیدی که شیرینی شهادتش را با پخش سوهان جشن گرفت

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید عباس شریفی فرزند محسن در تاریخ بیستم فروردین ماه 1348، در خانواده ای مذهبی و متدین در شهر قم بدنیا آمد.

وی در دوران تحصیل خود به ندای امام زمان خود حضرت امام خمینی «ره» لبیک گفت و به جبهه حق علیه باطل شتافت.

شهید شریفی پس از چندی مجاهدت در منطقه فاو با درگیری رژیم بعث عراق به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید. 


به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بیکران بر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام به خانواده های شهداء از صدر اسلام.

او تحصیلات ابتدائی خود را در همین شهر به اتمام رساند.

آن شهید قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیماییها شرکت می کرد و هیچ گونه باکی از رژیم سفاک شاه نداشت.

روزها در تظاهرات و شبها بر بالای بام با شعار دادن، نفرت خود را از رژیم شاه اعلام می کرد.

ایشان بعد از اتمام کلاسهای ابتدائی به مدرسه راهنمایی رفت، این شهید واقعاً یار و غمخوار پدر و مادر خود بود و آنها به این فرزند افتخار می کردند.

وی تا سال 1364 به درس خود ادامه داد تا اینکه شور و حال جبهه به سرش افتاد و در خرداد همان سال یعنی 1364 بعد از ثبت نام با نیروهای آموزش راهی تهران برای آموزش شد و بعد از آموزش با دیگر برادران عازم جبهه های جنوب شد ایشان ماموریت 3 ماهه داشتند و در یکی از گردانهای لشکر شرکت داشت.

بعداز چند روزی برای عملیات راهی غرب کشورمان شد و بعد از عملیات و به پایان رسیدن دوره اش به قم بازگشت.

او واقعاً دارای شور و حال عجیبی بود؛ بعد از اینکه از جبهه برگشت مشغول به کار شد و شغل میکانیکی را برگزید و بعد از مدتی ایشان به من که پسر عموی او هستم پیشنهاد جبهه رفتن کرد.

از زبان حاج محمد شریفی پسر عموی شهید می خوانید؛

چون خود را در شهر یک بنده گناهکاری می دانست و زندگی در شهر را همچون زندانی سیاه می دانست ما در تاریخ 64/9/15 با کاروان راهیان کربلا 2 عازم جبهه شدیم.

او شور و حال دیگری داشت و به من روحیه می داد من او را از کوچکی می شناختم و او بسیار با وفا بود و وفای خود را مدیون مولایش حسین بن علی می دانست.

وقتی برای نماز به حسینیه می رفتیم و امام جماعت میان دو نماز سخنرانی بیان می کرد سخنانش تن انسان را به لرزه می انداخت در این حالت عباس سرش به سینه پلیتهای حسینیه می گذاشت و زار زار گریه می کرد.

دو ماه گذشت و ما با هم در یک گردان بودیم تا تاریخ 64/11/18 برای عملیات به اروند رود رفتیم؛ او شور و حال وصف ناپذیری داشت و از ما و دیگر برادران کناره می گرفت به اروند رود که رسیدیم او مقداری سوهان داشت که هدیه مادرش بود سوهان را به بچه ها داد و گفت: برادران بخورید این شیرینی شهادت من است.

تا اینکه شب حمله رسید من دیگر ایشان را ندیدم زیرا او در یک دسته دیگر بود و در ساعت 10 که قایق حرکت کرد ایشان نیز به همراه دیگر برادران سوار بر قایق رفت رفت تا قلب دشمن را به لرزه افکند قایق ایشان در حال حرکت بود و چیزی از کنار آبها دور نشده بود.

دیگر نمی دانم فقط این را از برادران دیگر شنیدم وقتی که قایق چپ شد صدای یاحسین ایشان اروند را به لرزه درآورد و شربت شهادت نوشید او اولین شهید لشکرمان که به لقاء الله پیوست خوشا به سعادتش یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

از زبان دوست شهید می خواند؛

شهید عباس شریفی یکی از بهترین دوستانم بود و باید بگویم که او یکی از افراد عزیز جامعه بود او هر سال در تولد امام زمان یکی از فعالترین بچه های این کوچه در انجام این امر خیر بود.

حدود یک ماه و نیم شبها با هم بودیم و من به حدی از اعمال و رفتار او خوشم آمده بود که حتی دوست نداشتم یک لحظه از او جدا شوم.

او در ماه مبارک رمضان سال 1364 برای آموزش نظامی به تهران رفته بود و در طول این یک ماه گویا یک دفعه به مرخصی آمده بود؛ در این ملاقات تعریفهای جالبی از دوره آموزش نظامی برایم کرد که نشان می داد این دوره تاثیر فراوانی بر او گذاشته است.

شهید عباس شریفی بعد از اینکه به جبهه رفت و به مرخصی آمد تمام دوستانش را تشویق به جبهه رفتن می کرد و به این وسیله تکرار کننده ندای هل من ناصر حسینی شده بود.



اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
جان دادم و نام جاودانم دادند خون دادم و قله را یکانم دادند
مرگی که بس در آرزویش بودم خوشحالم و راضیم که آنهم دادند
در راه خدا از جان گذشتن چه زیباست از جان بگذشتم و جانانم دادند
سرباز خمینی ام ز مردن چه زیان چون آبروی هر دو جهانم دادند
*************
شهادت که نصیب هر کسی نیست و گرنه هر کس خواهد شهادت
شهادت دعوت معبود خواهد که گیرد عاشقی راه سعادت
*************
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خدا او را جزء شهدای صدر اسلام محشور کند یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده