خاطره ای از دکتر غلامعلی رجایی درباره کرامات شهدا(1)
چهارشنبه, ۰۴ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۳
نوید شاهد- خاطره ای از دکتر غلامعلی رجایی در مورد شهیدی که بعد از شهادت و هنگام تدفین لبخند روی صورتش نقش بست.

لبخند زیبای عشق


نوید شاهد:  شهید محمدرضا حقیقی از شهدای بسیجی شهرستان اهواز و عضو پایگاه بسیج مسجد موسی بن جعفر بود.

او در ترکیب گردان کربلای اهواز در عملیات والفجر 8 فاو شرکت داشت و در همین عملیات در ساحل «فاو» به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از چند روز که در سردخانه نگهداری شد به اهواز انتقال یافت و طی مراسمی با حضور خانواده وجمعی از مردم تشییع و در بهشت آباد اهواز به خاک سپرده شد. نکته عجیب و حیرت انگیزی که درباره این شهید زبانزد همگان است و برای نخستین بار در مجله پیام انقلاب در سال 1365 منتشر و منعکس گردید لبخند زیبایی است که چند روز پس از شهادت به هنگام تدفین بر روی لبهای این شهید نقش بست. در مراجعه به پدر و مادر شهید وجود فیلم 8 میلی متری از لحظات تدفین شهید در سندیت این حادثه عجیب که نشان از اعجاز شهیدان دارد هیچ شک و تردیدی باقی نمی گذارد.

پدر شهید در این باره می گوید:«وقتی تلقین محمدرضا خوانده می شد، من که ناباورانه شاهد آخرین لحظات وداع با فرزندم بودم، به ناگاه احساس کردم که لبهای بسته شده محمدرضا که بر اثر دو سه روز بودن در سردخانه بهم قفل شده بود، به تدریج از هم باز شد و گونه های وی مانند یک فرد زنده گل انداخت و جمع شد و چشمهایش نیز بدون اینکه باز شود، به مانند فرد خوابیده ای می مانست که در حال دیدن خواب خوشی است و با منظره و یا حادثه خوشحال کننده ای روبرو شده است. من با دیدن این صحنه غیر منتظره، بی اختیار فریاد زدم، الله اکبر، شهید دارد لبخند می زند، شهید دارد لبخند می زند! پس از این فریاد بلند که بی اختیار دو سه بار تکرار شد، برادری که دوربین فیلمبرداری داشت و تا آن لحظه از مراسم فیلم می گرفت وقتی با این فریاد و هجوم جمعیت به بالای قبر مواجه گردید به هر زحمت که بود خودش را به قبر رسانید و دوربین را بالای دستش و بالای سرهمه آن کسانی که برای دیدن این اعجاز دور قبر حلقه زده بودند گرفت و شروع به فیلمبرداری کرد و خوشبختانه توانست از این اعجاز با همه مشکلاتی که به دلیل هجوم و تراکم جمعیت مواجه بود فیلمبرداری کند و آن لحظه را ثبت نماید.

در کنار این فیلمبرداری، عکسهایی هم از شهید محمدرضا حقیقی وجود دارد که حالات مختلف او را نشان می دهد:

1- در ساحل فاو که یک پتوی عراقی روی او انداخته شده و دهانش کاملا بهم قفل شده است.

2- در سردخانه اهواز که به دور جسد او پلاستیک کشیده اند و برفک و یخ سردخانه روی گونه های او و دهان کاملا بسته اش مشاهده می شود.

3- قبل از تدفین که در همان حالات قبلی با دهان کاملا بسته دیده می شود.

4- در درون قبر که دهان او بر اثر لبخندی که زده است تا بدان حد باز شده که حدود 6 تا هفت دندان وی براحتی شمرده می شود.»

پدر شهید به نکته جالب دیگری هم اشاره می نماید و می گوید:«وقتی دفتر خاطرات و یاددشتهای فرزند شهیدم را پس از شهادت مطالعه می کردم، متوجه شدم در صفحات مختلف، اشعاری را نوشته است. در بین این اشعار یک بیت از خواجه حافظ شیرازی بود که در مصرعی از آن آمده است: وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر که فرزندم آن را تغییر داده و نوشته است: وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر.

می گویند حجة الاسلام و المسلمین قرائتی در سفری به خوزستان در شهر اهواز با این خانواده ملاقات کرده و در مورد عظمت این حالت شهید گفته است: « حاضر هستم تمامی ثواب جلسات تفسیر قرآن صدا و سیما را در این سال ها از من بگیرند، ولی در قبر چنین لبخندی را به من عنایت کنند.»

راوی: مولف

منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ غلامعلی رجایی/ ناشر: نشر شاهد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده