نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - دهه شصت
قسمت نخست خاطرات شهید «حسینعلی حسنی»
مادر شهید «حسینعلی حسنی» نقل می‌کند: «در برپایی نماز بسیار وقت‌شناس و به نماز اول وقت و فضیلت آن پایبند بود. با دیگر دوستانش قرار می‌گذاشتند به دیدار خانواده‌های معظم شهدا می‌رفتند و این موضوع را تکلیف می‌دانست.»
کد خبر: ۵۶۲۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۸

قسمت نخست خاطرات شهید «مجید آتش‌فراز»
هم‌رزم شهید «مجید آتش‌فراز» نقل می‌کند: «یک بعدازظهر بود که از خط برگشت. گفت: علیرضا! یک لیوان آب خنک به من می‌دی؟ گفتم: تا برگردی آب خنک درست می‌کنم. در حال وضو گرفتن بود که گلوله خمپاره آمد، منفجر شد و سر او را برد.»
کد خبر: ۵۶۱۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۴

مادربزرگ شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «لباس رزمش را پوشیده و در راهروی خانه‌ام ایستاده بود. آمد داخل اتاق کنار من. با اشتیاق نگاهش کردم. بلند شد و رفت. من همین‌طور با چشم‌هایم او را بدرقه می‌کردم که از خواب پریدم.»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

قسمت دوم خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «دیدم رسول در حال سجده اون‌قدر گریه کرده که از حال رفته. فکر می‌کنین معنی خوابم چیه؟ گفت: این خواب تا چند روز دیگه تعبیر می‌شه.»
کد خبر: ۵۶۱۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

برادر شهید «حسین ریاحی» نقل می‌کند: «حسین چهارده پانزده سال بیشتر نداشت. در تظاهرات شرکت می‌کرد. می‌گفت: داداش! نکنه طرف مردم تیراندازی کنی. دست از شاه‌دوستی بردار و بیا با مردم باش. شاه باید گورش رو گم کنه و بره. اگه دنیا و آخرت رو می‌خوای، بیا به طرف امام و مردم.»
کد خبر: ۵۶۱۱۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۳۰

مادر شهید «علی‌اصغر دلاک» نقل می‌کند: «گفتند: برات پیغامی داریم. گفتم: خودم می‌دانم. اصغرم شهید شده! گفتند: پس این دفتر رو امضا کن !همین که امضا کردم، از خواب پریدم.»
کد خبر: ۵۶۱۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

همسر شهید «سعدی زمانی» نقل می‌کند: «دیدم مثل مرغ سرکنده این طرف و آن طرف می‌رود. زد زیر گریه؛ مثل آدم مادر مرده. بریده‌بریده گفت: می‌خوام برم جبهه، مسئولمون موافقت نمی‌کنه. فکر می‌کنم اشکال از منه که خدا نمی‌خواد. این همه بچه‌ها می‌رن جبهه و بر‌می‌گردن، ولی قسمت ما نمی‌شه!»
کد خبر: ۵۶۱۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

قسمت دوم خاطرات شهید «غلامحسین کردی‌نسب»
هم‌رزم شهید «غلامحسین کردی‌نسب» نقل می‌کند: «گفتم: چه وقت نماز خوندنه؟ بلندشین، الانه که به خط برسیم. جوابی نشنیدم. غافل بودم از این که هر دو رسیده بودند به شهادت؛ چیزی که می‌خواستند.»
کد خبر: ۵۶۱۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

قسمت نخست خاطرات شهید «غلامحسین کردی‌نسب»
مادر شهید «غلامحسین کردی‌نسب» نقل می‌کند: «گفت: این قدر سَرت رو با این قابلمه‌ها بند نکن. برو امامزاده ببین چه جوون‌هایی آوردن و زیر خاک می‌کنن. همه به‌خاطر ما رفتن. با این حرف‌ها می‌خواست رضایت دهم برای رفتنش و آماده‌ام کند برای شهادتش.»
کد خبر: ۵۶۰۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۵

دوست شهید «حسینعلی نوروزی» نقل می‌کند: «گفت: بیا نظامی شو. چون زندگی نظامی‌ها هم مثل بارون، آب رودخانه‌ها رو زیاد و سرسبزی‌ها رو فراوون می‌کنه.»
کد خبر: ۵۶۰۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

قسمت سوم خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
مادر شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «محمدرضا به خواهرش گفت: اگر شهید شدم، جنازه‌ام را توی پرچم ایران و پرچم الله‌اکبر بگذارید. اگر روزی فدای ملتم گشتم/ به دور من بپیچان پرچم رنگین ایران را/ که تا این آسمان برجاست/ بداند هرکسی، من عاشق ایران زیبا و پرچمش هستم.»
کد خبر: ۵۶۰۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱

قسمت دوم خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
مادر شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «می‌گفت: دوست دارم پیروزی ایران را بر صدامیان ببینم و بعد از شکست صدام اسرائیلی، به لبنان و فلسطین بروم و با اسراییلی‌ها بجنگم!»
کد خبر: ۵۶۰۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰

قسمت نخست خاطرات شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد»
هم‌رزم شهید «محمدرضا وفائی‌نژاد» نقل می‌کند: «شهید محمدرضا این افتخار را کسب کرده بود که در پل سه‌دهنه نماز جماعت را به امامت آیت‌الله خامنه‌ای اقامه نماید. شهید، بعد از این که مرا دید، گفت: جایت خیلی‌خیلی خالی بود! مثل این بود که تازه متولد شده بودم. نماز عارفانه‌ای بود.»
کد خبر: ۵۶۰۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

قسمت سوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «وقتی نماز می‌خواند، حتی فرشتگان به معنای آرامش می‌رسیدند و دلت می‌خواست در حوالی نمازش، در لحظه‌های آرامشش نزدیک شوی.»
کد خبر: ۵۶۰۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

قسمت دوم خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «فرزند دوم هم به دنیا آمد؛ بدون حضور احمد. دو ماه گذشت. احمد آمد و دو روز بعد دوباره خداحافظی کرد و رفت و من می‌دانستم تنها پاسخ من در این آزمون‌های زندگی، زیستن است. باور داشت نوبت عاشقی کوتاه است و می‌گذرد. پس شتاب کرد.»
کد خبر: ۵۶۰۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۳

قسمت نخست خاطرات شهید «احمد صالحی‌نژاد»
همسر شهید «احمد صالحی‌نژاد» نقل می‌کند: «دوباره قاب عکس داخل اتاق و لبخند قشنگت، صدام می‌زنه. همیشه یاد آن افتادم که آمده بودی خانه‌مان؛ همراه پدر و مادر و خواهرت. چه مهربان و صمیمی!»
کد خبر: ۵۶۰۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۲

به مناسبت سالروز شهادت شهید «علی جزءحدادی‌مطلق»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۹۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵

قسمت دوم خاطرات شهید «سید علی شعنی»
شهید «سید علی شعنی» نقل می‌کند: «پیرزن آهی کشید و گفت: خدا را شاکرم که پیش جدم حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) شرمنده نیستم. فرزندم ذریه حضرت فاطمه (س) را تنها نگذاشت. پای رکابش با دشمن اسلام جنگید. روسفیدم کردی مادرجان! روسفید شدم!»
کد خبر: ۵۵۹۸۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱

قسمت نخست خاطرات شهید «سید علی شعنی»
برادر شهید «سید علی شعنی» نقل می‌کند: «گفتم: تو که بری ما یادمون می‌ره. به فکر فرو رفت؛ اما خیلی زود از جایش بلند شد، ضبط صوت را آورد. صدایش را ضبط کرد. شعر اصول دین را هم خواند و با لبخند، نگاهی به ما انداخت و گفت: اینم واسه وقتایی که من نیستم.»
کد خبر: ۵۵۹۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۳۰

به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمدحسین تی‌تی» تصاویر مراسم تشییع پیکر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۳۰