نوید شاهد - مادر شهید دانش آموز "حمید پایدارفر" می‌گوید: حمید پسری آرام و مؤدب بود، در 17 سالی که توفیق مادری برای حمید را داشتم همیشه به اخلاق و رفتار مؤدبانه پسرم افتخار می‌کردم. در آستانه فرارسیدن 13 آبان روز دانش آموز به خاطراتی از زبان مادر این شهید دانش آموز می‌پردازیم.
خاطرات مادر، دانش‌آموز شهید پایدارفر/ همیشه به اخلاق و رفتار مؤدبانه او افتخار می‌کردم

به گزارش نوید شاهد استان اصفهان، شهید «حمید پایدارفر» از شهدای دانش‌آموز اصفهان در دوران دفاع مقدس بود که با وجود سن کم، غیرت‌مردانه در قبال هموطنان خود احساس وظیفه کرد و با لباس رزم به میدان‌ نبرد با دشمن بعثی شتافت و به درجه رفیع شهادت نائل شد. در آستانه فرارسیدن 13 آبان روز دانش آموز به خاطراتی از زبان مادر این شهید دانش آموز می پردازیم.

عاشق جبهه

من دو فرزند داشتم یک دختر و یک پسر، حمید تک فرزند پسر خانواده بود، در آن دوران 17 سال داشت و خیلی زود بود که عازم جبهه شود اما از آنجائی که خیلی عاشق جبهه بود بالاخره با تلاش فراوان خود را به جبهه رساند.

حمید به شدت علاقه‌مند بود که به جبهه برود و به همین دلیل با شرکت در دوره‌های هلال احمر اصفهان، امدادگری را یاد گرفت و سرانجام به عنوان نیروی امدادگر به کردستان اعزام شد؛ من و پدرش راضی نبودیم که حمید با سن کمی که داشت به جبهه برود چون هنوز برایش خیلی زود بود، بعلاوه وابستگی شدیدی به حمید داشتیم و دل کندن از او برایمان کار سختی بود، اما او همیشه اصرار داشت برود و بالاخره راهش را انتخاب کرد.

راضی به رضای خداوند

وقتی به جبهه رفت بدون اجازه ما رفت و بعدا متوجه شدیم یک نفر را به جای ما برده بود هلال احمر تا او برگه رضایت والدین را برایش امضا کند، و اینگونه عازم جبهه شد. ما هم دیگر راضی شدیم به رضای خداوند.

آخرین ملاقات

 به محض اینکه از اعزام حمید به جبهه باخبر شدیم که زمان زیادی هم نگذشته بود، پدرش به محل استقرار او در کردستان رفت تا حمید را از نزدیک ببیند، ما هم 30 روز بعد رفتیم و حمید را در آن شهر دیدیم، درست 5 روز بعد از ملاقاتمان با حمید بود که شهید شد.

همانطور که گفتم حمید تک فرزند پسر بود و به همین دلیل خبر شهادتش را از همان اول به ما نگفتند و خیلی دیر به ما اطلاع دادند، با وجودیکه خیلی سخت بود اما خانواده هرکس که فرزندش به جبهه می‌رفت، احتمال می‌دادند که عزیزشان شهید شود و حتی خود شخصی هم که به جبهه می‌رفت، انتظار شهادتش راداشت، ما هم با وجود وابستگی شدیدی که به حمید داشتیم، می‌دانستیم امکان شهید شدنش زیاد است.

حمید پسری آرام و مؤدب بود، خیلی هم تروتمیز بود، در 17 سالی که توفیق مادری برای حمید را داشتم همیشه به اخلاق و رفتار مؤدبانه او افتخار می‌کردم.

پدر حمید بازنشسته آموزش و پرورش هستند، روز اولی که پدرشان حمید را به مدرسه بردند، حمید خیلی گریه کرده بود و چون پدرش می‌خواست برای تدریس به دبیرستان برود حمید هم می‌خواست همراه پدرش برود، در واقع وابستگی زیادی به ما داشت و نمی‌خواست در مدرسه بماند، اما بلاخره رفت و عادت کرد.

شهادت پس از 35 روز

خب آن زمان اوایل جنگ بود و حال و هوای جبهه و دفاع از میهن در بین خیلی از جوانان و نوجوانان و خانواده‌ها ایجاد شده  بود، همه جا حرف از جبهه بود، امر امام خمینی(ره) هم بود که البته امام گفته بودند بدون اجازه پدر و مادر به جبهه نروید، اما حمید عاشق جبهه بود و بالاخره هم رفت.

حمید که به دلیل وابستگی زیادی که بین ما بود، حتی نمی‌خواست تنهایی به سر کوچه برود اما ببینید در اول نوجوانی چه راهی را انتخاب کرد و به چه مقامی دست یافت. حمید در عملیات قائم - دیوان دره در کردستان پس از 35 روز که به جبهه رفته  بود، شهید شد.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده