شهید غلامرضا سالمی پور
شهید غلامرضا سالمی پور، يكم فروردين 1346، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش رحمت الله، کارگر بود و مادرش فاطمه خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور يافت. بيست و يكم دي 1365، در آبادان بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده حسین (ع) زادگاهش واقع است.

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند: وصیت نامه  شهید غلامرضا سالمی پور بیدگلی

بسم اللّه الرحمن الرحیم

« إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلونَ فِی سَبِیلهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرصُوصٌ »

سوره صف آیه 4

خداوند کسانی را که در راه ( خدا ) در یک صف که گویا بنایی آهنین هستند جنگ می کنند دوست دارد

 بر زن و مرد این کشور واجب است که دفاع کنند هر کس به اندازه ای که
می توانند باید دفاع کنند . ( امام خمینی (ره) )
 

ما مکتبی داریم که این مکتب ارزان بدست ما نرسیده است این مکتب الهی از زمان پیامبر اسلام (ص) تاکنون مورد هجوم دشمنان بوده است و همواره سعی نموده اند تا این مذهب را از ریشه بخشکانند ولی هوشیاری رهبران دینی و امّت اسلام باعث شده است که دین هم چنان ثابت و پابرجا بماند .

بنابراین ما همیشه باید هوشیار باشیم تا توطئه های آن ها را از هر راهی که هست بشناسیم تا با آن مقابله کنیم و در زمان ما هم این جنگ را که هفتمین سالش را
می گذراند بر ما تحمیل کرده اند که بنا به فتوای امام که باید جبهه را پُر کنیم و ضربات قاطعی بر این رژیم پوسیده وارد آوریم تا دشمنان استراحت نداشته باشند ، ما باید به دفاع از شریعت مقدّس اسلام و حریم کشور اسلامی خود بپردازیم و شما امّت حزب اللّه گوش به فرمان امام محکم و پابرجا بمانید و بعضی کمبودهای دنیا که کاذب و زودگذر است را تحمّل کنید که در جهان آخرت راحت تر خواهید
بود .

- و امّا شما پدر و مادر گرامی ام ! نمی دانم چطور با شما صحبت کنم ، شما که یک عمر برای من زحمت کشیده اید و عمر خود را صرف ما کرده اید ، ولی من نه تنها برای شما کاری در مقابل این زحمت شما انجام داده ام بلکه بسیار هم موجب آزار و اذیّت شما شده ام که از شما می خواهم حالا دیگر ما را حلال کنید . اگر من در جبهه شهید شدم می دانم که برایتان خیلی سخت است زیرا که ما را بزرگ کرده بودید تا در این زمان به درد شما بخوریم ، امّا چه کنم که نتوانستم این دین خود را اَدا کنم .

- بنابراین وصیّت من به شما برادرم این است ؛ که جای خالی مرا پُر کنید و به جای من در خانه به پدر و مادر کمک کنید و نگذارید که پدر و مادر ناراحت
شوند .

- برادرم ! یگانه امیدم در زندگی تو بودی ، زیرا من کسی را جز تو ندارم ولی من به شما هم خیلی ستم روا داشتم و هیچ گاه نتوانستم که موجب خرسندی تو شوم بنابراین از شما هم می خواهم که مرا حلال کنید و امیدوارم در رشته ای هم که انتخاب کرده ای به هدف خود برسی .

- هم چنین از همه فامیل ها هم حلالیّت می طلبم و اگر روزی حرفی زدم که موجب ناراحتی آن ها شد عاجزانه می خواهم مرا ببخشند .

- دوستانم ! شما که مدّت ها با من بودید می دانم که شما دوستان خوبی بودید امّا می خواهم حالا که دیگر من بین شما نیستم از خوب هم خوب تر عمل کنید . حداقل نمازها را به جماعت بخوانید ، موقع نماز در کنار کوچه و خیابان اجتماع نکنید و به مسجد بروید . دوستانم به درس اهمیّت زیاد بدهید و وقت را بیهوده هدر ندهید .

- امیدوارم که راه مرا ادامه بدهید تا که پیروزی نهایی برسیم . در اینجا از همة مردم می خواهم تا اگر از من به علّت های مختلفی رنجیده اند بگذرنند و
إن شاء اللّه که خدا هم از سر تقصیرات آن ها بگذرد .

- از پدر و مادرم ! می خواهم تا اگر من مفقود شدم به یاد محمّد پسرخاله ام که چهار سال است جنازه اش در بیابان ها افتاده باشند و این رنج را هم تحمّل کنند . - در پایان ضمن معذرت از شما با شما خداحافظی می کنم .

 

 

والسّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته

غلامرضا سالمی پور

امضا : 1365/10/15

 منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده