نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات دفاع مقدس
کتاب "شاهد معبرها" چکیده ای از خاطرات جانباز سرافراز «مرتضی علیجانی» در دوران هشت سال دفاع مقدس است. به همین مناسبت و به دنبال انتشار این کتاب گفتگویی را با این روایت کننده دفاع مقدس انجام دادیم که در نوید شاهد اصفهان می‌خوانید. وی معتقد است نبايد حقايق جنگ تحريف شود بلكه باید به‌صورت کامل به نسل آینده منتقل شود.
کد خبر: ۴۶۹۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۲۴

بعد از این‌که نتوانستیم خبری از مهدی بگیریم گفتند باید منتظر باشید، ما خبری قطعی نداریم. اما من در من در آتشی می سوختم که جز دیدن روی مهدی آرام بخشی نداشت. مرهم دل بی قرار من سلامتی و بازگشت مهدی بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

روحیه ی بالایی داشت، مدام دنبال کار و فعالیت بود . لحظه ای آرام و قرار نداشت درطول شبانه روز مدام در حال جابجایی بود، یک ماشین استیشن داشت، که همیشه استراحت و خوابش در همان ماشین بود.
کد خبر: ۴۶۸۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

شاید اگر بود الان یکی از نوابغ عصرحاضر وکشور ما بود . به دانشگاه نرفته بود و مهندس هم نبود، اصلاً وقت این که به دانشگاه برود را نداشت، هفده ساله بود که جنگ شروع شد و او با شنیدن صدای جنگ حتی منتظر خانواده اش نشد و دست به کار شد و راهی این سفر شد.
کد خبر: ۴۶۸۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

خلاقیت و ابتکارات مهدی هیچ مرزی نداشت . این که می گویند شرایط سخت مادر اختراع است در مورد او درست و صادق بود . وقتی به مشکلی برمی خوردیم مهدی به فکر فرو می رفت که برای حل این مشکل از چه راهی باید وارد شود
کد خبر: ۴۶۸۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۷

به همت مرکز تجسمی حوزه هنری کارگاه هنر‌های تجسمی، ویژه دوازدهمین سوگواره سراسری هنر عاشورایی از ۲۴ تا ۲۸ شهریورماه امسال در کرمانشاه برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۶۴۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 15
عراقیها از راههای مختلف ما را تحت فشار گذاشته بودند: گرفتن آمار به صورت سجده، کم کردن سهمیه نان و غذا، خرابی مصنوعی توالتها، قطع برق به هنگام «داخل باش» ظهر آن هم در منطقه رمادیه که گرما بیداد می کرد، تحمیل تلویزیون، تعویض ارشد بعضی آسایشگاهها – که از نظر آنان مخالف محسوب می شدند- و بالاخره قطع آب که رگ حیاطی ما در اسارت بود.
کد خبر: ۴۶۳۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۰

همزمان با سالگرد شهادت شهید "رضا ملکیان برمی" نوید شاهد سمنان خاطراتی از این شهید گرانقدر را منتشر می کند.
کد خبر: ۴۶۳۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۹

خاطرات بهروز پور اکبری از سال های اسارت
اسارت در اردوگاه های بعث عراق و تحمل شکنجه های وحشیانه آنهایی که به خون جوانان این مرز و بوم تشنه بودند، وجه شاخصی از ایثار و مقاومت است که جوانان و نوجوانان ایران اسلامی به بهترین شکل ممکن آن را به منصه ظهور رساندند. بهروز اکبری پور از جمله آن بچه هایی بود که تا پای جان بر آرمان های خود ایستاد و از این امتحان سخت سربلند بیرون آمد.
کد خبر: ۴۶۲۲۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۱

مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش
با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
کد خبر: ۴۶۰۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

کتاب;
کتاب «باپیر» تألیف عبدالکریم نیسنی، مجموعه‌ای از خاطرات جنگ با مایه طنز رزمندگان در دوران دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۵۸۲۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۹

آثار برگزیده پنجمین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس استان خوزستان
"گنجی برای فردا" در ژانر خاطره نگاری و در 168 صفحه با شمارگان هزار به بهای 9000 تومان از سوی انتشارات صریر راهی بازار نشر شده است.
کد خبر: ۴۵۷۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۹

این جمعه تعطیل نیست! نوشته مهران مظفری شامل خاطرات رشادتهای نوجوانی به اسم رمضان جمعه نژاد است که به عنوان یک پیشمرگ کرد در دوران دفاع مقدس وجب به وجب کوه های غرب تا جنوب غرب کشور را درمی نوردد تا برای حفاظت و حراست از مرزهای کشور جانفشانی کند . (دنیا با تمام بزرگی اش برای رمضان در نوار مرزی از غرب تا جنوب ایران خلاصه میشد)
کد خبر: ۴۵۷۰۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۲

خاطراتی از شهید سید مهدی شاهچراغ
دو سه روزي مانده بود به عمليات كه من و مهدي در بالاي تپه اي نشسته بوديم بعد از چند لحظه ديدم كه مهدي به يك نقطه خيره شده و وقتي دو سه بار او را صدا زدم او به من طعنه اي زد و گفت ساكت باش آقا دارد صحبت مي كند و بعداً كه از مهدي خواستم ماوقع را تعريف كند گفت آقا با اشاره دست به من فرمود كه خرمشهر با خون شما آزاد خواهد شد
کد خبر: ۴۵۴۶۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
به همديگر گفتند كه نياز به فال نيست ابوالفضل نوراني شده و فردا از جمع ما عروج خواهد كرد در همان شب بعد از پايان جمع دوستانه به او گفتيم بيا تا وصيت نامه را بنويسيم فردا شايد ديگر اين مهماني كوچك را ترك بگوئيم و به مهماني بزرگ نائل شويم و او با لبخندي مليح گويي كه از عروجش خبر داشت پاسخ مرا داد
کد خبر: ۴۵۴۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

خاطراتی از شهید حسین جندالله
خطر های مسیر را گاهاً حسین جند الله با طنز بیان می کرد و از فرو رفتن به فکر های مأیوس کننده منحرفان می کرد. مثلاً در حوالی گردنه کوخان و مسیر جاده جنگل های اطراف جاده را قطع کرده بودند و زمین های آن را آتش زده بودند تا نیرو های تأمین جاده راحت تر به منطقه اشراف داشته باشند که ایشان در تأیید این کار ضرب المثلی را که هست بیان می کرد « برق فلانی ها را گرفت » یعنی برق هیبت ما، دشمن را گرفته و منطقه را سوزانده است و یا اینکه نگهبانان دشمن را دیده اند و برق از آنها پریده و جنگل را به آتش کشیده است. خلاصه این حرفها دلهره مسیر را از ما می گرفت زیرا بعضی از ماها بار اولمان بود که به کردستان می آمدیم. خلاصه با خوشی به سردشت رسیدیم.
کد خبر: ۴۵۳۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

خاطراتی از شهید محمود عبداللهی
من که در جبهه بودم یک شب خواب دیدم که خداوند فرزند دختری به من می دهد و من اسم او را فاطمه می گذارم برای همین قبل از اینکه فرزندم متولد شود اسم او را در خواب به من گفتند برای همین فاطمه را انتخاب کردم من هم از این اسمی که برای فرزندم گذاشت ، خرسند شدم و خدا را شکر کردم
کد خبر: ۴۵۲۸۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۷

خاطره اي از همرزم سردار شهيد کاووسی
یکی از امتیازات و جبهه خودسازی و تضرع به خداوند باریتعالی بود . با توسل به خداوند و ائمه بود که موفقیتها به دست می آمد .
کد خبر: ۴۵۱۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۱

خاطراتی از شهید سید جمال احمد پناهی
سید جمال بود بلند شد دست دادیم و احوالپرسی، می خندید و از شب سختی که گذرانده بود می گفت از آتش دشمن، از تلاش بچه ها، خیلی سرحال بود نمی دانم چقدر طول کشید خداحافظی کردم و از او دور شدم در حالی که برایم دست تکان می داد. ساعتی نگذشته بود که خبر دادند سید جمال شهید شده یکه خوردم و متاثر، آخر ما از یک محله و مسجد بودیم لحظات آخر را در ذهنم مرور می کردم خوشحالی سید جمال بی دلیل نبود او می دانست لحظات آسمانی شدن نزدیک شده است.
کد خبر: ۴۵۰۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۹

خاطراتی از شهید محمد علی تک
چند روز پس از بازگشت، شهيد كه خود را مهياي سفر به جبهه مي كرد مجدداً نزد مادر رفته و مي گويد در مورد آن قضيه كه گفتم ازدواج من منظور خاصي نداشتم مگر اينكه تكليف را از گردن خود برداشته و به گردن شما بياندازم و با دين كامل از دنيا بروم. نمي دانيم در زيارت امام هشتم بر او چه گذشته بود كه اينگونه خود را مهياي سفر مي كرد آري محمدعلي سفر كرد سفري طولاني كه 13 سال گذشت تا آنگونه كه خود مي خواست مفقودالاثر شود و تنها استخوان هاي بدنش خبر پرواز او را براي ما بياورند
کد خبر: ۴۵۰۰۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۷