نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات جانباز
امیرحسین حاجی نصیری روایت می‌کند: یک دفعه دیدم یک تویوتا با سرعت به ما نزدیک می‌شود. یکی از شیرمردهای نجبای عراقی بود. عجب جرأتی داشت. با ماشین آمده بود جایی که تازه تاو زده بودند.
کد خبر: ۴۴۱۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۱۲

معرفی کتاب;
كتاب « مسافر مينی بوس سرخ » اولين مجموعه ای تك جلدی است كه در آن زندگی نامه و خاطرات شفاهی آزاده سرافراز سرهنگ يوسف بختياری در هشت سال دفاع مقدس، به سفارش اداره كل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس استان بوشهر و با حمايت سازمان منطقه ويژه اقتصادی پارس جنوبی جمع آوری و منتشر شده است.
کد خبر: ۴۴۱۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۸

جواد فتاحی
جانباز هفتاد درصد جواد فتاحی از سوی سپاه در جبهه حضور یافت و بعد از چندین عملیات در مناطق جنگی در منطقه جزیره فاو مجروح و قطع نخاع گردید
کد خبر: ۴۴۰۴۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۲

کتاب با «چشمهایم جنگیدم» خاطرات مراد هنرمند جانباز شیمیایی استان به نویسندگی زهرا اسپید می باشد که در مراسم شب خاطره دفاع مقدس در تهران مورد تقدیر رهبر معظم انقلاب قرار گرفت.
کد خبر: ۴۴۰۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۸

مصاحبه;
در ميان جانبازان هفتاد درصد استان بوشهر محمد دراهكي چهرة جالب و قالب توجهي است. او رزمندة سال هاي دود و باروت و هنوز بدنش پر از يادگاري هاي صحنه هاي جنگ با دشمن است. در عین حال مداح اهل بيت و هنرمندي است كه دستي در موسيقي، تئاتر، تلويزيون و نوشتن دارد. خاطراتش از جنگ بسيار شنيدني است و گاه انسان فكر ميکند دارد خواب مي بيند.
کد خبر: ۴۳۹۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۱۵

خاطراتی از سال های حماسه و ایثار، ناگفته های یک جانباز جنگ:
گفتم عراقی ها به سمت شهر می روند بازم می شنیدم که این ها نیروهای خودی هستند و عقب نشینی می کنند هوا گرگ و میش شده بود که فهمیدیم عراقی ها وارد شهر شدند.عراقی ها ما را به رگبار بستند یک تیر به زیر چشمم اصابت کرد و از صورتم خون جاری شد عرصه بر همه ی بچه ها تنگ شد و ما را اسیر کردند.
کد خبر: ۴۳۹۳۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۰۹

معرفی کتاب
کتابچه موتور سوار با موضوعیت مجموعه خاطرات جانباز هشت سال دفاع مقدس حاج ابوالفضل فخرالاسلام
کد خبر: ۴۳۵۳۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۲

خاطرات پریزاد کرمپور – جانباز و ایثار کرمانشاهی در هشت سال دفاع مقدس؛
پدر و مادر، خواهر و سه نفر از برادرهایم مجروح شده بودند هر کدام هم در بیمارستانی بستری شده بودند. تهران، کرمانشاه و یا ساری. واقعا چه بر سر ما گذشت. فقط خدا می داند ما چه رنجی می کشیم. هیچ وقت از رنجی شکوه نکرده ایم که اگر شکوه هم بکنند باز خدا می بخشد.
کد خبر: ۴۲۷۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

روایت خاطرات جانباز 55 درصد بجنوردی
جانباز حسن ظهیری مقدم، اهل بجنورد از جمله رزمندگان بسیجی است که هر چند سن او برای اعزام به جبهه، سن قانونی نبود، اما او برای حفظ خاک، ناموس و دین این سرزمین دواطلبانه با اصرارهای بسیار زیادی به جبهه اعزام می شود و در کنار دیگر رزمندگان ایرانی تا پس از جنگ هشت ساله می جنگد و بارها مجروح می شود
کد خبر: ۴۲۶۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

مصاحبه/خاطرات
بعد از نماز صبح چون بسیار خسته بودم به دوست همرزمم شهید حمید رمضانی گفتم : حمید من خیلی خسته ام اگر امکان داره چند لحظه ای بخوابم و استراحت کنم .ایشان گفتند که سرت رو روی پای من بگذار و چند دقیقه استراحت کن . زمانی که با سوزش پاهام از گرمای نور خورشید بیدار شدم با صحنه ای مواجه شدم که هرگز فراموش نخواهم کرد .
کد خبر: ۴۲۶۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵

به مناسبت «ولادت ابوالفضل العباس» روز «جانباز»
به اتفاق چند تن از همرزمانم وارد منطقه عملیاتی شدم ودیدیم شهیدی بچه سال روی زمین افتاده ، جلوتر رفتیم وپارچه را ازرویش برداشتیم تا رویش را رویت کنیم همین که رویش را دیدیم ازش خواستیم که ازخداوند بخواهد به ما هم توفیق شهادت بدهد، چند قدم جلوتر رفتیم که یک دفعه خمپاره ای در کنارم به زمین خورد ومنفجر شد که فقط من مجروح شدم.وتوفیق پیوستن به خیل شهدای زنده را یافتم.
کد خبر: ۴۲۶۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت
به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.
کد خبر: ۴۲۱۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۰

خاطرات جانباز اکبر کاظمی نجف آبادی
کتاب "معجزه شیلر" خاطرات جانباز اکبر کاظمی نجف آبادی از جبهه های جنگ است که در قالب مصاحبه وپیاده سازی وتدوین به اهتمام جانباز محمد رضا نوریان آماده وبه زیور طبع آراسته گردیده است این کتاب در یکصد وبیست وهشت صفحه ودر 1000 نسخه توسط انتشارات مهر زهرا(س) در دیماه 1396 منتشر گردید.
کد خبر: ۴۱۹۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۲

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
سال 42، 21 ساله بودم که برای اولین بار به جبهه اعزام شدم و به منطقه موسیان رفتم. به مدت 45 روز در آن منطقه بودم و پس از آن به خانه بازگشتم. اعزام دومم در اردیبهشت ماه 1365 بود که به مدت سه ماه در منطقه شط علی مستقر شدیم...
کد خبر: ۴۱۸۳۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۴

معرفی کتاب؛
بشنوازنی" خاطرات جانباز 70 درصد،بهروزحقیقی در دوران هشت سال دفاع مقدس می باشد که توسط آذر آذری نگارش و تدوین شده است.
کد خبر: ۴۱۶۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۳

شب عملیات نزدیک صبح درگیری شدیدی بین نیروهای خودی و عراقی پیش می آید وقتی به هوش می آید خودش را در بین تعداد زیادی از شهدا می بیند بقیه همرزمان برگشته اند ،تلاش می کند تا خودش را در جایی مخفی کند اما متوجه می شود وقتی بی هوش بوده پایش هم ترکش خورده است ،تقلایش برای بازگشت به پشت خط بی نتیجه است و در حالی که می خواهد خودش را مخفی کند سربازان عراقی از راه می رسند .
کد خبر: ۴۱۶۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۰

باز هواي وطنم، وطنم آرزوست!
شيشه‌هاي اتوبوس را شكستيم و به سروان حمله كرديم. زير مشت و لگد تا جايي كه مي‌خورد كتكش زديم. راننده كه فرمان را برگردانده بود، از ترس تسليم شد.
کد خبر: ۴۱۶۴۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۰۲

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
...یک بار در عید نوروز در جبهه بودم. رادیوی جمهوری اسلامی اعلام کرده بود که رزمندگان، عید امسال را با یک سین دیگر(سنگر) به پایان رساندند. در همه مناطق جنگی، سنگرهایی بود که برخی از آن ها را با بیلپچه ها یا سرنیزه ها حفر می کردیم...
کد خبر: ۴۱۳۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۰

معرفی کتاب
کتاب «نیم ساعت تا شهادت » به کوشش « احمد خواجه نژاد» که خاطرات جانباز دفاع مقدس « حاج علی جعفری نصرآبادی» به روایت «احمد خواجه نژاد» می باشد که انتشارات « نشر پیک ریحان» آن را در نوبت اول در 1000 تیراژ در قطع رقعی به چاپ رسانده است.
کد خبر: ۴۱۳۲۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۸

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
در منطقه حلبچه که بودیم، یک شب بچه ها به کمین رفتیم، سنگری در آن جا نبود، فقط خاکریز بود، کمین که نوبت ما شد، با گشتی های عراقی درگیر شدیم.
کد خبر: ۴۱۱۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۱