شهید گرانقدرمحمدحسین گلابگیر
شهید محمد حسین گلابگیر،نهم فروردين 1340، در شهرستان شهرضا چشم به جهان گشود. پدرش ابوالقاسم، چيني و ملامين فروشي بود و مادرش نصرت نام داشت. دانشجو کارشناسی در رشته ادبیات بود. سال1361 ازدواج کرد و صاحب يك پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. نهم اسفند 1365، در آبادان شهيد شد. در تاریخ 09/اسفند/1365 مفقودالاثر گردید و بعد از یازده سال دوری از شهر خود در تاریخ 21/مرداد/1376 جسدش به شهرضا بازگشت و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.

زندگینامه شهید گرانقدرمحمدحسین گلابگیر

نوید شاهد اصفهان: پاسدار و دانشجوی شهید محمد حسین گلابگیر فرزند ابوالقاسم در تاریخ 09/فروردین/1340 در شهرضا در خانواده‌ای متدین و مذهبی و متعهد به دنیا آمد . شهید در سال سوم دانشکده ادبیات اصفهان مشغول به تحصیل بود. از خصوصیات بارز اخلاقی وی اخلاص در عبادات و شرکت فعال در جبهه‌های نبرد بود. او سعی می‌کرد همه کارها را پنهانی انجام دهد حتی جبهه رفتنش نیز پنهانی بود و تا روزی که به جبهه اعزام می‌شد کسی از رفتنش اطلاع نداشت. وقتی اتوبوس رزمندگان در هنگام اعزام در شهر و خیابانها حرکت می‌کردند شهید سوار نمی‌شد و به خاطر اینکه مبادا ذره‌ای ریا شود وقتی اتوبوسها به خارج شهر می‌رسیدند به آنها ملحق می‌شد.

ایشان از نظر مذهبی مقید به انجام فرائض به خصوص نماز جماعت و جمعه بود و هیچ کاری را بر نماز ترجیح نداد و در تمام مراسم عرفانی دعا که در جبهه برگزار می‌شد شرکت می‌کرد. با خانواده مهربان بود و اگر مشکلی برای دیگران پیش می‌آمد برای حل مشکل تا آنجا که می‌توانست اقدام می‌کرد. از همان دوران طاغوت با نام امام خمینی و اهداف آن مرجع عالیقدر آشنا بود و دقیقاً مصداق این فرمایش امام خمینی می‌شدند که فرمودند: یاران من هنوز در گهواره‌ها هستند.

موضع گیری وی همیشه بر اساس صحبت‌ها و اعلامیه‌های امام بود و هرجا بر خلاف خط امام خمینی صحبت می‌شد فوراٌ دفاع می‌کرد. روحیه ایشان هنگام اعزام مانند عاشقی بود که به سوی معشوق بشتابد، حتی در آخرین باری که به جبهه اعزام شد یک امتحان از دانشگاه مانده بود که دانشگاه را رها کرد و علت هم این بود که می‌گفت: اگر این امتحان را بدهم ممکن است از کاروان شهدا عقب بمانم ودر برابر خداوند نمی‌توانم بهانه بیاورم و در اکثر عملیاتها از فتح المبین تا کربلای 5 حضور داشت. گوئی یقین داشت که شهید می‌شود زیرا همه را دعوت به صبر می‌کرد و می‌گفت: این راهی رفتنی است که همه باید بروند پس چه بهتر که در راه رضای خدا برویم. می‌گفت آرزو دارد جنازه‌اش برنگردد و در همان محل شهادت دفن شود که به خاطر اخلاص در کارها این آرزوی او نیز به تحقق پیوست و در تاریخ 09/اسفند/1365 مفقودالاثر گردید و بعد از یازده سال دوری از شهر خود در تاریخ 21/مرداد/1376 جسدش به شهرضا بازگشت و در گلستان شهدای شهرضا به خاک سپرده شد.

منبع: بنیاد شهید شهرستان شهرضا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده