شهید عباسعلی آقاجانی سده، يكم فروردين 1343، درروستاي ویدجا از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش امیرآقا، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال1363 ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365، در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به پا و سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است
پاسداری هستم از سلاله خون جملگی شهداء اسلام

نوید شاهد اصفهان منتشر میکند :  وصیت نامه شهید عباس آقاجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»

باشهادت به یکتایی الله ورسالت رسول الله صلی الله علیه وآله وامامت و ولایت ائمه اطهار(ع) وبا حمد وسپاس به درگاه خداوند قادر متعال، وسلام و درود بی پایان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ارواح پاک تمامی شهدای اسلام.

دراین لحظه که مشغول نوشتن وصیت نامه هستم، دراین فکرم که آیا ما لیاقت داریم که سرباز اسلام باشیم وبرای اسلام عزیز فدا شویم، درحالی که به عجز وگناه خویش اقرار دارم، اما به رحمت وببخش خداوندگاریت چشم امید دوخته ام. ای خدای مهربان این فخر وعزت مرا بس که بنده تو بودم و وصال ومعشوقم تو باشی، پس در راهت مرا آنگونه جا و سعادت ده که تو دوست داری.

ای حکیم، با حکمتی که دریچه های نور ورحمت خویش را به بندگانت گشودی و توفیق هجرت وجهاد در راهت را نصیبم کردی وبذر عشق ومحبت خویش را درجانم ریختی وهدف حیات وخلقت را پرستش به سوی خویش خواندی. تورا سپاس می گذارم ، وپیام پیامبران و امامانت را به گوش جان لبیک گفتم و در فضای عطرآگین عاشورای حسینی درجبهه سرخ شهادت با فریاد لبیک یا خمینی به سرزمین کربلای شهادت روکردم تا با انتخاب وآزادی وآگاهی در راه خدا درس ایمان وایثار وچگونه زیستن را درمکتب سرخ حسین(ع) آموخته و به نسل های وارث انقلاب اسلامی مان بیاموزانم وفریاد همیشه مظلومیت وحیات امامان را با خون خویش به نسل ها بسپارم و همچون همسنگران جانباز مدافع مرزهای اعتقادی وتحقق بخش ارزش های اسلامی باشم و پرچم پرافتخار: لااله الا الله ومحمد رسول(ص) را دربلندای تاریخ به اهتزاز درآورم و با پیروزی یا شهادت درخت اسلام را قوت و قدرت بخشم، زیرا که ما فرزند سرخ شهادتیم وعزت وافتخار مسلمین درگرو تداوم این راه است و من پاسداری هستم از سلاله خون جملگی شهداء اسلام و وارث خونبهای 15 قرن خط سرخ تشیع که در زمان و مقطعی پرمخاطره قرار گرفته ام مسئولیت ها بر دوشم سنگینی می کند، آینده را با چشم های خویش می نگرم وبه گذشته می اندیشم پس از فکرها و اندیشه ها به نتیجه ای جاودانه دست می یابم که همچون امام حسین(ع)  و مانند سایر شهداء گذشته با تمامی وجود در راه خدا پوییدن ورفتن را انتخاب کنم وبه صف شهیدان بپیوندم که پیامبر خدا(ص) فرمود:

هیچ قطره خونی درمقیاس حقیقت بهتر وبرتر از قطره خونی که درراه خدا باشد نیست، زیرا آنجا که حق طلبی وعدالت خواهی ایمان و ایثار جان می طلبد باید که ازخون وضو گرفت وبه مقتل نماز خون خواند. آنجا که دیو استعماری واستکباری شرق وغرب و نوکرانشان چون صدام، یزیدها می خواهند برعزت وشرف اسلامی ماسلطه پیدا کنند، باید جهاد کرد ومرگ سرخ رابر زندگی ذلت بار ترجیح داد که حضرت علی(ع) فرمود:

ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه.

همانا جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی بندگان مخصوص خود می گشاید وعدم شرکت درجهاد الهی یعنی پذیرفتن فراری وذلت و گرفتاری ها و قبول حقارت روحی و نداشتن بصیرت و بینش وتسلیم ظلم شدن.

بیخود نیست که پیامبرخدا(ص) می فرماید: آنکه جهاد نکرده ولااقل اندیشه جهاد را دردل خویش نپرورده باشد با نوعی از نفاق مرده.

به هرحال با احساس مسئولیت درقبال خون پاک شهدا برای دفاع از اعتقادات اصیل اسلامی با برخورداری از نعمت رهروی روح الله و با عشق به لقاءالله به جبهه خون وشرف آمدم تا شهید و شاهد زمان و تاریخ خویش باشم.

پاسداری هستم از سلاله خون جملگی شهداء اسلام

برشما امت عزیز وشجاع سفارش به تقوای الهی وخودسازی و تزکیه و جهاد اکبر واخلاص درکارها برای رضای خدا وشرکت در میعادگاه نماز عبادی سیاسی جمعه و جماعت در سنگر مساجد وسفارش برای اتحاد وتلاش بیشتر برای ساختن کشور اسلامی و برافراشتن پرچم اسلام در سراسر جهان و پیروی ازخط امام تا مرز شهادت، این امامی که شب و روز به فکر اسلام است همیشه یار وهمدم او باشید و دعا به جان او را هیچ وقت فراموش نکنید واین پیام به آنان که در زیارت امام حسین(ع) می خوانند که ای کاش آن روز در صحرای کربلا بودیم و تو را یاری می نمودیم کربلای دیگری به وجود آمد و ما باید به قول خود وفا نموده و حسین گونه های زمان را یاری نماییم تا دین اسلام پا برجا و استوار گردد و این نباشد که شعار بدهیم و عمل نکنیم و این پیام به پدرگرامی و مادرعزیز، امیدوارم که زیاد ناراحت نباشید از شهیدشدن من، واگر خواستید گریه کنید برای من نباشد بلکه گریه شما برای حسین(ع) و یارانش باشد.

وای پدر ومادر شما باید مرا عفو کنید چون اینجانب نتوانستم دینم را به شما آنطور که باید وشاید ادا نمایم و زحمات شما را جبران نمایم، ولی امیدوارم که شما به بزرگی خودتان مرا عفو کنید، وهمچنین برادرانم و خواهرانم و همسرم وآشنایان مرا عفو نمایید تا شاید پروردگار قادر متعال نیز از دریچه لطف و رحمتش به این حقیر بنگرد.

درپایان برادرانم را به درس خواندن تشویق می کنم که آینده ساز جامعه باشند وهمگی دعا به جان امام را یادتان نرود.    

والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

عباس آقاجانی 7/شهریور/1365

منبع: بنیاد شهید شهرستان کاشان

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده