وصیتنامه شهید محمود احمدی میاندشتی
شهید محمود احمدی میاندشتی، دهم اسفند 1345، در شهر بوئین و میاندشت از توابع شهرستان فریدن چشم به جهان گشود. پدرش فضل الله، کشاورز بود و مادرش راضيه خانم نام داشت. دانشجو کارشناسی در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. پنجم اسفند 1365، در خاک عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند: وصیتنامه شهید محمود احمدی میاندشتی

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعداً علیه حقاً فی التوریة والانجیل والقرآن ومن اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی  بایعئم به وذلک هوالفوز العظیم.( سوره توبه_ آیه 111-112)

ای خدای من چه شیرین است شهادت وچه شیرین است بردلها یاد تو   وچه نیکوست طعم محبت تو وچه صاف وگوارا است زلال قرب وصال تو      کوی جانان را که صد کوه وبیابان درره است   .رفتم ازراه دل ودیرم  که ره یک گام بود

ای غایت مقصد دل مشتاقان ،   شهادت آتش اشتیاق مرا خاموش نمیکند مگردیدار تو اضطراب من سکوت نمینماید مگردرکوی تو  اندوه مرا زایل نمی کند مگر نسیم گلشن تو.

آنکس که تو را شناخت جان را چه  کند         فرزند واعیال وخانمان را چه کند

دیوانه کنی هردو جهانش بخشی               دیوانه تو هردوجهان را چه کند

شکر وسپاس خداوندی را که بعد ازمدتها  سرانجام شربت شهادت را نصیبم کرد وسپاس خداوندی را که به من توفیق داد که این راه را انتخاب نمایم .    وجان ناقابل خود را تقدیم نمایم وای کاش صدجان داشتم وتقدیم چنین راهی می کردم زیرا شهد شهادت گواراترین وزیباترین وشریفترین راه سعادت ابدی  وجاودانگی می باشد........

وامابعد

خواستم برای امت شهید پرور وصیتی بکنم ولی چیزی به خاطرم  نیامد زیرا اولاً خودم را کوچکتر ازشما امت بزرگ دانستم ثانیاً شما ملت وامت سلحشور احتیاجی به وصیتم ندارید برای اینکه شما قهرمانان تاریخی بودید وانشاء الله من بعد هم هستید که تاریخ هرگز شما را فراموش نمی نماید.

شما مردانه چه قبل ازانقلاب  اسلامی وچه بعد ازآن درمقابل مصائب ومشکلات چون کوه راسخ ایستادید وخواهید ایستاد وشما امتی بودید که ازهمان ابتدای قیامتان راه خود را که برگرفته ازراه سرور شهیدان  حسین بن علی (ع) شناختید ملتی که الان قریب هفتاد سال  است که درمقابل صدام  جنایتکار ودست نشانده   که به کمک اربابان  پوشالی زنده است ایستاده وقادسیه او را با آن آرزوها  واسطورهای فتح سه روز به خاک سیاه نشاندد طوریکه امروز عاجزانه   طلب صلح می کند ولی ملت  ما گفته امام راهرگز فراموش نمی کنند ((   صلح بین کفر وایمان معنی ندارد.))

اینک که نمی توانم برای این امت بزرگ مطلبی داشته باشم و قلم  ولفظ قاصر از ایثارگری ومقاومت شما ملت است سخنی دارم با کسانی که هنوز درغفلت وخواب خرگوشی هستند یا چه بهتربگویم کسانی که درجهل مرکب بسرمی برند اینها بدانند که بحمد اله  جمهوری اسلامی ایران روند رشد وتکاملی خود را طی می نماید وتا پرچم لااله الاالله ومحمد رسول الله (ص) را درتمام عالم به اهتزار درنیاورد ازپای نخواهد نشست اینها بدانند :

ماملت ایران با توانایی هرچه تمامتر این دفاع مقدس  را تا رفع ظلم وبرقراری عدالت برگیتی ادامه داده ودراین راه   ازفدا کردن جان ومال وتمام وجود باکی نداریم    وهمیشه شعار وعملمان جنگ جنگ تا رفع فتنه ووننگ می باشد .

واما پدرومادرگرامی دست شما را می بوسم ودرود می فرستم  برپدران ومادرانی که فرزندان خود را فدای اسلام نمودند.

پدرومادرم می دانم که مرا با هزاران زحمت بزرگ کردید وهنگامی که کوچک بودم دستم را گرفتید وازمن مراقبت نمودید ودرهنگام سختیها مرا یاور بودید وبا عرق جبینتان ودستهای پینه بسته تان مرا راهی مدرسه کردید تا من علم بیاموزم وبه جامعه ای خدمت کنم تا درهنگام پیری عصای دستتان باشم ولی این را بدانید که زحمتهای شما هرگز به هدرنرفته است .

شما فردای قیامت درحضور فاطمه زهرا (س) وفرزند گرامیش سرور شهیدان عالم انشاء الله روسفید هستید.

پدرومادرعزیزم اگرچه شما دوست داشتید فرزندتان را درحالت دامادی ببینید ولی من چگونه تحمل ماندن می کردم درحالیکه   پیکر صد چاک بهترین دوستانم وبرادرانم را که به جرم اسلام خواهی وعدالت ورفع ظلم به پا خواسته بودند توسط دشمنان اسلام وجانیان جهان مخصوصاً صدام کافر به خاک وخون کشیده     شدند چگونه شاهد بمباران شدن شهرهای مقاوم وبه خاک وخون کشیده شدن قلبهای کوچک کودکان معصوم وشیرخوار وشهادت عده ای ازدانش آموزان مردم بی پناه با موشکها وبمبهای خوشه ای اهدای ابرقدرتها به رژیم روبه زوال بعثی صهیونستی   بودم ونسبت به این خونهای پاک بی تفاوت ؟

خداوند چگونه صبری می توانست  به من بدهد که به چهره غمناک پدران ومادران شهید داده نگاه کنم ونسبت به خون فرزندانشان که برای اجتماع چون شمع سوختند تا ما زیرنور شمع فروزان به زندگی ادامه بدهیم وبی تعهد وبی مسئول ؟

درخاتمه از شما می خواهم که مرا  حلال کنید وبرایم ازخدای بزرگ طلب مغفرت ورحمت بخواهید.

همچنین  ازبرادرانم وخواهرانم وکلیه بستگانم وخویشان طلب عفو وبخشش وحلالیت می کنم وازآنها خواستارم که درقبال خون شهیدان بی تفاوت نباشند  ودست ازیاری اسلام برندارند.

ازدوستان وبرادران بسیجی هم می خواهم که حلالم نمایند وسنگر را خالی نکنند .

منبع: بنیاد شهید شهرستان بوئین ومیاندشت
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده