یکی از اشارات شهدا در وصیتنامه های خود تاسی به عاشورا و امام حسین (ع) است. نوید شاهد اصفهان گزیده وصایای شهدا درخصوص فضیلت آن حضرت را تهیه و منتشر کرد که تقدیم حضورتان می‌شود.
گزیده موضوعی/ امام حسین(ع) در وصیتنامه شهدای اصفهان

به گزارش نوید شاهد اصفهان، شهدا ضمن تاسی به سیدالشهداء(ع) بر ادامه راه این امام همام تاکید کردند. به مناسبت فرارسیدن ماه محرم؛ ماه عزای سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران با وفایش و همچنین با توجه به نقش مهم الگو بودن امام حسین (ع) و قیام عاشورا در هشت سال جنگ تحمیلی برآن شدیم تا بخشی از وصایای شهدای اصفهان و سخنان آنان را درباره فضیلت آن حضرت بیان کنیم.

شهید محسن قنبرزاده :

با سلام و درود بی پایان به  ارواح طیبه کلیه شهدا و مفقودین که با ایثار و فداکاری به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانشان لبیک گفتند و برای جهاد در راه خدا از همدیگر سبقت گرفتند و جان خود را فدای اسلام و قرآن کردند و رفتند. یادشان جاودان باد، روحشان شادمان و راهشان پر رهرو باد.

شهید علی اصغر فتاح راوندی:

امروز روزی است که قیام پیامبر اسلام (ص) و حسین (ع) توسط روح خدا خمینی بت شکن تجدید گشته است قیامی که تاریخ را کاملا متوقف ساخت و جهت آنرا که به سوی قابیلیان و یزیدیان و به نفع مستکبران بود و چهره کریه سربداران کفر و نفاق در دو بلوک شرق و غرب را درید و آنچه در باطن خیانتکار آنها بود برملا ساخت و چون این حرکت می رود تا بساط ظلم و ستم و استکبار را در گیتی در هم پیچد و جهانی را از چنگال دیو سیرتان انسان نما نجات دهد مسلما مورد هجوم سیاسی و نظامی و تبلیغی مستکبرین قرار می گیرد و من بر حسب وظیفه شرعی که دارم و جنگ بین دو جناح چپ و راست (حق و باطل) درگیر است به ندای هل من ناصر ینصرنی اماممان لبیک گفتم.

شهید اکبر علی بلندی :                                   

شاید زمانی اگر در هیئات مذهبی و مجالس عزاداری حسین (ع) شرکت می کردیم و به مصائب اباعبدالله الحسین (ع) می گریستیم شاید به خود می گفتیم یا حسین (ع) ما نبودیم کربلا یاری دین جد تو رسول الله را کنیم، در راه اهداف اسلامیت خونمان را بریزیم، اگر مرد عمل می باشیم اکنون ندای مظلومیت حسین (ع) که مربوط به همه زمانها است از میان گودال قتلگاه بلند است که می‌گوید هل من ناصر ینصرنی؟ آیا کسی هست مرا یاری کند و هم اکنون روز امتحان است و مواظب باشید که از این امتحان مردود بیرون نیایید که فردا در پیشگاه خدا و حضرت پیغمبر (ص) و حضرت حسین (ع) و خون شهدا روسیاه خواهید بود. دل از این دنیای فانی ببرید، فکر مال دنیا را از سر بیرون کنید که هر چه انسان به دنیا علاقه اش بیشتر شود از خدا دورتر می شود برادران عزیز مردم زیادی با امام حسین (ع) به کربلا آمدند ولی شبی که قرار بود فردای آن روز جنگ بین امام و کفار شروع شود، امام خطاب به آنها گفت این جمعیتی که مشاهده می کنید برای کشتن من آمده اند و هر کس اینجا بماند فردا کشته می شود آنهایی که برای دنیا و زندگی دنیا و مقام آمده بودند همه رفتند و تنها امام حسین‌(ع) و 72 تن از یاران با وفایش ماندند منظور من از این سخنان این است که یک مرتبه خدای ناخواسته جزو کسانی نباشید که امروز رهبر عزیز  را تنها بگذارید و کاری کنید که باعث آزار قلب او شود.

شهید محمدرضا کریم پرست:                                      

و آن وقتی که حسین درکربلا با 72 تن سرباز می جنگید، وقتی که حسین تنها ماند صدای هل من ناصراً ینصرنی او بلند شد وگفت کیست که یاریم کند. کسی  نبود یاریش کند کاش من آنجا بودم و یاریش می کردم جان خود را فدای او می کردم ولی چه کنم که آن جا نبودم یاریش کنم ولی حالا که هستم چرا بلند نشوم و به یاری حق علیه باطل نشتابم؟ عده ای درسال اول جنگ برخواستند و به یاری او شتافتند و تا آخرین قطره خون خود جنگیدند. ما حالا باید اسلحه آنهایی را که از دستشان افتاده بلند کنیم و راه آنها را ادامه بدهیم. برادران و دوستان نگذارید اسلحه شهیدان روی زمین بماند بیاید به یاری آنها بشتابید و راه آنها را ادامه دهید.

شهید سیدمهدی حجازی :  

خدا را شکر می کنم که سالهای عمرم تا به این انقلاب بزرگ به رهبری امام رسید، که در این سالها یوم الله فراوان بوده که پیرو یوم الله حسین (ع) سرور شهیدان است. همان یوم اللهی که هزار و سیصد و خورده ای سال پیش از این در کربلا اتفاق افتاد و در میدان شهادت ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) طنین انداز شد. اینک ما می‌گوییم حسین جان اگر در آن روز در آن هوای گرم و سوزان کربلا کسی نبود که به فریادت جواب بدهد ما پیروانت در فضای گرم و خونین جنوب ایران و کوهستان‌های پر از برف غرب ایران دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهایت لبیک می گوییم. لبیک یا حسین لبیک.

شهید رضا بنده خدا حسن آبادی:                                      

و من می روم تا با خون ناچیز خود دین خود را به اسلام و امام عزیز ادا کرده و با خون خود به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) لبیک گویم تا به دشمنان اسلام ثابت شود که مسلمان شهادت را سعادت خود می داند و با آغوش باز به جهاد علیه کفار می آید.

شهید ابوالفضل باغ شمالی :                                      

و شما پدر و مادر عزیزم که عمری است در کلاس تقوا و فضیلت شما شاگردی می کنم و مرا تا آنجا روشن و آگاه نمودید که هنگامی که ندای هل من ناصر ینصرنی حسین را از لب های مبارک امام امت شنیدم بدون وقفه لبیک گویم و خویشتن را در صف پیکارجویان حاضر نمایم.

شهید سعید امیر :                         

از شما ای خانواده عزیزم و ای ملت شهیدپرور می خواهم مرا ببخشید چون آنطور که باید دین خود را نسبت به شما ادا کنم نتوانستم، ولی با حضور در جهاد علیه کفار وبا شهادتم شاید توانسته باشم به ندای ( هل من ناصر ینصرنی) امام حسین(ع) و شهیدان لبیک گفته باشم و گوشه ای از دین خود را به اسلام و این ملت شهیدپرور ادا کرده باشم، هرچند که شهادت من هدیه ناقابلی است در راه این انقلاب.

شهید محمود لسان :                                 

من بر حسب وظیفه که جبهه حق بر باطل احتیاج به نیرو داشت و امام عزیزمان فرموده بود که رفتن به جبهه واجب کفایی می باشد بر خود لازم دیدم که با چشم باز و گوش شنوا به ندای هل من ناصرا ینصرنی امام عزیزم لبیک گفته و به جبهه اعزام گردم این راهم بدانید که این دوران و زمان، زمانی نیست که بنشینم ساکت و آرام و مزدوران به آب و خاک ما حمله کنند الآن وقت آن رسیده است که در امتحان الهی خود موفق گردیم . جنایتکاران و مزدوران و منافقان بدانند که تلاش آنان جهت بر هم زدن جمهوری اسلامی به جایی نرسیده و نخواهد رسید و تا ملت زنده و آگاه و همچون رهبری آگاه و توفنده دارد هرگز شکست نمی خورد و زیر بار هیچ جنایتکاری نمی رود.

شهید جواد نجیبیان :                                    

خدایا تو می دانی که من آگاهانه این راه را انتخاب کردم و برای خاطر رضای تو این راه را انتخاب کردم و برای اینکه پاسخ مثبتی به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانت داده باشم پیش خود فکر کردم چه راهی بهتر از این راه، راه خوشبختی و سعادت، چه راهی بهتر از شهادت است.

شهید حسین محمدزاده :                            

دروغ، غیبت، تهمت، بی ایمانی، گرانفروشی تمام این گناهان کبیره و صغیره نمی گذارند صدای هل من ناصر ینصرنی به گوشتان برسد.

شهید اکبر مسجدسرائی :

مادرجان زبان من قاصر است که از زحماتی که برای من کشیدید از شما تشکر می کنم ولی این را بدان که من با تمام وجود شما و پدر را دوست داشتم و به شما عشق می ورزیدم ولی پدر و مادرجان این را بدانید که من خدایم ، اسلام و رسولم را بیشتر از شما دوست داشتم و برای همین هم به یاری اسلام که امروز از همه طرف مورد حمله کفار قرار گرفته است شتافتم و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت شکن پاسخ مثبت دادم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده