نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - 15 خرداد بانه
خاطره
در جوابم گفت دوست ندارم در بین بچه هایی که همه آنها کفش کهنه به پا می کنند من کفش نو داشته باشم...
کد خبر: ۴۵۷۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

خاطره
از اینکه بدون روسری عکس انداخته بود خود را در برابر خدای بزرگ گناه کار می دانست.بعد از لحظاتی سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدای بزرگ کاری بکن که آن عکس ها بسوزند و دیگر ظاهر نشوند...
کد خبر: ۴۵۷۳۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

زندگینامه
در کلاس های حفظ و قرائت قرآن کریم که در مسجد محل برگزار می شد شرکت می کرد.از همان کودکی خیلی از سوره های جزء 30 را حفظ کرده بود و با روخوانی قرآن آشنا شد...
کد خبر: ۴۵۷۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

زندگینامه
از چند روز قبل،مدام درباره جبهه و جنگ حرف می زد.از شهادت و جانبازی سوال می کرد.انگار به او الهام شده بود که چند روز بیشتر در این دنیا مهمان نیست...
کد خبر: ۴۵۷۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

زندگینامه
متین و آرام بود،عفت و پاکدامنی را از محیط خانواده و روستا به ارث برده بود. باهمه به نرمی و عطوفت رفتار می کرد...
کد خبر: ۴۵۷۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶

زندگینامه
نمازو روزه اش قضا نمی شد و از زمانی که به سن تکلیف رسیده بود واجبات دینی را به جای می آورد و در فصل بیکاری بیشتر اوقات را در مسجد سپری می نمود...
کد خبر: ۴۵۷۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۶

خاطره
با وجود اینکه چشمانش از بینایی کافی برخوردار نبود،خیاطی می کرد و یا برای رزمندگان جوراب ودستکش وشال گردن می بافت و میگفت:این تنهاراهی است که من می توانم دَینم را به کشورم ادا کنم...
کد خبر: ۴۵۷۲۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

خاطره
صدای مهیبی آمد .شیشه های مدرسه را در هم ریخت همه ی بچه ها جیغ می کشیدند و از کلاس درس بیرون می آمدند،دودسیاهی نصف آسمان شهر را فرا گرفته بود و دود از محله خودمان بلند می شد...
کد خبر: ۴۵۷۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

حاطره
صاحب کارش به تندی با آنها برخورد و آنها را از در مغازه می راند . در این حال شهید ساندویجی به آن بچّه می دهد و به صاحبکارش می گوید، قیمت آن را از دستمزدش کم کند...
کد خبر: ۴۵۷۱۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

خاطره
معلم دستور داد تا در سرمای شدید زمستان دستهایشان را در برف قرار دهند.تنبیه سختی بود،من هم جزو دانش آموزان خاطی بودم. رعب و وحشت فضای مدرسه را فراگرفته بود،کسی جرأت حرف زدن نداشت. این خبر به عمویم (شهیدحسین شاه ویسی) رسید...
کد خبر: ۴۵۷۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
اهالی محل او را به عنوان انسانی پاک و معتقد می شناختند.حتی در بین نمازگزاران مسجد محل نیز مورد قبول همه بود...
کد خبر: ۴۵۷۱۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
به جرم طرفداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی و همکاری با سپاه توسط گروهک «خبات»دستگیر وبعد از مدتی زندانی در مقابل اخذ وجه و جریمه نقدی آزاد گردید...
کد خبر: ۴۵۷۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
عضوانجمن اسلامی وشورای اسلامی شهربودوبه همراه مسئولین شهردرتأمین نیاز محرومین تلاش می کرد...
کد خبر: ۴۵۷۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
از زمانی که خود را شناخت وارد بازار کار شد.با همه مهربان بود و اخلاق نیکش او را از دیگران متمایز نموده بود...
کد خبر: ۴۵۷۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
با همه با مهربانی رفتار می کردوبه اطرافیان توصیه می کرد دراخلاق و برخورد بادیگران باید پیامبر گونه رفتار کرد...
کد خبر: ۴۵۷۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

زندگینامه
مدافع نظام و انقلاب بود و با رزمندگان سپاه اسلام به صورت غیر رسمی همکاری می کرد...
کد خبر: ۴۵۷۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

خاطره
چهارروزاز ماه مبارک رمضان راروزه گرفته بود.شب پنجم حال و هوای خاص خود را داشت و می گفت و می خندید. جلو آینه خود را مرتب می کرد...
کد خبر: ۴۵۷۱۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۵

خاطره
هر وقت برای اقامه نماز آماده می شدم در کنارم حاضر می شد و با من رکوع و سجود را انجام می داد.با وجود اینکه مدرسه نرفته بود ولی با رسیدن به سن تکلیف نماز خواندن را کاملاً یاد گرفته بود و به تنهائی نماز را اقامه می کرد.
کد خبر: ۴۵۷۰۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۳

خاطره
روزی او را به خاطر انجام کاری به خانه مادرم فرستادم خیلی زود برگشت.با دوچرخه دوستش رفته بود و از اینکه در بین راه توانسته بود به یک پیر زن در بردن وسایل او به منزلش کمک کند در پوست خود نمی گنجید...
کد خبر: ۴۵۷۰۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲

زندگینامه
حامد صبح زود بیدارشد.با خودش شعار مرگ بر صدام،درود بر خمینی(ره) را زمزمه میکرد.بعضی ها کفن پوش آمده بودند وشعرهمه دراین خلاصه می شد«حسین حسین شعارماست ،شهادت افتخارماست»...
کد خبر: ۴۵۷۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲