شهید محمد رضا زاهدی
شهید محمد رضا زاهدی ، بیست و دوم بهمن 1343، در روستای مزرعه شور چشم به جهان گشود. پدرش رضا ، کارمند شرکت راه آهن و بود و مادرش خانه دار و رقیه نام داشت. دانش آموز دوره متوسطه بود که به عنوان بسیجی رزمنده در جبهه حضور يافت. دهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر آبادان بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار روستای مزرعه شور زادگاهش واقع است.

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند:وصیت نامه شهید محمد رضا زاهدی

 

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

گمان نكنيد آنها كه در راه خدا كشته شده‌اند مردگانند بلكه آنان زنده هستند و نزد پروردگار خويش روزى مى‌خورند .

من چون خود را در وضعى مى‌بينم كه استثنايى است و مسئله جنگ و حمله است و شايد ديگر در بين خانواده‌ام نيايم لكن چند سخن را مى‌خواهم برادران و خواهران و پدر و مادرم نقل كنم كه اين سخنان و نكته ها از اين قرار است اگر شما يادتان باشد هر وقت حرف از امامان وسيدالشهدا مى‌شد مى‌گفتم اى كاش ما در آن زمان بوديم و به مولاى خود حسين ابن على كمك مى كرديم و مثل مردمان كوفه عمل نمى كرديم به لطف خداوند آن زمان در انتظارفرا رسيده است و كسانى كه در حقيقت در انتظارش بودند به كمك او رفتند و هر يك به آرزوى ديرينه خود كه همان شهادت و يارى امام زمان است رسيدند و ما ماندگار در انتظاريم خواهران و برادران هموطن شما رسالت خود را انجام داديد شما دين خود ا به اسلام ادا كرديد درود بر شما پدرم و مادرم شما هم به نوبه خود وظيفه خود را انجام داديد و من را به سن و سال جوانان ديگر رسانيديد و حالا كه لازم بود رسالت به نقطه اوج خود برسد من را رهسپار جبهه نموديد .

درود بر شما و درود بر امام امت و امام زمان(عج) و شما مادرم هر چند كه براى بزرگ شدن من زحمتى كشيديد و شبها بيدارى كشيدى تا من را به اين سن رساندى و عازم جبهه نمودى هر چند من فرزندى نبودم كه بتوانم زحمات شما را جبران كنم و در آخر پيرى دست شما را برگيرم و به شما كمك كنم اميدوارم برادر و خواهرانم بتوانند جاى من را در خانواده بگيرند از شما خواهش مى‌كنم كه اگر خداوند من را شايسته و لايق دانست كه نيستم و شهيد شدم ترا به خدا ناراحت نباش گريه نكن من رضا نيستم در پس مرگم گريه كنيد و اشك بريزيد چون به قدر كافى براى من ناراحتى و رنج كشيده‌ايد خداوند انشاءالله اجر شما را بدهد

مادرم ، من عزيزتر از على اكبر و عزيزتر از امام حسين(ع) و عزيزتر ازبهشتى و رجايى و آن طفل‌12 ساله كه خود را زير تانك دشمن انداخت نيستم او با انداختن خود زير تانك دشمن رسالت خود را به پايان رسانيد و من گنه كار مانده‌ام و فقط اينكه امام را دعا كنيد .

و شما برادران و خواهرانم شما بعد از من وظيفه سنگينى بر عهده داريد و آن رساندن حرف پيام مظلومان و شهيدان هستيد به حرف ستون پنجم و منافقين گوش ندهيد و بعد از من شما در وضعيت خوبى بسرخواهيد بود جز خانواده شهدا و يار امام زين العابدين و همكار زينب هستيد كه رسالتش رساندن پيام خونين حسين (ع) بود در سوگ من ننشينيد و غصه نخوريد و گريه نكنيد چون آرزوى هر انسان نزديك به خدا بودن ورسيدن به او كه كمال مطلق مى‌باشد ديگر صحبتى ندارم .

والسلام  (خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار )

منبع: بنیاد شهید شهرستان کوهپایه

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده